گزارش دریافت تهدید و مهر تاییدی بر اثر بخشی فعالیت های رسانه‌ای

گزارش دریافت تهدید و مهر تاییدی بر اثر بخشی فعالیت های رسانه‌ای

Ashkan Mehr Roshan

آنچه در این مدت گذشت

ماهیت کارم به شکلی است که دائما در مسافرت هستم. مدتی پیش در دورهمی ای در اتریش، چند نفر فارسی زبان نیز وارد جمع ما شدند اما به واسطه عدم توانایی آنها در گفتگو و صحبت کردن در باره موضوع کمی به حضور آنها مشکوک شدیم. زمانی شک های ما تایید شد که توسط مسئول کافه متوجه ضبظ کردن صدای برخی حاضران شدیم (جالب اینکه موضوع بحث هم پوشانی یا عدم هم پوشانی سیستم های فرگشت یا سیستم های هوش مصنوعی بود!). این چند نفر به درخواست مسئول و دیگر حاضران در کافه از مکان خارج شده و من نیز زندگی خود را ادامه دادم. زمانی که بیانیه ما درباره #مهسا_امینی منتشر شد قصد رفتن از لس آنجلس به کنفرانسی در آلمان را داشتم. در آلمان فرود آمدم که پیش از وارد شدن به مرحله ورود، شخصی از من خواست که او را همراهی کنم. پیش از این، در کشور دیگری به هماهنگی و تلاش برای مشاوره های رسانه ای برآمدم که نتیجه بخش بود. به واسطه تماس سفارت متوجه شدم که افرادی از اتریش روز قبل در همان فرودگاه، وارد آلمان شدند و به این واسطه از من خواسته شد که به کشور بازگشته و در تصمیم خود تجدید نظر کنم. ظاهرا این افراد به طور نامنظم برخی محتوای برنامه حرکت من را متوجه شده بودند و درتلاش برای یافتن جزئیات بیشتری درباره من و فعالیت های من بودند اما زمانی که دست خالی ماندند، تصمیم گرفتند که حضوری وارد عمل شوند. در آلمان ماندم تا زمانی که اعتراضات ایرانی ها شکل گرفت و وارد آن شدم. زمانی که به هتل برگشتم، از سفارت مجددا با من تماس گرفته شد که خطر گزارش شده جدی است و بهتر است همان روز از آلمان خارج شوم. در هتلی در آلمان ماندم و به تهیه چند گزارش دیگر و نقش مشاوره ای رسانه ای خودم ادامه دادم. چنان خرسند و ذوق زده بودم که مدت زمان سکونتم را ادامه دادم و حتی تصمیم گرفتم به طور کامل به اتریش بروم. این اساسی ترین و مهمترین واکنشی بود که در جهت تاثیرگذاری تلاش هایم دریافت کردم. از اساتید ایرانی ای که در ایران و خارج از کشور همیار ما در طرح گزارشات، بیانیه و ویراستای editorial روزنامه ها و وبسایت ها بودند، تشکر میکنم. آنچه در ادامه آمده شرحی عمدا غیرشفاف اما کافی درباره مجموعه فعالیت هایی بود که دریافت تهدید را به دنبال داشت.

آلمان و اتریش

زمانی که وارد آلمان شدیم، اکثر رسانه ها بعد از آماده کردن گزارشات درباره انتشارات آنان شک داشتند، موضع رسمی دولت هنوز محافظه کارانه بود و آنالنا بربوک نیز بسیار سطحی واکنش هایی به این موضوع داشت. مشاوره و مذاکره درباره انتشار مطالب بسیار دشوار بود چراکه تایید اطلاعات و همسو نبودن مطالب با افکار عمومی در اروپا و البته ساده کردن برخی مطالب برای مخاطب ناآشنا به ایران، سخت بود. زمانی که گزارشات درباره ابر آروان به زبان آلمانی به چاپ رسید و حساسیت های هسته ای افزایش پیدا کرد، همه چیز تغییر کرد و این تغییر آغاز موج اول گزارشات فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی را در برداشت (صدقه سری همکاری، تلاش و کمک های شایسته دوستان ایرانی و ایرانی های آمریکا). پس از آن به دلیل شدت گرفتن جنبش های مردمی، راه برای کار بیشتر باز شد و در این جهت میبایست نمونه جمع آوری میکردیم. درواقع میبایست ابتدا با افرادی صحبت میکردیم که به این موضوع علاقمند بودند اما از آن اطلاع چندانی نداشتند و سپس با استفاده از ساده سازی و بازخوردهای مختلف از دیگران کمک در موضع مشاوره و کمک، در نوشتن طرح های خبری و رسانه ای همیاری میکردیم. یکی از دشوارترین موانع در جهت بازکردن راه برای جمعیت دورنی رسانه ها، حجم وسیع اطلاعاتی بود که توسط لابی های جمهوری اسلامی منتشر شده بود که درمواردی، به شکلی خارق العاده، دامنه تاثیرات آنان نزدیک به افراد کلیدی در مقامات سیاسی و مدیران استراتژی رسانه ها نیز رسیده بود. از بخت خوش اما گزارش نشریه بیلد از نقش لابی ایران و عدنان طباطبایی به چاپ رسید و محتوای صحبت ها و سیاست های گزارش شده آن کمک بسیار مهمی به ما کرد. مرز آلمان به روی ما باز شده بود و فعال بودیم تا اینکه گزارش ها شدت گرفت و نیاز به کار ما کاهش یافت.

رسانه های فرانسه

در فرانسه مشکل اصلی لابی جمهوری اسلامی یا مدافعان نبودند، بلکه اشخاصی با سابقه بودند که به واسطه تحصیلات خود مدام توسط رسانه ها برای تحلیل و تشریح دعوت میشدند. جنش ها در ایران هنوز شدت نگرفته بود و رسانه های فرانسه به شدت نگران اسلام هراسی و تصویر اسلام هراسانه ای بودندکه ممکن بود از این اعتراضات دنبال شود. به طور ممتد، از ما به اشکال مختلف توضیح میخواستند که به تکیه به چه چیزهایی و چه روایاتی از معترضان میتوان به شرح و توانایی انقلابی شدن یا نشدن آن اشاره کرد. کلیپ ها و عکس های مختلف در این بخش و البته کمک ایرانی های داخل و برخی اساتید محترم در این زمینه بسیار راهگشا بود اما مشکل اصلی عدم آشنایی به روز از ایران معاصر توسط متخصص هایی بود که به رسانه ها دعوت میشدند. از آنجایی که به دنبال سیاست حذف نیستم - همینطور دیگرانی که مرا یاری میکردند، بهترین استراتژی ایجاد تنوع دیدگاه ها بود. استراتژی این بود که ضمن دعوت اشخاص معمول، اشخاص دیگری هم به این گفتگوها و مصاحبه ها وارد شوند. هدف این بود که هنگام بحث درباره موضوعات آشنایی عمیق تر کسانی که در ایران زیسته و تجربه های دسته اول از ایران معاصر دارند، برجسته تر شود. یکی از موثرترین اقداماتی که ما باید انجام میدادیم این بود که مشخص کنیم نگرش برخی از این متخصصان از زمان دور افتاده و از مکان جا مانده است. برای مشخص کردن دقت نظرمان آرشیو گسترده ای از این مختصصان داشتیم که به آن رجوع میکردیم. یکی از این اشخاص آزاده کیان بود که در مصاحبه ای ادعا به اتمام ایدئولوژی های انقلابی و حتی کنار رفتن واژه انقلاب از ادبیات و اندیشه سیاسی ایران شده بود. دو استاد ایرانی در آماده سازی پیکره ای فارسی زبان به ما کمک کرده و عزیزی که در دانشگاهی در لس آنجلس بود، به ما در آنالیز آماری آن یاری داد. گزارش و شرح آن را به متخصص آن رها کردیم و نتیجه ارائه ای فوق العاده از آب در آمد که تحریریه را تقریبا همیشه قانع میکرد. آثار سعید امیر ارجمند نیز یکی دیگر از منع های مهم برای پژوهش های تاریخی ما شده بود (رابطه ای با وی نداشتیم).

بخش دیگر ادعاهای مطرح شده که عجیب به نظر میرسید ادعای همبستگی معترضان و ایرانی ها با سلیمانی و مرگ وی بود. برای اینکار به واسطه ایرانیان داخل نظر سنجی میکردیم، با حضور مترجمان رسانه ها به پیام های صوتی آنان گوش میکردیم و پکیج های خبری، مستند های غیررسمی و گزارش ها از حساب های تایید شده توییتری از طرف فعالان و زندانیان سابق را منبع قرار میدادیم. ادعای نزدیکی به سلیمانی به شدت محبوب بود و امروزه هم یکی از اصلی ترین نقطه نظرات متخصصان باسابقه حال مرتبط یا به دور از نایاک بود با این همه اما هرچه در فرانسه و آلمان یافته بودیم برای کشور خودم دیربود (در ادامه). سمت دیگر استراتژی ما بر بیگانه هراسی، و سیاست های اشتباه فاکس نیوز تاکید میکرد. مثلا یکی از مهمترین استراتژی های خبری آنان نژادپرستی و بیگانه هراسی با این ادعاست که اگر به خاورمیانه نرویم و یا با ورود مهاجران به آمریکا همدلی کنیم، ابتدا سقوط دولت آمریکا را خواهیم داشت و سپس ورود داعش و تندروهای اسلامی و سپس از دست دادن امنیت جانی و مالی خود. درک چنین استراتژی های بیگانه هراسانه ای به واسطه وجود رسانه های مشابه در فرانسه و صحبت های مارین لو پن برای فرانسوی ها سخت نبود. درواقع هدف از استراتژی ما این بود که نشان دهیم چطور هردو دیدگاه به واسطه معرفی ترس و ایجاد اضطراب های منطقه ای، از ادامه وضعیت حاکم حمایت میکنند. ریشه های نژادپرستانه در این نگرش ها (مانند ادعاهای جدایی طلبانه اقوام ایرانی، تروریستی بودن مردمان منطقه و مانند آن) به شدت به ما در پیشبرد تغییرات در تصمیم گیری ها و تجزیه سیاست های ساخته جمهوری اسلامی کمک کرد. از همه اینها محوری تر اما اعتبارسنجی ادعاهای آنان نسبت به دولت های محافظه کار و دولت های اصلاح طلب در آینده بود. زمانی که timeline ادعاهای آنان درگذشته و نتایج واقعی را نشان میدادیم، فاصله واقعیت با تصورات صندلی نیشنان به حدی تاثیرگذار بود که به عدم امتداد دعوت ها از سمت رسانه ها برای برخی از این اشخاص انجامید (آنچه قصد ما نبود البته). یکی از مهمترین برگه های برنده در میان این دسته از متخصصان به پیش از قتل ها و سیاست های مشت آهنین محمد بن سلمان اشاره داشت. این سیاست در گذشته به شدت موفق بود چراکه حقوق شهروندی و جنسی برای زنان را مطرح میکرد که مثلا در عربستان غایب بودند. این استراتژی باگذر زمان-یعنی زمانی که محمد بن سلمان فعالان زن را به زندان انداخت و با شکنجه و تهدید منتقدان، نیازهای مطرح شده توسط آنان را به نام خود مصادره کرد و تصویری اصلاح گر از خود نشان داد- دیگر کاری نبود و یکی از مهمترین وجوه تمایز ایران در نظر این دسته از متخصصان کهن سال تر از دست رفته بود. ارتباط زیسته آنان با ایران فاصله داشت و ارتباط تئوریک آنان با ماهیت های رقبا در منطقه نیز بهم خورده بود. سرمایه گذاری بر این عدم به روز رسانی و درک معاصر از ایران و خاورمیانه، موفق ترین استراتژی رسانه ای ما بود که در مصاحبه ای در تلوزیون فرانسه به شدت موثر واقع شد و تبدیل به سیاست طولانی مدت چند مجموعه خبری شد.

آمریکا مشکلی که از قبل حل شده بود

در آمریکا اما ماجرا به درازا نکشید و ما به استثنای چند مورد بسیار محدود، هیچ نیازی برای وارد شدن و اظهار نظر نداشتیم (سیاست های رسانه ای به واسطه خصوصی بودن بیشتر بر تیم خود تکیه دارند تا مشاوران). دو مورد به تغییر فضای رسانه ای در آمریکا کمک کرد. یکی گسترش دیدگاه های دعوت شده به رسانه ها به جای حذف افراد باسابقه و دیگری تغییر مواضع اشخاصی مانند رضا اصلان و فاصله گرفت وی و مردم از نایاک بود. این دو فاکتور چنان در زمانی که ما مشعول دیگر فعالیت ها بودیم، موثر واقع شده بودند (که البته همیشه حملات و نقدهای مطرح شده دقیق و درست نبود) که تقریبا هیچ نیازی به صاف کردن جاده برای پوشش های خبری بیشتر از سمت ما نبود. اظهار نظر اوباما مبنی بر پشیمانی از پشتیبانی نکردن از اعتراضات در سال 2009 نیز بسیار در رقابت انتخاباتی پیش رو و درکل برای دموکرات ها مهم شد و به این واسطه فضا رسانه ای را تاحد زیادی به روز فعالان معترض گشود.

این مختصر تمام آنچیزی است که تا امروز میتوانم به اشتراک بگذارم و تنها دلیل شرح آنچه بر من رفت نیز این است که اگر زمانی در آینده مطلبی، گزارشی یا نگرشی خلاف بر آن مطرح شد، بتوانم به آنچه پیش از آن نوشته ام اشاره کنم و روایت خود را به واسطه مدارک مختلف و افراد متفاوت، مستند کرده و با اسم خود بیان کنم. باتوجه به بی دست و پا بودن این افراد، چنین سناریویی بسیاردور از ذهن است (به قولی انگار اینجا سرباز گمنام امام زمان منم). مشخصا آنها حتی نمیدانند اشکان مهر روشن یک نفر است یا نه! نکته دیگر اینکه به واسطه ملاحظات حریم خصوصی دوستان و خودم و حفظ برنامه حرکتی ام، ترتیب برخی وقایع را در شرح (نه محتوای آنان) تغییر داده ام. حال من، اساتید و دانشجویان ایرانی ای که با ما همکاری داشتند خوب است وهیچکدام از فعالیت های آنلاین من نیز متوقف نخواهد شد. با این همه اما از این خوشحالم که تلاش های ما با اینکه پشت پرده و بدون سروصدا بوده تا حدی موثر مواقع شد و بهترین نشانه را در تایید فعالیت خود دریافت کردم. مشخص شد باید شدت و میزان درگیری خود در فعالیت هایم را هرچه بیشتر گسترش دهم. چنانچه نیاز به جزئیات بیشتر در اینباره باشد، به قضاوت خود و با درنظر گرفتن شرایط دیگران آنها را به اشتراک خواهم گذاشت.


پاینده باشید

اشکان مهر روشن



Report Page