اندیشههای نوین حسن حنفی - پارهی دوم
شبنم حاجی میرزایی - کارشناسی ارشد ادیان و عرفان
اندیشههای نوین حسن حنفی - پارهی نخست
خطوط فکری حسن حنفی
با توجّه به رویکرد عقلگرایانه حنفی و دقت در آثار ایشان و التفات و عنایت خاصّ وی نسبت به متون دینی خطوط فکری حنفی عبارتند از:
توحید از دیدگاه حنفی
1.حنفی مهمترین عامل را در پیشرفت جامعه، آگاهی تودهها میداند و در نگرش به توحید جنبه عملگرایانهای دارد، وی میگوید: «حقیقت این است که توحید، توصیفی یا صفتی یا معنایی یا شیء نیست بلکه یک عمل است.» توحید یک تفکّر یا آموزه نیست بلکه عمل است. (حنفی، حسن، 1988، ج 2، ص 324)
2.حنفی معنای ویژه از توحید دارد. توحید را به عنوان دانش و وجود، و به عنوان مشاهده و عمل میداند. که از آگاهی آغاز میشود، سپس اقرار به زبان و تصدیق به وسیله قلب و عمل کردن به اصول و ارکان دین است. (حنفی، حسن، 1988، ج 2، ص 324)
3.توحید را باید بر طبق نیازهای زمانه و نیز بر پایه متون صورتبندی کرد. (حنفی، حسن، 1375، ص 54)
4.وجود توحید نه با براهین عقلی بلکه با براهین عملی قابل اثبات میباشد، و بوسیله انسان در طول مدت حیاتش برقرار میشود. بنابراین توحید آزادی احساس است که به آزادی جهان گسترش مییابد. (حنفی، حسن، 1988، ج 2، ص 332)
5.اگر توحید به حق الله اشاره دارد، و عدالت به حق انسان، پس علم اصول دین اعتزالی، منزلت صدرنشینی را به حق انسان میبخشد. برخلاف مکتب اشعری که با محکوم کردن عقل مسئول عقبماندگی فعلی ما است. (حنفی، حسن، 1988، ج 1، ص 173)
6.غرق شدن در توحید، صرف نظر از کیفیت آن باعث دور شدن از عدالت میشود، همچنان که غرق شدن در اندیشه خدا موجب دور شدن از اندیشهی انسان میگردد. (حنفی، حسن، 1988، ج 3، ص 77)
7.حنفی در مورد پیوستگی و ارتباط و همراه شدن معتقد است که: توحید یعنی فرآیند وحدت و یکی شدن همانطور که مراد از آزادی، فعل آزادی و رهایی است. (حنفی، حسن، 1988، ج 3، ص 380)
8.و این وحدت، وحدت احساس و شخصی است، و وحدت در جامعه بدون لایه (بدون طبقه)، یا وحدت در جوامع انسانی بدون سرکوب یا سلطه یا بهره برداری از یکدیگر است. (حنفی، حسن، 1988، ج 2، ص 324)
9.در سایهی توحید و باور درست، اصول اخلاقی اهمّیت پیدا میکند. و عدالت حکمفرما میگردد. بنابراین با نیروی عقل به توحید رسیدن سبب میشود تا عدالت شکوفا گردد. حنفی بر این باور است و بسیار اصرار دارد که عدالت را بر توحید استوار کند و بارها گفته است که: «عدالت از دل توحید برآمده است.» (به تعبیری هستهی اصلی آن است) ( حنفی، حسن، 1988، ج 3، 142)
10.به باور حنفی عدالت از دل توحید برآمده است. (حنفی، حسن، 1988، ج 3، ص 142)
نقد: دیدگاه حنفی در مورد توحید رویکردی کلی است؛ یعنی با وجود تمام تعاریف و مفاهیمی که در خصوص توحید بیان نموده است. توضیحی شفاف و واضح را شامل نمیشود. در تبیین یک موضوع تعاریف گسترده و کلی گاه شبهه برانگیز میشود، طوری که معنای اصلی آنچنان مستتر و پوشیده میگردد که به نوعی سردرگمی میانجامد. در نتیجه به پاسخی مطلوب و شیوا نمیرسیم. در وهله بعد در جوامع اجتماعی انسانهای موحدی را داریم که با وجود آنکه به توحید و یگانگی خداوند پایبند هستند، اما از صراط مستقیم منحرف میشوند. به قول صائب: توبه بر لب، سبحه بر دست دل پر از شوق گناه ... و در نقطه مقابل انسانی که بدون پایبندی به توحید از نظر اخلاقی فردی وارسته و خیر است. پس این نمیتواند قانونی کلی و همه گیر باشد. از جهتی دیگر تعریف حنفی از توحید رنگ و بویی عرفانی دارد، یعنی این صفت باید طوری در نهاد انسان جای گیرد که او را به مقام یک انسان کامل برساند، همانطوری که میدانیم هر کسی نمیتواند در این راه طی طریق کند. حنفی بعنوان یک نواندیش عقلگرا تلاش میکند، که در اثبات توحید هر تعلق و پرستشی جز خداوند را رد کند. در نتیجه میخواهد معنا و مفهوم توحید را از یک قاعده کلامی صرف بصورت یک نظام دربرگیرندهایمان و عمل سیاسی تبدیل کند.
وحی در اندیشهی حنفی
1.وحی علم الهی است که برای ایجاد ارتباط میان دین و دنیا، به معرفت بشری تبدیل شده است که هدف از آن چیزی جز اجتهاد انسان برای فهم متون و تأویل و استخراج دلالت آنها نیست. (حنفی، حسن، 1992، ص 21)
2.بنابراین وحی تا زمانی کلام الهی است، که به پیامبر (ص) نازل گردد، سپس این علم (وحی) به محض آنکه بوسیله الفاظ بشری بیان گردد، کلام بشری بوده و دارای صفات ممکن از قبیل متغیر، خواندنی، قابل تعقل و فهم و تفسیر برای انسان مکلف میشود. (حنفی، حسن، 1988، ج 1، ص 277)
3.وحی کتاب تبیین حلال و حرام نیست و هدف از آن در بند کردن و اسارت انسان با پوششی از مقررات و قوانین در جهان نمیباشد، بلکه وحی به شناخت و معرفتی اطلاق میشود که به توصیف جهان بینی عملی پرداخته است. تا به شکوفایی طبیعت و رشد جهان بیانجامد. (حنفی، حسن، 1988، ج 4، ص 136)
4.وحی همراهی و حمایت از انسانهای ستم دیده مستضعف بر علیه ظالمان زورگو است، تا اوضاع طبقاتی را بلرزاند. (حنفی، حسن، 1988، ج 1، ص 30)
5.وحی استقلال معرفت انسانی در عقل و اراده است. (حنفی، حسن، 1988، ج 4، ص 104)
6.وحی نجات و سعادت انسان است. (حنفی، حسن، 1988، ج 2، ص 13)
7.وحی طولی که عبارت از ارتباط خداوند با پیامبر بعنوان فرستاده است. و وحی به انسان بینش کلی شمولی دربارهی حیات را میدهد و او را از جزیی نگری مصون میدارد. (حنفی، حسن، 1988، ج 4، ص 62-63)
8.حنفی وحی را مصون از تحریف و دارای عصمت میداند و نیروی استدلال عقلی را بهترین و ثابتترین راه برای قبول وحی میداند. (حنفی، حسن، 1988، ص 338)
9.وی معتقد است روش ارتباط وحی برای ما مهم نیست، اینکه وحی از ورای حجاب بوده یا از طریق فرشته وحی یا قدرت تخیل در خواب بوده یا در بیداری، اهمّیت ندارد، مهم خود رسالت است که صلاح بندگان در آن نهفته است. (حنفی، حسن، 1988، ج 4، ص 23-24)
10.از نظر حنفی ارکان و اصول معرفت بشری از وحی دارای ویژگیهایی است، به شرح ذیل:
11.وحی ماهیت معرفتی از سنخ معارف بشری دارد؛ تغییر در نحوهی تطبیق آن است که بر اساس زمان و مکان متفاوت است و برطبق توانایی و استعدادهای انسان، قابلیت انعطافپذیری دارد. (حنفی، حسن، 1988، ج 4، ص 136)
نقد: در باب وحی حنفی تفسیری عقلانی را به دست داده است، که به مذاق مذهبیون خوش نمیآید. زیرا آنان معتقدند که با این تفاسیر شان آیات و در نهایت وحی شکسته شده و پایین میآید و آن را نوعی بیحرمتی به ساحت قرآن میدانند. هر چند حنفی تلاش نموده است که با توضیحات وافی و کافی زمینه برای برداشتی عقلانی و پویا از آیات را فراهم نماید، و در ضمن حفاظت از قداست آیات نازله بتوان بهترین بهره را برای استفاده و بکارگیری در زندگی اجتماعی افراد در نظر گرفت، لیکن از دید این گروه موفق نبوده است. و این خود ریشه در تصریح و تأكيد حنفی در بکار بردن عقل در درک مفاهیم آیات و وحی است. از نظر مخالفان حنفی معنایی جدید از اجتهاد را به دست داده است. از این وجه اگر هم نقدی بر رویکرد وی از اجتهاد باشد؛ لیکن در نهایت بایسته و ضرورتاً عاقلانه این است که هدف این کار را درنظر داشت و آن رسیدن به معرفت و شناختی عقلانی در جهت استفاده از این مفاهیم جدید مطابق با شرایط کنونی زمان معاصر است، تا برای زندگی اجتماعی جوامع انسانی کارساز گردد. برای رسیدن به هدف راههای متفاوتی وجود دارد و صرف نقص در راه دال بر ندیدن نتیجه نهایی و هدف اصلی نمیشود. و باید کمی خوشبینانهتر نگریست. گاهی آنقدر در پی یافتن معایب هستیم که محسنات آن کار از قلم میافتد و به چشم نمیآید.
جایگاه دین و متون دینی در اندیشهی حنفی
1.تأكيد بر آگاهی بخشیدن به توده مردم با تأسی از آیات قرآنی که خداوند بارها انسانها را به تفکّر و تدبر میخواند. و آگاهی را به عنوان یک صفت مفید و کارساز در راه پیشرفت و توسعه معرّفی کرده است. (حنفی، حسن، 1988، ج 5، ص 253-287)
2.حنفی با عنایت به آگاهی بر اهمّیت معرفت و شناخت تأكيد دارد. (حنفی، حسن، 1988، ج 2، ص 156)
3.تصریح بر اهمّیت به کارگیری عقل و خردورزی در تفسیر متون دینی (حنفی، حسن، 1375، ص 50-51)
4.حنفی عقبماندگی مسلمانان را نادیده گرفتن بعد عملی اندیشههای اسلامی و جدایی میان حوزه نظر و عمل میداند. (حنفی، حسن، 1988، ج 2، ص 127)
5.حنفی یک زندگی کامل انسانی را مبتنی بر توحید میان احساس قدرتمند کلام، عمل، وجدان و اندیشه میداند. (حنفی، حسن، 1988، ج 2، ص 332)
6. وی معتقد است آنچه در دنیای معاصر اهمّیت دارد، تفسیر جهان نیست، بلکه تغییر و تکامل و تسلّط بر آن است. (حنفی، حسن، 1988، ج 1، ص 33-79)
7.حنفی سنّت را نگهدارندهی فرهنگ و نوآوری را پیشبرندهی سنّت میداند. و بدین صورت نوسازی سنّت را امری مطلوب و مفید قلمداد میکند. (حنفی، حسن، 1988، ج 1، ص 635)
8.حنفی واقعیت را محصول میراث قدیم و میراث قدیم را محصول واقعیت میداند، و در نتیجه این تعامل و تلازم ارتباطی دو سویه میان میراث قدیم و واقعیت را به تصویر میکشد. (حنفی، حسن، 1992، ص 21)
9. حنفی دین ابزاری را محکوم کرده و معتقد است که در جهان معاصر حکام و امرا از سنّت و دین بعنوان حربهای در جهت پیشبرد اهداف سیاسی خویش استفاده میکنند. که این خود نتایجی را به بار میآورد: الف- ایجاد ستم و اختناق در جامعه ب- خداگونه جلوه دادن حکام ج- با استفاده از احساسات مردم نسبت به دین در جهت تسلّط هرچه بیشتر بر آنها گام برمیدارند. (حنفی، حسن، 1988، ج 5، ص155-156)
10. حنفی ایمان را حاصل فکر، نظر، وجدان و عمل میداند. و در نهایت عمل است که مراحل قبل از خود را محقق میسازد، و آن را به واقعیتی دگرگون کننده جهان تبدیل میکند، و از آن نظامی آرمانی میسازد که جهان با آن تکمیل میشود. (حنفی، حسن، 1988، ج 5، ص 42)
11.حنفی آغاز تحول دین را ایدئولوژی میداند. و معتقد است ما به ایدئولوژی نیازمندیم، پس زمان آن رسیده است که انسانمحور شناخت قرار گیرد. (Hanafi, Hassan, 1972 , p 249)
12. حنفی انسان متعین آزاد عاقل را که مرادف انسان کامل عالم عرفان است، را مطرح مینماید که معجونی آمیخته از آزادی و عقل است. (حنفی، حسن، 1988، ج 3، ص 141-227)
13.حنفی متون دینی را یکی از عوامل پیدایش دانش کلام میداند و معتقد است که متون دینی همه جا یکی هستند، ولی زمینههای اجتماعی و تاریخی، دگرگون شدهاند. (حنفی، حسن، 1375، ص 39-40)
14.به عقیده حنفی دانش کلام کهن تقابل بین عقل و نقل بود، لیکن دانش کلام جدید در پی وحدت است، یعنی دانش اصول که شامل اصول دین و اصول فقه است، و جنبه نظری و عملی را در بر میگیرد. (حنفی، حسن، 1375، ص 55)
15.حنفی متون دینی را عاملی برای هدایت و آشتی انسان با طبیعت میداند که باعث پیوند و اتصال میان زمین و آسمان، یعنی ارتباطی خالصانه مابین خدا و انسان است، که در دانش کلام جدید بیشتر به آن پرداخته میشود. (حنفی، حسن، 1375، ص 54)
20. وی اذعان میدارد که متون دینی پیامی دارد که به شرایط زمانی خود نزول مربوط میشود، و اندیشمندان وظیفه دارند آن را کشف و برای هر نسلی مطابق زمانه تفسیر و تعبیر کنند. (حنفی، حسن، 1988، ج 4، ص 152-153)
21. مفهوم میانه روی و اعتدال به باور حنفی گوهری است که سبب جمع بین ثابت و متغیر است، بین مطلق و نسبی، نه به انگیزه ایدئولوژیکی، مذهبی یا سیاسی، بلکه با انگیزه منطقی. (حنفی، حسن، 1380، ص 23-24)
سیاست، حکومت و حزب در اندیشهی حنفی
١. به عقیده حنفی نظام سیاسی اسلام، نظام مدنی است؛ و نظام اجتماعی اسلام بر پایه ارتباط فرقهها و اقوام با یکدیگر شکل میگیرد و عدل و مساوات در این حالت معنا میپذیرد. و ویژگیهای ذیل را در بر دارد:
الف - در این نظام منفعت و مصلحت عمومی بر اساس قانون، اصالت دارد.
ب - قانونگذاری در دست وکلای ملت است.
ج - قانون، حکومت و دولت اسلامی را محدود میکند.
د - دولت اسلامی دولتی اینجهانی است. (حنفی، حسن، 1977، ج 1، ص 27)
٢. حنفی نزدیکترین نظام به نظام اسلامی در دنیای غرب را، نظام دموکراسی میداند و دموکراسی را امری نهفته در اصل شورا برای حل برخی از مشکلات امروزه جهان اسلام میداند. (حنفی، حسن، 1977، ج 1، ص 27)
٣. به عقیده حنفی حزب یکی از نشانههای حکومتهای دموکراتیک است و آن را چنین تعریف میکند حزب ستون نظام سیاسی و ضامن حفظ مصلحت مردم است. (حنفی، حسن، 1992، ص 388-389)
٤. به اعتقاد حنفی مردم در حکومت دارای حقوقی هستند و در صورتی که حقوقشان نادیده گرفته شود، میتوانند با در نظر گرفتن برخی از شرایط علیه حکومت دست به شورش و انقلاب بزنند. (حنفی، حسن، 1992، ص 388-389)
٥. حنفی به عنوان یک اندیشمند مسلمان، برخلاف شیوهی مرسوم در بین متفکّران اهل سنّت در طول تاریخ که اجازهی خروج علیه حاکم ظالم را نمیدادند. در شرایطی مانند: الف - ظلم و جبر حاکم ب - عدم اجرای احکام شرعی ج - لطمه زدن به مصالح مسلمانان، اجازه خروج و انقلاب علیه حاکمان و نظام ظالم و فاسد را میدهد. (حنفی، حسن، 1998، ص 231-237)
٦. حنفی مأموریت خود را کشف عناصر انقلابی در دین یا ارتباط دین به انقلاب میداند. (حنفی، حسن، 1952، ج 8، ص 58)
٧. حنفی مدافع ناسیونالیسم است و معتقد است که فرهنگ و تاریخ مشترک میتواند عامل وحدت دولتهای اسلامی - عربی باشد، منبع اولیه فرهنگ مشترک توحید است که از فرد آغاز میشود و پس از وحدت فرد، به وحدت جامعه و وحدت امّت اسلامی و سپس به وحدت انسانیت ختم میشود. بنابراین همه انسانها یک امّت محسوب میشوند. (حنفی، حسن، 1998، ص 548-549)
٨. حنفی بنیادگرایان را وارث هزار سال برداشت محافظهکارانه و راستگرایانه از دین میداند که حاکمیت را از آن خدا میدانند و گذشته را بر حال ترجیح میدهند. (حنفی، حسن، 1977، ج 1، ص 49-58)
٩. در نظر حنفی هر عصری نیاز خاصّ خود را برای برنامهریزی و آیندهنگری دارد. وی به تلفیق مدرنیته و سنّت و بازخوانی احیای سنّت متناسب با واقعیت زمان معتقد است. (حنفی، حسن، 1977، ج 1، ص 49-58)
نقد: حنفی در مورد حکومت بر مبنای شورا سخن گفته است، اما متاسفانه چارچوبی دقیق و متقن از مفهوم و منظور خویش را در باب حکومت به تصویر نکشیده است، وی تنها با بیان عوامل و دستاوردهایی کلی دورنمایی از آنچه را که در ذهن داشته، نمایان ساخته است و این خود یکی از ضعفهای کار ایشان است که به شفاف سازی مفاهیم نپرداخته است.
نتیجه
حنفی تلاش خویش را بر این امر مبذول میدارد که سبب وحدت بخشیدن به میراث و نوسازی (تجدید) آن باشد. و بر این باور است که ریشههای تاریخی بحرانهای زمان حاضر در میراث گذشته، خوانش گذشته در زمان حال و دیدن حال در گذشته نهفته است. از نظر او تاریخ یک فرآیند در حال تغییر است، گرچه الگوهای کلی به وضوح قابل تشخیص هستند، ولی مرزبندیهای زمانی و گذرا را نباید به طور جدی مدنظر داشت.
پدیدارشناسی حنفی بر دو جنبه استوار است نخست مفهوم تازهای از توحید که مراد از آن تحقق انسانشناختی عدالت اجتماعی است، و ثانیاً مفهوم بین الاذهانی بودن آن. حنفی عامل اولیه فرهنگ مشترک را وحدت میداند، که از فرد آغاز میشود و پس از وحدت فرد، به وحدت امّت اسلامی و سپس وحدت انسانیت ختم میشود زیرا همه انسانها یک امّت محسوب میشوند.
هدف و طرح چپ اسلامی حنفی نایل شدن به قرائتی عمیق از سنّت است، قرائتی که ریشههای تاریخی بحرانهای زمانه را در سنّت گذشته جستجو میکند، قرائتی از گذشته در حال و از حال در گذشته. او تلاش دارد سنّت سلف را به گونهای بازسازی کند که بشریت و تاریخ در مرکز اهتمامات قرار گیرد. حنفی در مقایسه نگرش پیشینیان نسبت به معاصرین برخلاف پیشینیان معتقد است آنچه برایمان اهمّیت دارد، تفسیر جهان نیست، بلکه تغییر و تکامل و تسلّط بر آن است.
حنفی در قیاسی بین اسلام و غرب معتقد است اسلام یک دین و غرب یک منطقه جغرافیایی است، اسلام یک دین و تمدن و غرب مروج یک فرهنگ است. حنفی از جملهاندیشمندانی است که بر نقش دین در سیاست معاصر تأكيد دارد و خواستار اقدامی دینی برای ایجاد دنیایی بهتر است.
حنفی با رویکردی بسیار عمیق و جدی به دنیای ما مینگرد، آنچنان که میتوان گفت رویکرد کاملاً جدیدی است که میتواند عامل پویایی و حتی منشا یک تحول اساسی در جهان اسلام گردد. جوهره گفتمان حنفی را در اندیشههای متفکّران اصلاحگرای گذشته میتوان یافت. از نکات مهم در اندیشههای حنفی این است که در زمان ما سخن میگوید و با اشراف کامل بر جهان اسلام و شناخت هر چه بهتر غرب به عنوان یک متخصص در علوم اسلامی(مانند حدیث، تفسیر، فقه و اصول) به اظهار نظر پرداخته است و مهمتر از همه دیدگاه حنفی نسبت به غرب کاملاً عقلانی، و به دور از هرگونه تعصب و افراط و تفریط و واقعگرایانه میباشد و از این نظر باعث مباهات بوده و هدایتگر محققان و پژوهشگران دینی میباشد.
با توجّه بهاندیشههای اصلاحطلبانه این نتیجه در ذهن متبادر میشود که مهمترین اصل در پیشرفت هر جامعهای عامل آگاهی است. جهل و نادانی نتیجهای جز خرافات دست و پاگیری که فکر را به رکود میکشاند، ندارد. تأكيد حنفی بر توحید، شاید بدین سبب باشد که فرد انسانی زمانی که به یگانگی خالق هستی با باور قلبی اعتقاد پیدا میکند، خود را مسئول و متعهد میداند که پیشرو در فضایل اخلاقی باشد. برای نمونه ظلم نمیکند، حتی اگر این ظلم رعایت نکردن نوبت در صفوف تهیه مایحتاج زندگی و یا عبور از چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی که سادهترین نوع ستم و اجحاف در حق دیگران در جامعه میباشد؛ تا بزرگترین این مسائل یعنی در سطوح علمی، سیاسی، دینی و حکومتی که کوتاهی در حق یک ملت است. از مهمترین عوامل فکری نومعتزلیان تأكيد بر تعلیم و تربیت است، خصوصا تعلیم و تربیت زنان که خود تربیتکنندگان نسل آینده جامعه هستند و پرهیز از تقلید و تلاش در احیای حس پرسشگری و تأمّل در تمامی افراد جویای آگاهی که در صدد نوسازی و بازسازی ارزشهای ناب انسانی هستند و از اصولیترین آرمانهای اصلاحطلبان که بر آن تأكيد زیادی نمودهاند خودشناسی است که در نهایت به خداشناسی منتهی میشود. اصلاح درون سبب میشود فرد بتواند ادعا کند که توانایی اصلاح دیگران را نیز دارد. اگر افراد به اصلاح خویش بپردازند، و تابع موازین و قوانین اجتماعی باشند. جامعهای ایده آل پدید میآید. احترام به عقاید و باورهای دیگران حتی اگر خلاف نظرات و باورهای ما باشد، نتیجهاش زندگی سازگار و مسالمتآمیزی است که با تمام سختیها و معضلات موجود در جهان، انسانها حداقل بتوانند در آرامش فکری زندگی کنند. و تغییر و تحول در هر شرایطی لازمهی زمانه است حتی تحولات فکری که اساس اندیشههای نوین باشد و هیچگاه برای نو شدن و تازه شدن دیر نیست، حتی اگر برای نیل به این اندیشههای نوین جان خویش را در طبق اخلاص گذاشت. به امید آن که این تحولات سبب تغییر اوضاع اجتماعی و بهتر شدن زندگی دیگر افراد جامعه شود.
منابع:
١. حنفی، حسن، الدین و الثورة فی مصر، قاهره، نشر مکتبه مدبولی، 1952
٢. حنفی، حسن، الیسار الاسلامی و الوحدة الوطنیة، قاهره، نشر مکتبه مدبولی، 1952
٣. حنفی، حسن، قضایا معاصرة، فی الفکرنا الغربی المعاصر، ج 1، قاهره، نشر مکتبه مدبولی، 1977
٤. حنفی، حسن، من العقیدة الی الثورة، الانسان الکامل، ج 2، بیروت، نشر دارالتنویر اللمرکز الثقافی العربی، 1988
٥. حنفی، حسن، من العقیدة الی الثورة، المقدمات النظریة بنا العلم، ج 1، بیروت، نشر دارالتنویر المرکز الثقافی العربی، 1988
٦. حنفی، حسن، من العقیدة الی الثورة، النظر و العمل (الاسما و الاحکام)، ج 3، بیروت، نشر دارالتنویر المرکز الثقافی العربی، 1988
٧. حنفی، حسن، من العقیدة الی الثورة، ج 4، بیروت، نشر دارالتنویر المرکز الثقافی العربی، 1988
٨. حنفی، حسن، من العقیدة الی الثورة، الحکم و الثورة (الامامه)، ج 5، بیروت، نشر دارالتنویر المرکز الثقافی العربی، 1988
٩. حنفی، حسن، «فرهنگ سیاسی و بحران اندیشه و عمل درکشورهای عربی»، ج 8، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1989
١٠. حنفی، حسن، پروژه میراث و بازسازی، بخشی از کتاب التراث و التجدید، قاهره، نشر المرکز العربی للبحث و النشر، 1992
١١. حنفی، حسن، علوم الوسایل و علوم الغایات، قاهره، نشر وزاره الثقافه الهیئه العامه للکتاب، 1992
١٢. حنفی، حسن، «تاریخمندی دانش کلام»، ترجمه محمد مهدی خلجی، مجله نقد و نظر، سال سوم شماره نهم، زمستان 1375
١٣. حنفی، حسن،« اسلام بزرگترین دین مدرن»، مجله فصلنامه فرهنگ، شماره 22، 1375
١٤. حنفی، حسن، قضایا معاصرة فی فکرنا المعاصر، دمشق، نشر دارالفکر العربی، ١٩٩٨
١٥. حنفی، حسن، فی الثقافة السیاسیة، دمشق، نشر دارعلاالدین، ١٩٩٨
١٦. حنفی، حسن،« از مذهب هدفی بسوی انسانگرایی اسلامی»، میراث فلسفی ما، ترجمه مهدی ناصر، گردآورنده فاطمه گوارایی، تهران، نشر یادآوران، ١٣٨٠
١٧. حورانی، آلبرت حبیب، تاریخ مردمان عرب، ترجمه فرید جواهر کلام، تهران، نشر امیر کبیر، ١٣٨٤
١٨. عصفور، جابر، درباره برخی ویژگیهای اعتزال جدید، دانشنامه جهان اسلام، ج ٢٠، نشر تهران، ١٣٩٤
19.Hanafi, Hasan, The ologie ou anthropologie, in A.Abdel – Malek, A,Belal and Hanafi , 1972
20.Hanafi, Hasan, The ologie ou anthropologie, in A.Abdel –malek, A, Belel and H.Hanafi(eds) Renaissance du monde arabe (Paris , 1972)
21.The oxford encyclopedia of the modern Islamic World, Oxford University, New York, Oxford, 1995