اندیشه‌های نوین حسن حنفی - پاره‌ی نخست

اندیشه‌های نوین حسن حنفی - پاره‌ی نخست

 شبنم حاجی میرزایی - کارشناسی ارشد ادیان و عرفان

اشارە:

حسن حنفی (٢٣ نوامبر ١٩٣٥ م) به‌عنوان نواندیشی معاصر رویکردی عقل‌گرایانه نسبت به متون دینی دارد. دیدگاه خاصّ وی به توحید و تعریف مبسوط از آن قابل تأمّل است. وحی را عامل اساسی هدایت انسان در زندگی اجتماعی به حساب می‌آورد. حنفی تفسیری نوین از متن(نص) را لازمه‌ی دنیای معاصر دانسته است و از اهداف برنامه مدوّن حنفی یعنی چپ اسلامی، نوسازی سنّت و دگرگون کردن بینش مردم در جهت اصلاح اوضاع جامعه است. در قاموس حنفی دین مبین هدایت است و سیاست عاملی برای هموار کردن صراط نیل به این مقصود است. انسان‌محور اندیشه‌ی او قرار دارد و به بررسی جریان‌های بنیادگرایی، دموکراسی، ناسیونالیسم و سکولاریسم پرداخته است و مؤلّفه‌های نومعتزله و اصلاح‌طلبی را برشمرده است. وي مهم‌ترین عامل در شناخت و معرفت را آگاهی توده مردم می‌داند و علما را موظّف به شفاف‌سازی و تفسیر بهینه از متون دینی فرا می‌خواند و بر ترک خرافات و تقلید تأكيد دارد و اجتهاد و تفسیر و گاه تأویل متون دینی در جهت آگاهی و بهتر ساختن شرایط اجتماعی برای انسان‌ها را تصریح می‌کند.

کلیدواژه: وحی، توحید، سیاست، دین، چپ اسلامی، نومعتزله

مقدّمه

حنفی بعنوان یک اندیشمند دینی در مصر معاصر، با ارائه چارچوبی مدوّن که خود اصرار دارد؛ آن را مانیفست بنامد، لیکن در عرصه‌ی رویکردی در تقابل با راست‌گرایان به طرح چپ اسلامی‌(الیسار الإسلامی) معروف شده است، تلاش می‌کند تا به تفسیری نو از میراث کهن بپردازد. وی معتقد است که دین مجموعه‌ای از اصول و قواعد است که برای هدایت انسان از طرف خداوند نازل شده است و مبتنی بر برنامه‌ای جامع و کامل برای زندگی انسان در جامعه است. حنفی «دین» را مشتمل بر بنیادها و نهادهایی می‌داند که دربردارنده‌ی تمامی امور فردی است. از نظر وی بنیادها ثابت و لایتغیّرند، ولی نهادها را می‌توان به یاری عقل و با توجّه به شرایط جهان معاصر و به نفع انسان تغییر داد تا به نتیجه‌ای مطلوب نایل شد. در این جستار تلاش شده تا به سؤالات زیر پاسخ داده شود:

1.حنفی «توحید» را چگونه معنا می‌کند؟

2.مفهوم «وحی» در قاموس حنفی چیست؟

3.موضع وی در مورد دموکراسی، ناسیونالیسم، بنیادگرایی و ... به چه صورت است؟

4.برجسته‌ترین خطوط فکری حنفی از جمله سیاست، دین و ... حول چه محورهایی است؟

حنفی دینِ ابزاری را محکوم می‌کند(حنفی، حسن، 1988، ص 155-156 ) و سیاست را کوشش سازمان‌یافته برای حیات انسان در دنیا قلمداد می‌کند. پیوستگی و ملازمت دیانت با سیاست یعنی برگرفتن منش و روش سیاسی از دین نه به خدمت گرفتن دین در جهت سیاست‌های دلخواهانه و خودمدارانه را در نظر دارد.

معرّفی حسن حنفی

 «حسن حنفی» متفکّر اصلاح‌طلب و استاد فلسفه در ٢٣ نوامبر سال 1935 میلادی در خانواده‌ای هنری در قاهره متولد شد. ایشان از چهره‌های برجسته‌ی اسلام متجدّدانه است که در 1956 به درجه‌ی کارشناسی فلسفه از دانشگاه قاهره نایل آمد. در 1966 میلادی دکترای فلسفه را در سوربن به پایان رساند. در سال‌های 1956-66 در پاریس در مدرسه زبان خارجی عربی تدریس می‌کرد. در بازگشت به مصر در دانشگاه قاهره ابتدا اندیشه‌ی مسیحی در قرون وسطی و سپس فلسفه‌ی اسلامی را تدریس کرد و به عضویت دانشکده‌ی فلسفه‌ی آن دانشگاه در آمد. او همچنین در بلژیک (1970)، آمریکا (1975-1971)، کویت (1979)، مراکش (1984-1982) و ... در دانشگاه بعنوان استاد مهمان تدریس کرد و در سال‌های 1987 -1985 میلادی در دانشگاه سازمان ملل متحد در توکیو مشاور آموزشی بود. حسن حنفی وقتی در دبیرستان خلیل‌آقا دانش‌آموز بود(1948) با تفکّر و فعّالیت‌های اخوان‌المسلمین آشنا شد. در تابستان 1952 میلادی رسماً به اخوان‌المسلمین پیوست و در زمان دانشجویی در دانشگاه قاهره (1956-1952) در این جنبش بطور فعّال مشارکت کرد. (The oxford encyclopedia of the modern Islamic World, 1995, New York, Oxford, VOL 2. PP,97-99)

 حسن حنفی آثار خود را در سه سطح تقسیم‌بندی می‌کند: 

اوّل: سطح علمی و تخصصی

دوّم: سطح فرهنگی 

سوّم: سطح عمومی و نوشته‌های برای مردم (ابوزید، نصرحامد، 1380، ص 20-21)

پیدایش نومعتزله

معتزله گروهی از متکلّمان مسلمان اهل سنّت، که معتقد به اصالت عقل در برابر نقل هستند. معتزله در اواخر عصر اموی، ظهور کردند. و گرد سر واصل بن عطا گرد آمدند. فاصله سال‌های 198 قمری تا 232 قمری دوران طلایی اندیشه‌ی معتزلی است. که با برگزاری مناظره و گفت‌وگو با باز گذاشتن دست معتزلیان در این عرصه طرفینی که به استدلال و برهان اعتقاد داشتند، به مناظره می‌پرداختند و عوامل مختلف فکری میان مردم از بین می‌رفت و زمینه برای رسیدن به وحدت و یکپارچگی فراهم می‌شد. 

سال‌های پایانی قرن نوزدهم یکی از تاریکترین دوره‌ها در تاریخ عرب متأخّر است. در این میان حمله ناپلئون به مصر به مثابه جرقه‌ای بود که سبب بیداری فکری و سیاسی در سرزمین عرب برای بازپس‌گیری حقوق و استقلال ‌زده شد. متفکّران به این آگاهی رسیدند که برای کسب قدرت حکومت جدید خویش باید تغییراتی در قوانین خود ایجاد کنند و مسلمانان فهمیدند که اگر قرار است در جهانی زندگی کنند که نیازمند ایجاد تغییراتی در سازمان‌های اجتماعی است. لازم است در حالیکه نسبت به اعتقاداتشان وفادار هستند، چنین تغییراتی را بوجود آورند. این کار در صورتی امکانپذیر بود که اسلام، چنان تفسیر می‌شد که با بقای قدرت و پیشرفت در جهان سازگار باشد. این مسئله آغاز جنبش افرادی بود که می‌شود آنان را نوگرایان اسلامی نامید. (حورانی، آلبرت حبیب، 1384، ص 435)  

حنفی در تقسیمی کلی، جریان اصلاح‌طلبی را در دو گروه جا داده و تحت دو عنوان از آن یاد می‌کند بدین ترتیب که:

«جریان اصلاح‌طلبی دینی خود به دو شاخه متمایز تقسیم می‌شد: یکی با جهت‌گیری بنیادگرایانه و سلفی، که سر شاخه‌ی آن عبدالوهاب بود؛ و دومی با تمایلات نو خواهانه، که بانی آن جمال‌الدین افغانی بود. وجه تمایز اصلی شاخه دوم، با وجود شعار‌های مشترک اصلاحی، اعتنای جدی به عقل، فلسفه، اجتهاد و نوآوری محسوب می‌شد.» (حنفی، حسن، 1952، ص 328-329) و این خود آغازی برای جنبش نومعتزله بود.

ظهور نومعتزلیان همزاد با آرا و اندیشه‌های محمّد احمد خلف‌الله و پیروان او در مصر است. حسن حنفی شاگرد احمد خلف‌الله، در میان معتزلیان معاصر تنها کسی است که به جمع‌آوری و بررسی آرای کلامی به صورت مدوّن و منسجم پرداخته است؛ لذا می‌توان آرای او را به عنوان نماینده‌ی معتزله جدید قرار داد و از این راستا به چگونگی رابطه‌ی این دو گروه معتزلی پی برد.

مؤلّفه‌های ستودنی و پذیرفتنی میراث معتزلی نزد معتزلیان جدید:

جایگاه عقل بشری، مخالفت با تقلید، تردید در اعتبار غالب منقولات، انکار حجّیت اجماع، تأكيد بر اراده‌ی آزاد بشر و مسئولیت‌های او. (عصفور، جابر، 1394، ص 33-44)

با توجّه به این دسته‌بندی یکی از شاخص‌ترین نومعتزلیان«حسن حنفی» با بیان تعریفی مبسوط به تبیین آرا و اندیشه‌های آنان می‌پردازد، چنان که می‌گوید:

«جنبش جمال‌الدین افغاني، زمینه‌ساز ظهور جریانی شد که نومعتزله نام گرفت. دغدغه‌ی اصلی نومعتزلیان این است که باعث شوند تا عواملی را که در بازسازی و پیشروی دنیای اسلام و مسلمانان دخیل هستند، بیابند. نومعتزلیان معتقدند که اسلام، مسئول عقب‌ماندگی مسلمانان نیست؛ بلکه فهم و درک‌های نادرست و اشتباه و تفسیرهای نادرست از اسلام و اهمّیت ندادن به عقل و جایگاه آن در فهم انسان در اثر رواج افکار اشعری‌گری است. به همین دلیل نومعتزلیان راه پیشرفت مسلمانان را در کنار گذاشتن تعالیم مکتب اشعری و احیای مکتب معتزله در جهان اسلام می‌دانند». (حنفی، حسن، ١٩٨٨، ج2، ص 127)

علل ناکارآمدی جنبش اصلاح دینی

حنفی، نبودن پویایی در کار اندیشمندان و عدم تغییرات بنیادی «خرافات، تقلید، بکار نگرفتن واهمّیت قایل شدن برای عقل»را از عوامل ناتوانی جنبش اصلاح دینی می‌داند و در این راستا می‌گوید: «اگر جنبش اصلاح دینی به دلیل جمود فکری و ناتوانی اندیشمندانش از ایجاد تغییرات بنیادی در جهان‌بینی فردی مصری، نتوانست به روشنگری عقلانی دست یابد. زیرا جنبش اصلاح دینی منافع مردم را نادیده گرفت و انرژی خویش را روی عقاید گذاشت.»(حنفی، حسن، 1988، ص323) وی بدینگونه اشاره می‌کند که با وجود داشتن سرمایه‌های علمی چون دچار غفلت شده‌ایم، نمی‌توانیم از آنها استفاده نماییم و آنچنان در خرافات و باورهای غلط درگیریم که جایی برای اندیشیدن و کاربرد ابزاری عقل نمی‌ماند. 

برنامه‌ی مدوّن حسن حنفی یا چپ اسلامی در بازبینی متون دینی

1.حنفی مراحل نواندیشی دینی در طرح چپ اسلامی را این‌گونه طبقه‌بندی می‌کند:

   الف - تحلیل میراث قدیم و شرایط شکل گرفتن آن، و شناخت تطورش در آگاهی تمدنی.

   ب- تحلیل ساختار فکری مردم به این که این ساختار تا چه حد ناشی از سنّت کهن یا از اوضاع اجتماعی معاصر است.

  ج- تحلیل ساختارهای واقعیت، و اینکه چقدر از خود واقعیت یا از ساختارهای فکری مردم، اثرپذیر بوده است و به تبع آن، از سنّتي که نشأت گرفته است. (حنفی، حسن، 1988، ج 1، ص33-79) 

2.حنفی با تدوین خطوط فکری خویش تحت عنوان چپ اسلامی اهدافی را بر می‌شمارد: الف- کوشش در جهت بیدار کردن امّت ب- ادامه جشن جنبش نوین ج- معرّفی بدیل‌هایی به مردم د- احترام به توده‌های مردم و- پرهیز از راه‌حل‌های جزئی ز- گذر از نظریات فردی ر- نیل به یک طرح کلی و فراگیر از وضع امّت در تاریخ د- تعیین نقش انسان در برخورد با خود و دیگران (حنفی، حسن، 1952، ص 46) 

3.بنابراین در راستای حرکت چپ اسلامی که از حال به گذشته بوده است. به دنبال نیل به اهداف مشخصی از جمله: نوسازی سنّت و دگرگون کردن بینش مردم در جهت اصلاح اوضاع ملت است، که بر پایه اعتقادات و ایمان مردم هویت آنان و پرستیژ ملی کشور را می‌توان حفظ کرد. (حنفی، حسن، 1988، ج 1، ص 37-36)

 سیاست و مراحل آن

در فرهنگ‌های سیاسی تعاریف مختلفی از سیاست (politic) ارائه شده است، حنفی واژه‌ی سیاست و جایگاه آن را این چنین معنا می‌کند: «سیاست در فرهنگ امّت و نهضت آن قرار دارد ... . و مناقشات بطور اساسی در فرهنگ امّت و آگاهی تمدنی آن نهفته است ... » (حنفی، حسن، 1952، ص46)

 حنفی راه رسیدن به این تحول و تغییر را این چنین تبیین می‌کند: «بدیهی است که دستیابی به ایدئولوژی و ایجاد تغییر مطلوب تنها از طریق بسیج مردم در یک تشکیلات سیاسی انقلابی ممکن است – تشکیلاتی که باید مبارزه مسلحانه را سازماندهی کند - زیرا مبارزه مسلحانه نه فقط بخشی از بنای ایدئولوژی است؛ بلکه واقعیت زمانه است، زمانه آزادی از استعمار و فئودالیسم».(حنفی، حسن، 1988، ج5، ص388) پس ایدئولوژی را پایه و اساس قرار داده و بر آن تأكيد می‌کند. و هدف چپ اسلامی را بیداری امّت اسلامی می‌داند. مدّ نظر حسن حنفی فرد و یا فردگرایی نیست، بلکه کلّیت و تمامی جامعه را به بیداری می‌خواند؛ آن هم با انقلاب و مبارزه‌ی مسلحانه که به نظر وی لازمه‌ی زمان حاضر است.

  وی هدف از بازسازی علم عقاید در کتاب من العقیدة الی الثورة (از عقیده تا انقلاب) را این چنین بازگو می‌کند که: «در راستای پی‌ریزی یک ایدئولوژی انقلابی روشن و متکی به عقاید دینی امّت- یا پی ریزی لاهوت انقلاب - همانا تحقق عملی ایدئولوژی به عنوان یک حرکت در تاریخ است که از طریق بسیج مردم و از طریق برشورانیدن اعتقادی مردم ممکن است.» او در مقایسه نگرش پیشینیان نسبت به معاصران چنین اظهارنظر می‌نماید که: «برخلاف پیشینیان، آنچه برایمان اهمّیت دارد، تفسیر جهان نیست، بلکه تغییر و تکامل و تسلّط بر آن است.» (حنفی، حسن، 1988، ج 1، ص33-79)

بنابراین باید اساس سنّت را که اصل و ذات آن است از جزمیات و فرعیاتی که آن را فرا گرفته آزاد ساخته و این لایه‌ها را کنار زده و به کنه و حقیقت آن دست یازید، سپس با یاری جستن از نیروی عقل معنای تاریخی پنهان شده را بر طبق شرایط روزگار معاصر و نیازهای انسان تبیین کرد.

راه‌های دگرگونی تاریخی

حنفی مراحل دگرگونی تاریخی را به ترتیب زیر دسته‌بندی کرده است: 

1.«تأویل نو از کلام کهن: می‌توان ماده کهن را با پاره‌ای تأویل‌ها که پرده از درون مایه برمی‌دارند و موضوع را به اصل خود بازمی‌گردانند قرائت نویی کرد؛ چرا که تأویل؛ بازگشت به بنیادهاست.» (حنفی، حسن، 1988، ج 1، ص132)

2.«آشکارسازی کلام جدید از کلام قدیم (زنده کردن پاره‌ای از مسائل دانش کلام کهن): یعنی بها دادن به عقل و تایید ادله‌های نقلی به یاری ادله‌های عقلی به دور از هرگونه شک و گمان و پندار و نادانی و تقلید که منجر به یقین می‌شود.» (حنفی، حسن، 1988، ج1، ص231-409)

3.« گزینش گزینه‌ها (بدیل‌ها): آنچه هست این است که گزینه‌های کهن در شرایط و زمینه‌های متغیر عصر، دیگر درست به نظر نمی‌آیند. » (حنفی، حسن، 1992، ص157-171)

4.«آفرینش گزینه‌های نو: بدین معنی که قرائت عصری متون و قرائت عصر در متون (قرائت عصری یعنی تفسیر و قرائت متون در عصری که در آن بوجود آمده است و برطبق شرایط آن زمان، و قرائت عصر در متون یعنی تفسیر و تأویل متون دینی بر طبق شرایط و اوضاع و احوال دنیای معاصر). و چون عصرها متحول و متغیرند، قرائت‌ها نیز متغیر می‌شوند.» (حنفی، حسن، 1375، ص48) 

بنابراین با توجّه به این نظرات نتایج ذیل بدست می‌اید: 

1.زدودن فرعیات و آنچه که هسته‌ی اصلی علم کلام را چون حجابی در بر گرفته است. 

2.توسل به‌اندیشه و تأمّل و نفی هرگونه تقلید برای نیل به اثرات مفید علم. 

3.پی بردن به اینکه بعضی از گزینه‌های کهن این علم در شرایط متغیر معاصر دیگر درست به نظر نمی‌آید و باید از نو احیا شود یا به تعبیری به روزرسانی گردد.

4.آفرینش گزینه‌هایی که لازمه‌ی زندگانی اجتماعی امروز انسان است.

انسان‌محوری در اندیشه‌ی حنفی

جایگاه انسان در اندیشه‌ی حنفی دارای اهمّیت ویژه‌ای است و با لفظ انسان متعیّن و آزاد عاقل بدان اشاره می‌کند که: «دو خصیصه بارز که انسان متعیّن آزاد عاقل با آن دو فردیت می‌یابد آزادی و عقل است.» (حنفی، حسن، 1988، ج 3، ص 141-227) 

بنابراین به یاری عقل و با زدودن و رها ساختن متون دینی از این قید و بندها و به تعبیری جزمیات دست و پا گیر که ذهن و جسم انسان‌ها را درگیر می‌کند و با پرداختن به اصل و ذات آن، می‌توان سیمای نو بدان بخشیده در جهت احقاق حقوق انسان و دفاع از آن در دنیای امروز بهره برد. حنفی خاطر نشان می‌کند که: «شرایط تغییر کرده و شرایط این دوران گزینه‌ی دیگری را الزام می‌کند که با گزینه کهن در تعارض است. ولی شرایط دوران مدرن دفاع از حقوق تباه شده انسان در میان انبوه رنج و خواری و زبونی را الزام می‌کند.» (حنفی، حسن، 1988، ج3، ص 381-385) این عقاید دال بر این است که حنفی انسان‌محوری را سرلوحه افکار خویش قرار داده و بر آن تأكيد دارد. 

متون دینی در بستر تاریخ و گذر زمان

از نظر حنفی دانش کلام با توجّه به شرایط متفاوت و بسترهای تاریخی مختلف تکامل پیدا کرده و متناسب با نیازهای انسان‌ها تغییر می‌کند. آنچنان که توضیح می‌دهد: «دانش کلام، درمقام قواعد عقاید، دانش تاریخی نابی است که در بستر تاریخ پدید آمده و با تکامل تاریخ کمال یافته است. و می‌توان مراحل آن را مانند هر پدیده زنده دیگری، از زایش گرفته تا تحول و تکامل و مرگ، بررسید و پژوهید.» (حنفی، حسن، 1375، ص 42-43) بنابراین دانش کلام جدید با پشت سر گذاشتن آن مناقشات و مباحثات باید بر طبق نیازهای جهان معاصر و شرایط روز تبیین و پویا گردد.

 وی خاطرنشان می‌کند که: هنگامی‌که متون دینی همواره بر پایه نیازهای عصر فهمیده می‌شوند. متون دینی بر طبق زمان و نو شدن نیازهای جامعه و تنوع توانایی‌های آدمی تحول و تکامل یافته‌اند، از آن نظر که منابع شریعت‌اند.» (حنفی، حسن، 1375، ص39-40) پس بنظر می‌رسد تاریخ‌مندی متون بنا بر تاریخ و مکان و زمان وقوع آن بستگی داشته و بر طبق پیشرفت توانایی‌های آدمی و نو شدن نیازهای جامعه تکامل و تحول یافته‌اند.

نقد: در باب تاریخ مندی حنفی شرایط عصر نزول و نیازهای آن زمان را در نظر گرفته است، و معتقد است باید مفاهیم با توجّه به شرایط و اوضاع و احوال جهان معاصر تفسیر شود. هرچند در این بیان خدشه‌هایی وارد است و انگشت اتهام اینکه قداست قرآن را زیر سؤال برده، بسوی او دراز است. اما لازمه‌ی جهان کنونی مسالمت و سازگاری است و این آرامش و وفاق در سایه‌ی تفسیری نوین از متون دینی است، البته با حفظ حرمت و شان آن.

نکات کلیدی پیشرفت جوامع انسانی

حنفی با تبیین کلام جدید نکات کلیدی را یادآور شده است که باعث پیشرفت جوامع انسانی می‌گردد از آن جمله:

1.بها دادن به توده‌ی مردم 

2.ایجاد تغییر و تحول برای بهبود وضع جامعه و در راس آنها انسان‌ها و مردم 

 پر رنگ نمودن خوش‌بینی در سایه‌ی فضیلت‌های اخلاقی که منجر به تربیت نسلی با افکاری والا و پیشرفته بر حسب اوضاع و احوال زمانه می‌شود، و نوزایی افکار و پویایی را در این طریق گوشزد می‌نماید آنچنان که می‌گوید: «ایمان و عمل همان مسئله نظر و عمل، اندیشه و کنش نظری و تطبیق است که در ایدئولوژی‌های سیاسی بر پایه اولویت یکی بر دیگری شناخته شده است: جهان یا تغییر جهان.» (حنفی، حسن، 1988، ج5، ص 336-391) پس پویایی، خلاقیت، بهره بردن از عقلانیت بهترین عامل پیشرفت و توسعه فضایل اخلاقی و تشکیل جوامعی به دور از هر گونه خرافه و تقلید است و این حرکت به مثابه پیشروی بسوی اهداف متعالی است، با امید به آینده‌ای روشن، و نه کاستی، پسرفت و نا امیدی. 

اهمّیت و برتری عمل بر نظر در متون دینی

حنفی معتقد است که زمانه اصول نظری به سرآمده در این برهه انسان‌ها برای نیل به جامعه‌ای که تمامی حقوق اجتماعی را مدنظر داشته باشد؛ دست آویزی جز عمل به این اصول را ندارند. و این گونه در توصیف توحید تأكيد و تصریح می‌کند که «توحید به عنوان دانش و به عنوان وجود، به عنوان مشاهده و عمل، از آگاهی آغاز می‌شود. توحید دانش عمل نفی شریک و ضد و مانند است و لیکن همچنین اقرار به زبان و تصدیق به وسیله قلب و عمل کردن به اصول و ارکان (دین) است.» ( حنفی، حسن، 1988، ج2، ص 332) بنابراین انسان که جانشین خداوند بر روی زمین است سزاوارترین اصل برای او اقرار به توحید و وحدانیت خالق هستی است.

نقد: حنفی نحوه نگرش عمل‌گرایانه را قبول دارد و معتقد است که به جای پرداختن به جنبه نظری باید جنبه عملی را برگزید و رنگ و بویی جدید به آن داد. اگر منظور وی رد نظریات کلامی در خصوص دین باشد در این صورت با عقل سازگار نیست و قابل قبول نخواهد بود. لیکن اگر وانهادن جنبه نظری به معنای پذیرفتن آن و زمینه‌ای برای رسیدن به جوانب عملی باشد، نه تنها مذموم بلکه پسندیده است. و باید بیشتر به آن پرداخته شود. زیرا جهان معاصر به عمل و عمل‌گرایی مفید با شرایط معاصر نیازمندتر است تا پرداختن به مسائل نظری، البته این کار با رعایت اهم و مهم انجام شود، پسندیده‌تر است.

وظیفه‌ی علما در قبال مسائل اجتماعی و مشکلات مسلمانان

حنفی در مورد علما و وظایف و تعهد آنها معتقد است که: «نقش و عملکرد سنّت علما باید پدیدآوردن آثاری در زمینه کلام باشد تا مقتضیات و معضلات جهان امروز را تبیین کنند. به عبارت دیگر، کلام چنان که در قران آشکار و روشن است، هیچگاه از مسائل اجتماعی و دیگر مشکلاتی که مسلمانان با آن مواجه هستند جدا نبوده است. این امر ساده‌سازی پیچیدگی این دنیای مادی و عالم کثرت بصورت دینی است. اما در عوض، آنچه ما می‌بینیم این است که متکلّم کلام خود را از زندگی روزمره جدا می‌کند و ضمن این که مامور دولت و حکومت است متفکّری آزاد و متعهد نیست. حنفی معتقداست تغییر و جابجایی از کلام به انسان شناسی (انسان شناسی به معنای عام علوم انسانی و شرایط اجتماعی انسان) ضرورت دارد.» (Hanafi, in A.Abdel – Malek , A,Belal and Hanafi , 1972 , p.233)

  حنفی بعنوان متفکّری اسلامی سنّت را در بر دارنده جامع و کامل برنامه زندگی برای انسان به حساب می‌آورد، لیکن متکلّم کلام را، منزوی از زندگی و گماشته حکومت می‌بیند تا یک متفکّر که آزادانه و متعهد به آگاهی دادن به مردم است.

نقد پذیرش دموکراسی و مخالفت با سکولاریسم از دیدگاه حنفی

حنفی خصوصیات منفی جریان‌های سکولار را این چنین بیان می‌کند که: جریان‌های سکولار برای عقاید شان کمی قائل شدند و بیشتر بر منافع مردم تأكيد کردند، و فرهنگ گدشته را که ذخیره معنوی مردم وبنیاد نظری جهان واقع است، را فرو گذاشتند. (حنفی، حسن، 1988، ص 323) 

دولت سکولار بر پایه دفاع از آزادی ادیان که هدف سکولاریسم است بنا شده. از دیگر ویژگی‌های این دولت عدم دخالت دین در سیاست و قانون است. قانون همه شهروندان را بطور یکسان بدون دخالت دین، تحت پوشش قرار می‌دهد؛ و از این لحاظ تبعیضی قائل نیست. برخی از محققان نواندیش سکولاریسم را بطور کلی به دو دسته سکولاریسم سیاسی و سکولاریسم فلسفی تقسیم کرده‌اند. سکولاریسم سیاسی یا حکومت فرادینی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقه‌ها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد. نواندیشان، سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین می‌دانند و نه جدا کردن دین از سیاست. اگرچه یک معنای سکولاریسم نفی دخالت روحانیت در امور تعریف می‌شود ولی این به معنای نفی دخالت دین نیست. اما سکولاریسم فلسفی با اندیشه‌ی دینی غیرقابل جمع است. اگر این تقسیم‌بندی را در نظر داشته باشیم باید توجّه داشت که حنفی نوع سکولاریسم را بیان نکرده است و لفظ کلی آن را به کار برده است. وی که خواهان آزادی و اختیار برای انسان است، باید به این وجه نیز التفات می‌کرد که در دنیای معاصر زندگی مسالمت‌آمیز بهترین راه برای مردم است تا بتوانند به اهداف عالی خویش دست یابند. شاید بتوان گفت که هدف دموکراسی و سکولاریسم سیاسی یا حکومت فرا دینی یکی است. یعنی بیشتر ویژگی‌های حکومت دموکراسی و سکولاریسم سیاسی مشترک است. و به عبارتی پذیرش دموکراسی و مخالفت با سکولاریسم از طرف حنفی نوعی تناقض‌‌گویی به نظر می‌آید. شاید اگر شفاف‌تر نوع سکولاریسم را اعلام می‌کرد، این شبهه پیش نمی‌آمد.

حنفی بعنوان منتقد سکولاریسم اظهار می‌کند که: «سکولاریسم حاصل تاریخ و فرهنگ غرب است؛ به همین دلیل نمی‌تواند راه حلی برای برون رفت از مشکلات جهان اسلام باشد.» ( حنفی، حسن، 1989، ج 8، ص 116) وجود تفاوت‌های بارز اعتقادی و شرایط متفاوت ملت‌ها و خصایص و مراحل متباین تاریخی و فرهنگی، کاربرد یک روش برای نمونه‌های گوناگون و متنوع کارساز نیست و چه بسا، نقیض اصول اخلاقی و عقلانی می‌باشد. 

  در این راستا حنفی بر این باور است که: «اهداف سکولاریسم مانند آزادی و پیشرفت در تمام جوانب را با اهداف گروه جنبش اسلامی که همانا اجرای شریعت اسلام است، باید با هم تلفیق نمود و در راستای تحقق آن تلاش کرد.» (حنفی، حسن، الجابری، محمدعابد، 1990، ص 35-38) بطور کلی، به اعتقاد حنفی، سکولاریسم تجربه‌ای غربی و یکی از اشکال سلطه غربی بر فرهنگ ملت‌هاست.

اندیشه‌های نوین حسن حنفی - پاره‌ی دوم


Report Page