کودتای اول

کودتای اول

دکتر کریم سلیمانی

نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت چهارم (پایانی)

کودتای اول (۳خرداد ۱۳۳۱ - ۷ تیر ۱۳۳۱)، از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمريکا: "اسناد سخن می‌گویند، برگردان دکتر احمد علی رجائی و مهین سروری، جلد اول، تهران: قلم، ۱۳۸۳"


مسئله اصلی این نوشتار صرفا معرفی کودتایی است که برای بهار ۱۳۳۱ برنامه‌ریزی شد و قرار بود مصدق در اواخر خرداد از قدرت ساقط شود‌. اسناد مربوط به کودتای یاد شده که هم معرفی و هم تصاویر آن‌ها ضمیمه شده‌اند، به شدت تحت الشعاع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قرار گرفته و به همین دلیل، توجه مورخین را کمتر جلب کرده است.

در قسمت پایانی، علت به اجرا در نیامدن کودتا، باز از زبان اسناد آمریکایی طرح می‌شود.

۵. سند شماره ۱۸۲ (۲۴ ژوئن ۱۹۵۲ برابر با ۳ تیر ۱۳۳۱)

مذاکرات محرمانه شاه و علاء با سفیر آمريکا در تهران، هندرسن، در خصوص برکناری مصدق از قدرت، که جزئیات آن در سندهای ۱۷۵، ۱۷۶، ۱۷۸ و ۱۸۱ گزارش شده است، چنان جدی بود که دو گروه کاری متشکل از کارشناسان آمریکایی و انگلیسی در تاریخ ۲۴ ژوئن ۱۹۵۲ (۳ تیر ۱۳۳۱) جلسه‌ای را در لندن برگزار کردند تا درباره اداره صنعت نفت ایران پس از سقوط دولت مصدق تصمیم‌گیری کنند.

طرف مذاکره کننده آمریکایی شامل پل نیتزه و پالمر و از طرف انگلیس راجر ماکینز، میدلتون و رامز باتوم  در این گفتگو شرکت داشتند. (ص۶۲۰)

مذاکره کنندگان در جلسه لندن به منظور اداره نفت ایران ِ پسا مصدق، وارد جزئیات بسیار گسترده‌ای شدند. برای آگاهی از ابعاد این مذاکرات، تصویر تمام صفحات سند ۱۸۲ را در پیوست قرار می‌دهم تا خواننده متوجه این حقیقت شود که دو دولت آمريکا و انگلیس، امر کودتا علیه دولت مصدق در این مرحله را که نگارنده آن را کودتای اول نام نهاده است، بسیار جدی و واقعی تلقی کرده بودند.

پل‌نیتزه از کارگروه آمریکایی ضمن ابراز نگرانی از وضعیت مالی ایران پس از کودتا معتقد بود که "ماهیانه ده میلیون دلار برای مدت شش ماه در اختیار دولت جدید بگذاریم."(ص۶۲۰)

این پیشنهاد صریح و فوری نیتزه امریکایی، طرف انگلیسی را شوکه کرد، به طوری‌که میدلتون گفت "این اقدام، دولت جدید را در معرض این اتهامات قرار می‌دهد که بازیچه و آلت قدرت‌های غربی است."(ص۶۲۰)

این توصیه میدلتون، راهکار هندرسن را به یاد می‌آورد که دو روز پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در گزارش ۳۰ مرداد ۱۳۳۲ از وزارت خارجه آمریکا می‌خواهد باید کارزاری راه بیاندازیم که افکار مردم را مبنی بر اینکه "دولت ایالات متحده با پول و کمک فنی در سرنگون ساختن مصدق و سرکار آوردن دولت زاهدی کمک و مشارکت نموده است" تغییر دهد. (جلد۲، سند ۳۵۱، ص۱۲۰۳-۱۲۰۲)

هيئت وزيران انگلیس در جلسه روز ۲۴ ژوئن (۳ تیر) در خصوص تعامل با ایران و شرکت نفت در صورت تغییر دولت در ایران، تصمیاتی را اتخاذ کرد که از طریق راجر ماکینز به سمع کارگروه رسید. )ص۶۲۱)

یکی از مواردی که به وسیله میدلتون بیان شد، باید در ابتدا از ایران "مبلغ عمده‌ای به عنوان غرامت مطالبه شود و سپس به عنوان بخشی از قرار و مدار نهایی از مطالبه آن صرف‌نظر شود. این امر به مذاکره‌کنندگان ایرانی احساس یک موفقیت آشکار می‌دهد و از آن آبرو و اعتباری برای خود کسب می‌کنند." (ص۶۲۳)

طرف انگلیسی حتی نام کسی را که قرار بود پس از سقوط مصدق مذاکره با ایران را مدیریت کند، نام می‌برد: کینهن کورنوالیس.(ص۶۲۳)

یک روز پس از این‌که مصدق از لاهه به تهران بازگشت، براساس گزارش علاء به هندرسن "صبح روز ۲۶ ژوئن (۵ تیر) کاشانی به دیدار وی (علاء) آمده بود و .... به نظر وی (کاشانی) بوشهری بهترین شخص برای جانشینی مصدق است. (سند شماره ۱۸۳، ص۶۲۶)

این سند نشان می‌دهد، کاشانی در این مقطع از زمان، در جریان حذف مصدق بوده و به همین دلیل او هم در خصوص دولت جانشین به مشورت طلبیده شده است. بنابراين، این‌ ادعا که کاشانی در زمستان ۱۳۳۱ با درخواست مصدق برای تمدید اختیارات فوق‌العاده راه‌خود را از مصدق جدا کرده، صحیح نمی‌باشد. 

۶. سند شماره ۱۸۴ (۲۸ ژوئن ۱۹۵۲ برابر با ۷ تیر ۱۳۳۱)

سند حاضر به واقع صورت جلسه چهارمین گفتگوی وزیران امور خارجه ایالات متحده-انگلستان در وزارت خارجه انگلیس، لندن است. (ص۶۲۸) ریاست گروه آمریکایی در این جلسه با آچسن وزير خارجه آمریکا به اتفاق هشت نفر دیگر از کارشناسان و مشاوران بود. در طرف انگلیسی، وزیر خارجه این کشور، ایدن، یک گروه هفت نفره را اداره می‌کرد.

در جلسه یادشده، مسئولين امریکایی و انگلیسی سعی می کنند مواضع خود را نسبت به دولت جدید در ایران هماهنگ کنند. طرف آمریکایی تاکید می‌کند "که هیچ کنایه و اشاره‌ای درباره گفت‌وگوهای ما با یکدیگر، به آگاهی ایرانیان نرسد."(ص۶۲۹)

البته شگفت‌ آور است که از چنین جلسه‌‌ی مهمی که در سطح وزرای خارجه دو کشور برگزار شد، اطلاعات بسیار اندک در سند ۱۸۴ درج شده است.

مصدق در صبح روز ۲۴ ژوئن (۴ تیر) از لاهه به تهران بازگشت و بلافاصله به دیدار شاه رفت و به او اعلام کرد قصد استعفا دارد مگر اینکه در این مبارزه سخت، مجلس با تدابیر او همراهی کند. (ص۶۲۴)

حضور مصدق در ایران و حمایت گسترده مردمی از وی، شاه را در آن‌چه که تا کنون به اتفاق علاء و هندرسن در اندیشه داشت، دچار تردید کرد.

۷. سند شماره ۱۸۵ (۷ ژوئیه۱۹۵۲ برابر با ۱۳۳۱)

محتوای سند ۱۸۵ از یک طرف بیانگر حمایت فزاینده مردم از نخست‌وزیر قانونی کشور و از طرف دیگر حاکی از ترس و تردید شاه برای ادامه سیاست کودتایی خود بر علیه مصدق است. به واقع از این سند متوجه می‌شویم چرا با وجود این که کودتا بالاترین مقامات آمریکایی و انگلیسی را درگیر کرده بود و برای اداره صنعت نفت ایران در دولت پسا مصدق برنامه‌ریزی کرده بودند، به مرحله اجرا نرسید.

مشاوران شاه: حسین علاء و یزدان پناه وزیر جنگ و سناتور علی دشتی به منظور تحريک و تهییج شاه "موکدا به شاه رهنمود دادند که وضعیت مالی کشور خطرناک و بحرانی است و تا هنگامی که مصدق نخست‌وزیر باشد، هیچ راه گشایشی به نظر نمی‌رسد."(ص۶۳۱)

آنان به شاه اطمینان دادند در هر دو مجلس، مصدق فاقد اکثریت است. هندرسن در گزارش خود می‌نویسد شاه نسبت به درستی اظهارات آن‌ها ابراز تردید نمود و گفت:

به نظر وی مصدق هنوز از همدلی و حمایت فراوانی در میان مردم ایران برخوردار است. در تظاهرات آبادان و هزاران تلگراف و نامه‌ای که از نهادهای مختلف در سراسر کشور رسیده بود همگی درخواست تجدید انتصاب مصدق را نموده‌اند، ناآرامی و آشوب در بازار تهران و نقاط دیگر موجب شده که وی باور نماید مصدق از نظر سیاسی از بین نرفته است. (ص۶۳۱)

علی‌رغم پیش‌بینی مشاوران شاه، مجلس شورا با اکثریت ۵۲ رای از ۶۵ رای به مصدق رای اعتماد داد. علاء از این بابت بسیار اندوهگین شد و نگران بود که شاه"به ناتوانی متهم شود و .... من (هندرسن) خندیدم و گفتم احتمالا دو نفر دیگر نیز ملامت می‌شدند - من و او (علا‌‌‌ء)، وی متهم می‌شود که از تشویق و برانگیختن شاه به اندازه کافی در دست زدن به عمل، ناتوان مانده و من هم به ناتواني در تاثیرگذاری شاه علیه مصدق متهم می‌گردیدم.(ص۶۳۳)

گزاره پیش‌رو از جانب هندرسن، به واقع حاکی از یک روایت قطعی در خصوص محتوای سیاست‌های پهلوی دوم در دوره نهضت ملی است. نقض مطلق حاکمیت ملی، هندرسن:

گفتم من از سوی گروه‌های مختلفی تحت فشار قرار گرفته بودم "که نفوذ خود را روی شاه به کار گیرم" و او را وادار کنم تا مصدق را برکنار نماید.

سپس هندرسن شکایت می‌کند که مخالفان مصدق نا کامی او را تعبیر به حمایت از مصدق خواهند کرد. (ص۶۳۳)

چنانچه شاه چنین کرد:

من (هندرسن) تا اندازه‌ای نمی‌توانم بفهمم چگونه پس از آن همه توضيحات من به شاه، او هنوز می‌تواند به طور خصوصی و با کنایه اظهار کند که آمریکایی‌ها (و حالا حتی انگلیسی‌ها نیز) به طور محرمانه و در پشت پرده ممکن است از مصدق حمایت و پشتبانی نمایند. هندرسن حدس می‌زند "شاه می‌کوشد که گناه بخشی از بی‌تحرکی خود را بر دوش انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها بگذارد." (ص۶۳۶)

هندرسن در خصوص ضعف‌ نفس شاه می‌نویسد:

خشم ملکه مادر از پسرش به حد اشباع رسیده و والاحضرت اشرف نیز که دیروز به تهران بازگشت از آنچه واقع شده است (ناکامی در کودتا علیه مصدق) آنقدر خشمگین گردیده که دستخوش یک سکته قلبی شده است.(ص۶۳۶)

از روزهای اولیه آغاز بکار مصدق به عنوان نخست‌وزیر، بنا به گواه اسناد وزارت خارجه آمریکا که از مهمترین اسناد و مدارک این دوره به‌شمار می‌رود، شاه همواره در پی برکناری مصدق بود (سند شماره ۱۸) و این رویه را تا اوایل خرداد ۱۳۳۱ بی وقفه ادامه داد و به گونه‌ای عمل کرد که گویی مصدق عنصری بیگانه و نامطلوب است و هندرسن محرم و یاور ملت ایران است.

شاه بارها و بارها شبانه وزیر دربار خود را به نزد او فرستاد تا در خصوص برکناری نخست‌وزیر محبوب مردم، رایزنی کند. مناسبات سه راس مثلث شاه، علاء و هندرسن به شهادت سند ۱۷۵ از سوم خرداد ۱۳۳۱ بر روی کودتا بر علیه مصدق تمرکز یافت.

در هیچ‌یک از مواد قانون اساسی مشروطه به پادشاه و یا زیر مجموعه او اجازه داده نشده است بر اساس‌ آن‌چه که در اسناد ۱۷۵، ۱۷۶، ۱۷۸، ۱۸۱ و ۱۸۲ قید شده، با نخست‌وزیر خود رفتار نماید.

با توجه به آن‌چه درباره کودتای اول رفت، حقوقدانان باید جایگاه حقوقی و قضایی رفتار شاه و علاء را نسبت به نخست‌وزیر قانونی کشور مشخص کنند. با وجود این، مرحوم محمدامینی براین باور است، برای شرکای ایرانی فعال در براندازی دولت ملی مصدق، باید برپایه قانون مجازات عمومی مصوب ۱۳۰۴ با اصلاحات بعدی، ماده ۶۱ که می گوید "هر کس با دول خارجه یا مامورین آن‌ها در اسباب چینی داخل شود که آن‌ها را به خصومت یا جنگ با دولت ايران وادار کند، یا اسباب عداوت و جنگ آن‌ها را به هر نحو و وسیله فراهم کنند، محکوم به اعدام است." داوری کرد. (محمدامینی، سوداگری با تاریخ، جلدیکم، شرکت کتاب، ۱۳۹۱، ص۲۹۶)

تصور کنید تاکنون شاه و دربار او از هیچ توطئه‌ و کژاندیشی نسبت به مصدق فروگذار نکرده‌اند، اما حالا ۱۴ تیر است و بنا بر گزارش علاء به هندرسن، مصدق در بعد از ظهر پنجم ژوئیه (۱۴ تیر) از شاه دیدار نمود. او از "شاه به خاطر پشتیبانی صادقانه‌ای که از وی نموده بود شفاها تشکر کرد و تاکید ورزید که شاه سهم مهمی در تاریخ به خاطر پیشرفتی که نصیب دولت وی شده است دارا می‌باشد و اظهار امیدواری نمود که شاه در آینده نیز به مساعی خود مثل یک پادشاه میهن دوست ادامه می‌دهد." (ص۶۳۱-۶۳۰)

در حالیکه مصدق از اوضاع کلی کشور و نا مهربانی‌های شاه و دربار نسبت به خود آگاه بود، با وجود این به گونه‌ای از شاه جوان قدردانی می‌کند که به او بفهماند، در واقع آموزش دهد، او باید یک پادشاه مشروطه و میهن‌دوست باشد. چقدر طبیعت این دو شخص: پادشاه و نخست‌وزیرش از هم دور بود؛ به فاصله‌ای در ابعاد بعید!


دکتر کریم سلیمانی دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی



Report Page