یادداشتی به بهانه‌ی حذف برخی نمادهای تخت‌جمشید از مرکز خریدی در تبریز با توطئه‌ی چند رسانه‌ی محلی قوم‌گرا

یادداشتی به بهانه‌ی حذف برخی نمادهای تخت‌جمشید از مرکز خریدی در تبریز با توطئه‌ی چند رسانه‌ی محلی قوم‌گرا

نیما عظیمی


🔴 در تبریز، سربازِ هخامنشی و شیردال را از اِلمانِ نوروزی «پاساژ اطلس» حذف کردند!


🔴 "تهدیدی که تبدیل به فرصت شد."


✍️ نیما عظیمی، کنشگر فرهنگی تبریزی


از بی‌لیاقتی و کم شهامتی مسئولی که به چنین عمل مشمئزکننده‌ای تَن داده و لگام خود را به دست چند تَن قبیله‌گرا و چند رسانه‌ی زرد داده است، هرچه بگویم کم است! اما به میزانی بسیار بالاتر، باید از حماقت و بی‌سوادی و بی‌شعوری مسببین این اتفاق سپاسگزار بود. تعجب نکنید! باید سپاسگزاربود. هم از آن مسئول ترسو و هم از آن رسانه و همه‌ی افرادی که در جایگزین کردن نمادِ مقبره‌الشعرا کوشیدند و اکنون مشغول رقص و پایکوبی‌اند و برطبل شادانه می‌کوبند و در مالیخولیای خود سرود فتح می‌خوانند که ما فاتحیم.


به هر روی، تبریزِِ عزیز چند روز با سرباز هخامنشی و شیردال به استقبال هموطنان‌مان رفت و در ادامه نیز، بقیه‌ی نمادهای تخت جمشید - منهای مواردمذکور‌ - نگه داشته شد.

اما سپاسگزاریم که به برکت حماقت شما، نمادی از «مقبره‌الشعرا» نیز به آن المان افزوده شد. مقبره‌الشعرا، آرامگاه ایرانی‌ترین شاعران پارسی‌گوی و ایران‌پرست‌ترین مبارزانی ست که برای حفظ خاک میهن، غیورانه برای ایران جانسپاری کرده‌اند. از بلاهت شما در معرفی آرامگاه «ثقه‌الاسلام تبریزی» سپاسگزاریم. او از مبارزین مشروطه‌خواه و ملّی ایران به شمار می‌آید که بین علما دارای بیشترین رای در انتخابات دوره‌ی اول مجلس ملی ایران بود. فراموش نکنید: «مجلس ملی ایران».

از بی‌سوادی شما سپاسی ویژه را داریم که علی‌رغم این رفتار ابلهانه‌ی خود، سودمند بودید و «اسدی توسی»، شاعر پارسی‌گو و سراینده‌ی اثر حماسی «گرشاسپ‌نامه» را معرفی نمودید. آرامگاه این شاعر ملی ایران نیز در مقبره‌الشعراست.


اما... چرا دعواهای قبیله‌ای و جنگ‌های نژادی را کنار نمی‌گذارید؟! و از جانِ ایران چه می‌خواهید؟!؟! جنگ‌های نژادی در عصر حاضر، شایسته‌ی هیچ انسانی نیست! نگارنده‌ی این سطور نیز، ستیزی با هیچ نژادی ندارد! اما در ستیز با لاطائلات شماهاست که ما شمشیرِ تیز و برنده‌ی «استناد» را از نیامِ تاریخ و دانش بیرون می‌کشیم و روی شاهرگِ جعلیات و گزافه‌گویی‌های شما می‌گذاریم! شمایی که با زبان فارسی و تاریخ ایران و ملیت ایرانی، سرستیز دارید! شمایانی که به نظامی گنجوی، "تورکی" یاد می دهید! و با شاهنامه و فردوسی، سرستیز دارید! چرا که فردوسی از ایران دفاع می‌کند و شاهنامه از «آذرآبادگان» می‌گوید! شاهنامه از خِرَد می‌گوید! پس پُر واضح است که با آن دشمنی کنید! شمایانی که عمله‌ها و پس‌مانده‌های اربابان ریز و درشت‌تان هستید و با پیروی از تمام اهداف ایران‌ستیزانه، قصد دارید «همبستگی ملی ایرانیان» را تخریب و تکوینِ «دولت ملی ایران» را به تاخیر بیندازید! چرا که از این دو مفهومِ ایران‌ساز، بسیار هراسانید! پس با غرض و برای ایجادِ فاصله و شکاف در تار و پود «ملت ایران»، دست به دامان دروغید و با هدفی مشخص، مردمِ آذربایجان را جدای از ایران و «تورک میلتی» می‌نامید! اما کام‌تان تلخ خواهد شد اگر بخوانید از شاعر ایرانی، «قطران تبریزی» که از قضا آرامگاهش در همین مقبره‌الشعرای تبریزاست و هزار سال پیش، پاسخی به این حجم از بلاهت و شناعت شماها داده است:

«اگرچه داد ایران را، بلای تُرک ویرانی

شود از عدلش آبادان، چو یزدانش کند یاری»!


همچنین می‌دانم که نام ارجمند «جواد آذر» به گوشِ نامبارک شما بی‌خردانِ قبیله‌گرا نخورده است که این چنین قرارگرفتنِ نمادِ مقبره‌الشعرا در آن اِلمان را فتح‌الفتوحِ «تورک میلتی» می‌پندارید! اما با همین نام، خواب‌تان را بیشتر خواهم آشفت! «جواد آذر» که در مقبره‌الشعرا آرمیده است، از کوشاترین و موثرترین شاعران پارسی‌گوست که استادان بزرگی همچون «محمدرضا شجریان»، خسرو آوازِ ایران؛ و «شهرام ناظری» شوالیه‌ی آواز ایران، از مصاحبت و معاشرت با این شاعرِ معاصر و استفاده از اشعار او، در معرفی فرهنگ و هنر والای ایران زمین، بسیار از ایشان یاری گرفته‌اند.


باری! صحبت و جنگ ما بر سر نژاد نیست! البته تاکید این نکته نه برای شما، بلکه به احترام مخاطبان این یادداشت بود. چرا که پاسخ شما را باید به سان و به زبانِ دیگر شاعرِ آرمیده در مقبره‌الشعرا داد؛ «خاقانی» هفتصد و پنجاه سال پیش، نه در مذمت نژادِ ترک، بلکه در پاسخ به اهرمن خویان زبان نفهمی چون شما، سروده است :

«نانِ تُرکان مخور و بر سرِخوان

به ادب نان خور و تُرکانه مخور»


باری! اگر بنابر این باشد که از تک‌تکِ مشاهیری که در مقبره‌الشعرا آرمیده‌اند و ستایشگر ایرانند بنویسم، بی‌تردید به برگ‌های سفید و فراوانی از دفتری قطور نیازمندم تا بنگارم هرآنچه را که مایه‌ی دق و هذیان شماهاست!

پس با یادی از استادشهریار، همین تک برگ (یادداشت) را از برگ برگِ تمامْ ایرانیِ مقبره‌الشعرای تبریز به پایان می‌آورم. ایشان به درستی کانونِ زبان پهلوی را آذربایجان می‌دانند؛ اما عمله‌های پانترکیسم از سر بی‌شعوری و کم‌سوادی، می‌خواهند استاد شهریار را در تقابل با زبان فارسی و ایران قرار دهند! پس همچنان از حماقت محض شما سپاسگزاریم که با افزودن مقبره‌الشعرا به آن اِلمان، درخیالِ خام و احمقانه‌ی خود، آنجا را منور به نمادهای "تورک میلتی" کرده اید! اما به راستی که استاد شهریار پاسخی شایان توجه به حماقت و سفاهت همه‌ی شماها داده‌اند:

«گر چه تُرکی بَس عزیز است و زبان مادری

لیک اگر ایران نگوید، لال بادا این زبان»


پاینده ایران




https://t.me/IranDel_Channel


💢

Report Page