گفتوگو با مدیر مدرسه خودگردان هدایت که از شوق بچهها برای تحصیل میگوید
سید محمدرضا هاشمیفاطمه سجادی مدیر مدرسه خودگردان هدایت است که از سال ۱۳۹۳ تاکنون در محله کم برخوردار «قرقی» بچههای بازمانده از تحصیل را آموزش میدهد. در این مدرسه بچهها علاوه بر آموزش کتابهای درسی مهارتهایی هم آموزش میبینند.
بچههای حاشیه شهر استعداد خوبی دارند
فاطمه سجادی درباره اینکه چرا به کشف استعدادهای بچهها اهمیت میدهد و توانمندکردن آنها برایش مهم است میگوید: سال ۹۳ وقتی ما به اینجا (محله قرقی) آمدیم و مدرسه خودگردان هدایت را تاسیس کردیم، متوجه شدم که کمکهای زیادی به مردم نیازمند این محلات میشود، اما این کمکها بدون در نظر گرفتن تواناییهای فرد نیازمند انجام میشود. در نتیجه به مرور زمان حالتی به وجود میآید که همه منتظرند دستی از بیرون بیاید و آنها را کمک کند. از طرفی بچههای (ساکن محلات حاشیه شهر) استعدادهای خوبی دارند، در همفکری با همکارانم تصمیم گرفتیم، برخی مهارتها را در مدرسه به بچهها آموزش بدهیم.
در جامعه ما برخی از کارها از گذشته تفکیک شده است، بعضی کارها برای پسرها بوده و بعضی برای دخترها، درحالی که چنین قانونی اصلا وجود ندارد و در واقع این یک فرهنگ نادرست است. ما در مدرسه به دانشآموزان پسر آموزشهای مختلفی میدهیم، مثلا پسرهای ما امروز بلدند مربا درست کنند، که در همین بازارچه برای فروش گذاشته شده است. مرباهایی که خیلی خوشمزهتر از محصولی است که دختران مدرسه درست کردهاند، این خودش باعث میشود که بچهها با شناخت استعداد و توانمندیشان روی پای خود بایستند و بدانند که آنها هم میتوانند.
مدیر مدرسه هدایت در رابطه با واکنش بچهها در مواجه با یادگیری مهارتها میگوید: ما بچهها را مجبور به انجام این کارها نمیکنیم، از طرفی تنوع کارهایی که آنها میتوانند یاد بگیرند، زیاد است، و هرکسی براساس علاقهاش کارها را انتخاب میکند. در نتیجه استقبال بچهها از یادگیری مهارت خیلی خوب بود. ما دانشآموزی نداشتیم که دوست نداشته باشد یکی از این کارها را یاد بگیرد، اجبار بر این بود که هر دانش آموزی تولیدی داشته باشد، اما اجباری برای اینکه او چه چیزی را تولید کند وجود نداشت.
کارهای گروهی در مدرسه فرصتی مناسب برای اجتماعی شدن بچهها
دانشآموزان مدرسه هدایت هنرهای زیادی دارند، و در بازارچه جوانه شما محصولات مختلفی میبینید که کاربردهای زیادی هم دارد، به عنوان مثال یکی از دانشآموزان که پدرش جارو بافی دارد با استفاده از باقیماندههای جارو، جاروهای کوچک و بدرد بخوری درست کرده، یا دانشآموزان دختر روی ماسکهای پارچهای گلدوزی کردهاند و این فرصت را پیدا کردهاند تا دست سازهای خود را بفروش برسانند.
سجادی در پاسخ به این سئوال که چرا این نمایشگاه را در داخل شهر که دسترسی راحتتری دارد برگزار نکردید میگوید: این پیشنهاد به ما شد، اما من ترجیح دادم اولین نمایشگاه کارهایی که بچهها انجام دادهاند، در فضای مدرسه برگزار شود. چون کار دست خودشان است، فکر کردم اگر روی میزها و نیمکتهای خود بچهها باشد، حس بهتری را به آنها منتقل میکند. مشارکت بچهها در کارهای این چنینی نقش مهمی در اجتماعی شدن آنها دارد، ما در این مدرسه بچههایی را داریم که به تازگی از افغانستان آمدهاند، ما بچههای بلوچ داریم که ایرانی هستند، ولی فارسی بلد نیستند، همین که آنها در جمع بچههای دیگر مدرسه حاضر میشوند و با آنها ارتباط برقرار میکنند، البته که امسال به دلیل شیوع کرونا جمعهای ما محدود شده است، اما این تعامل خیلی خوب است و ما میبینیم که همپذیری بچهها خیلی بالا رفته است.
در مدرسه ما اینکه تو از کجایی و چه قومیتی داری اهمیت ندارد، ما همیشه تلاش کردهایم که این نگاه را از بین ببریم این وحدت و یگانگی بین بچهها اهمیت زیادی دارد، وقتی هم که آنها با یکدیگر کار گروهی انجام میدهند، این مهم تقویت میشود و این از اهداف مهم ما است.
کاش هیچ دانشآموزی مجبور به تحصیل در مدارس خودگردان نباشد
او در ادامه از مشکلاتی میگوید که مدارس خودگردان با آن دست به گریبان هستند، و از همدلی دوستان ایرانیاش میگوید که همیشه در کنار بچههایی هستند که از تحصیل در مدارس دولتی بازماندهاند.
سجادی در این باره گفت: من همیشه میگویم که اگر صد در صد بچههایی که در مدارس خودگردان درس میخوانند بتوانند جذب مدارس دولتی شوند، من خیلی خوشحال میشوم. کاش هیچ دانش آموزی در مدارس خودگردان نباشد. اما همیشه تعدادی هستند که به آنها میگوییم «بازمانده از تحصیل» و به مدارس خودگردان میآیند. ابتدای سال تحصیلی ما ۱۲۰ دانش آموز را ثبت نام کردیم، ولی به دلیل وضعیت کرونا، نداشتن گوشی موبایل و شرایط بد اقتصادی خانوادهها متاسفانه نزدیک به ۴۰ نفر از آنها ترک تحصیل کردند و هم اکنون دانش آموزان ما ۸۰ نفرهستند که از کلاس اول تا نهم مشغول به تحصیل هستند.
کدملی مهربانی
دسترسی ما به کتابهای درسی همیشه سخت بوده، منتظر میمانیم که مدارس عادی کلاسهایشان را تشکیل دهند، بعد ما با نامه نگاری و پیگیری موفق میشدیم، از باقیمانده کتابهای درسی برای بچهها کتاب تهیه کنیم. اما در دوسال اخیر به دلیل اختصاص «کد سناد» به هردانشآموز به ما کتابی داده نمیشد.
خوشبختانه در یکی از سایتهای زیر نظر وزارت آموزش و پرورش امکانی گذاشته شده که به هر کدملی در هرسال تحصیلی یک مجموعه کتاب داده میشود. درحالی که سه ماه از سال تحصیلی گذشته بود، بسیاری از بچهها موبایل نداشتند، آموزش حضوری هم محدود شده بود و کتاب هم نداشتیم. ما برای تهیه کتاب به دوستان ایرانیمان فراخوان دادیم، تا با کدملیهایشان برای بچههای مدارس خودگردان کتاب بخرند، در تهران هم چنین کاری انجام شد و دوستان ایرانی ما با کدملیهایشان ۱۲۰۰ دوره کتاب برای بچههای بازمانده از تحصیل تهیه کردند. در مشهد هم کتابهای مورد نیاز دو تا از مدارس خودگران از همین راه تهیه شد و حدود ۱۵۰ دوره کتاب با کدملی دوستان ایرانی تهیه شد.
بعد از فراخوان در مشهد دوستان ایرانی ما آنقدر لطف داشتند که من کدملی اضافه هم برای خرید کتاب داشتم. بعضیها خانوادگی کدملی میدادند، بعضیها پول کتابها را هم خودشان میدادند.