کارگرانی که نمیدانند کارگرند
فرشته طوسی
چکیده:
فارغ از ابعاد جهانی کار خانگی که زنان در تمامی کشورهای جهان با آن دست و پنجه نرم میکنند، مفهوم زن خانهدار در ایران با سازوکارهای متفاوتتری معنا پیدا میکند. نمیتوان از «زن خانهدار» صحبت کرد و از گفتمان رایجی که سعی دارد زن را در این قلمرو، تقدس ببخشد، صحبتی نکرد. به نظر میرسد گفتمان رایج قدرت و حاکمیت در این سالها به گونهای عمل کرده است که قلمرو خانگی را مهمترین ساحت برای زن معرفی کند و نقش او را در این قلمرو تعیین کننده بنامد.
با اینکه نظریهپردازان فمینیست از چند دهه قبل کار خانگی را تبدیل به مساله کردند، اما به نظر میرسد که در جوامعی شبیه ما، این امر هنوز پرابلماتیزه نشده است. با اینکه بیش از ۲۰ میلیون نفر از زنان در ایران را طبق آمار رسمی زنان خانهدار تشکیل میدهند، اما چگونگی ساز و کار زندگی این زنان و ذهنیتشان چندان مورد بررسی کیفی قرار نگرفته است. پژوهشهایی که تاکنون انجام شده، بیشتر به میزان و شکل تقسیم کار از نظر کمی توجه داشته است و اشکال مختلف تبعیض و تاثیرات آن به صورت کیفی، مورد توجه چندانی قرار نگرفته است.
مساله با بیمه کردن زنان خانهدار حل نمیشود. مساله به عدم استقلال مالی زنان هم محدود نمیشود. این تنها بخشی از ماجراست. به همین خاطر هم میتوان توامان زنانی را دید که خانهدار و جز طبقات مرفه اقتصادی هستند، اما همچنان تحت تاثیر فرهنگ مسلط خانهداری، دچار دلزدگی و ملال میشوند. مساله جداسازی امر خصوصی و عمومی است به گونهای که زنان را میخواهد ناپدید یا تبدیل به مصرفکنندگانی کند که همگان تصور کنند بار مضاعفی بر زندگی مردان هستند و یا از شدت همزمانی کار خانگی و اشتغال بیرونی، تبدیل به موجوداتی مکانیکی شوند که برای بقا میجنگند. وضعیتی که در هر سه حالت آن، عاملیت و سوژگی زن از بین میرود.
تمامی این آمارها و نشانهها به ما نشان میدهند که ما دچار یک چندگانگی هستیم، از طرفی جهان سرمایهداری، کارگرانی بدون مزد ایجاد کرده است که بدون هیچ مخاطرهای در حال کار کردن برای این سیستم هستند. از طرفی دیگر بعضی از زنانی که شاغل هستند به خاطر فشار مضاعف کار بیرون و کارخانگی و فرسایش مدام جسمی و ذهنی، به کار خانگی تمایل پیدا میکنند. در واقع برای برخی از زنان طبقهی کارگر و متوسط، کار بیرون تنها به دلیل شرایط بد معیشتی و خانوادگی انتخاب میشود و اگر شرایط مالی به آنها اجازه میداد، هیچ گاه در بیرون از خانه کار نمیکردند. در حالی این شرایط به ظاهر متناقض پدید آمده است که تلاقی کار خانگی و کار غیررسمی، یک فرآیند پیچیدهی تبعیض و استثمار و ستم را بر روی زنان اعمال میکند.
کارگرانی که نمیدانند کارگرند
فرشته طوسی
-با خنده میشنوم که میگوید؛ چه زن خانهداری شدی، چه قدر به خانه رسیدگی میکنی، درست مثل مامانها. بعد هم بدون اینکه به نگاه تلخش توجهی کند، رو به من میکند و میگوید، تو چی؟ تو هم نکند همین روش را در پیش گرفتی؟ زهرخندی میزنم و حرف را عوض میکنم.
-بعد از مدتها به دیدنم آمده، خانهدار است. یک زن از طبقهی متوسط که جامعهشناسی هم خوانده. یک داستان کلیشهای دارد که حتی کسی هم دیگر دوست ندارد گوش بدهد از بس تکراری است. همسرش به او دروغ میگوید و دائم روابط متعددی با زنهای دیگر دارد، بچه دارد و پساندازش در دست شوهرش استُ نمیتواند کار کند چون همسرش مخالف است، چون چارهای ندارد، فعلا به زندگی ادامه میدهد.
در این چند دهه، بسیاری از کار خانگی نوشته و یا راجع به آن صحبت کردهاند، اما مساله اینجاست که نه تنها کلیشهی کار خانگی زنانه در ایران، منسوخ نشده است که به صورت پیچیدهتری هم تولید و بازتولید میشود. بسیاری تصورشان بر این است که کار خانگی امری ساده و گفتن و نوشتن از ان امری بیهوده است، چرا که زنان به انتخاب خودشان تصمیم گرفتهاند در این جایگاه قرار بگیرند و این انتخاب شخصی به آنها امکانهای بسیاری میدهد. با اینکه نظریهپردازان فمینیست از چند دهه قبل کار خانگی را تبدیل به مساله کردند، اما به نظر میرسد که در جوامعی شبیه ما، این امر هنوز پرابلماتیزه نشده است.
با اینکه بیش از ۲۰ میلیون نفر از زنان در ایران را طبق آمار رسمی زنان خانهدار تشکیل میدهند،[i] اما چگونگی ساز و کار زندگی این زنان و ذهنیتشان چندان مورد بررسی کیفی قرار نگرفته است. پژوهشهایی که تاکنون انجام شده، بیشتر به میزان و شکل تقسیم کار از نظر کمی توجه داشته است و اشکال مختلف تبعیض و تاثیرات آن به صورت کیفی، مورد توجه چندانی قرار نگرفته است.
کار خانگی تنها امری متعلق به دوران سرمایهداری نیست. کار خانگی از زمان شروع زندگی انسان به صورت اجتماعی پدید آمده، اما چه قدر مبتنی بر جنسیت بوده است؟
برخی از نظرپردازان، شکلگیری پدرسالاری را در در قالب نظریهی «مرد شکارگر»، تعریف میکنند، مرد شکارگر که از حیث قدرتبندی، استقامت و تجربهی استفاده از ابزارها و سلاحها بسیار ورزیده شده بود، «به طور طبیعی»، از زن بیپناه و آسیبپذیر حمایت و حفاظت میکرد.[ii] گردا لرنر، نظریهپرداز تاریخ جنسیت این رویکرد را رد میکند و این نظریه را تبیین میکند که تقسیم کار این گونه لزوما شکل پیدا نکرده است و قومنگاران به دلیل میل زیادشان به تمرکز بر فعالیتهای مردان، دادههای فراوانی در زمینهی پیامدهای رشد خودباوری و رقابتجویی در مرد شکارگر فراهم نمودند و دوبووار هم بر همین مبنا استدلال کرد که تقسیم کار ابتدایی از نابرابری میان زنان و مردان سرچشمه گرفت. [iii] به همین خاطر هم لرنر، فرمانبری زنان از مردان را امری طبیعی و تکعلتی تصور نمیکند، متغیرهای متفاوتی را در این حوزه بررسی میکند و دورانی را متصور میشود که زنان فرودست نبودهاند و ارزشهای یکسانی بر جهان دو جنس حکمفرما بوده است.
اما در حال حاضر، آنچه که به جهان امروز رسیده است، باید مورد بررسی قرار بگیرد، مفهوم کار خانگی در مرور زمان تغییر کرده است. کار خانگی در قبل از انقلاب صنعتی به گونهی دیگر تعریف میشد و با امروز تفاوت داشت. زنان نیازهای اولیه زندگی را تامین میکردند و زن و مرد، همزمان اجتماعی میشدند، اما با گذشت زمان، انقلاب صنعتی، معنای کارخانگی را هم تغییر داد و آن را تبدیل به کاری پست کرد که مولد نیست.
-تعلیق هویت زن خانه دار
عدهای مسالهی حق دستمزد و بیمهی زنان خانهدار را مطرح کردهاند. اجرای بیمهی زنان خانهدار تا حدی شروع شده است و کمپینهایی از طرف برخی استارتاپها و بیمهگذاران به وجود آمده که خانهداری را یک شغل معرفی کرده و جملاتی انگیزشی مانند اینکه «ارزش افزوده من را نادیده نگیرید»، یا «زن خانهدار بیکار نیست»، در طرحهای آنها استفاده شده است. اما مساله اینجاست، تبعیض و ستم بر زنان، اینگونه میتواند کمرنگ شود؟ تحقق حق دستمزد به نظر میرسد امری ناممکن باشد، اما حتی اگر ممکن میشد، زنان میتوانستند در این ساختار تبعیضآمیز و نابرابر، با تحقق این مطالبه شکاف واقعی ایجاد کنند؟
مساله با بیمه کردن زنان خانهدار حل نمیشود. مساله به عدم استقلال مالی زنان هم محدود نمیشود. این تنها بخشی از ماجراست. به همین خاطر هم میتوان توامان زنانی را دید که خانهدار و جز طبقات مرفه اقتصادی هستند، اما همچنان تحت تاثیر فرهنگ مسلط خانهداری، دچار دلزدگی و ملال میشوند. مساله جداسازی امر خصوصی و عمومی است به گونهای که زنان را میخواهد ناپدید یا تبدیل به مصرفکنندگانی کند که همگان تصور کنند بار مضاعفی بر زندگی مردان هستند و یا از شدت همزمانی کارخانگی و اشتغال بیرونی، تبدیل به موجوداتی مکانیکی شوند که برای بقا میجنگند. وضعیتی که در هر سه حالت آن، عاملیت و سوژگی زن از بین میرود. مطرود شدن میتواند نمادهای عینی و مشخصی هم داشته باشد، طرد ذهنی جنبهای از طرد است که به احساس و تلقی فرد از موقعیت خود، از جنبهی مطرود یا مشمول بودن اشاره دارد و ارزیابی ذهنی فرد از زندگی خود است. یکی از معدود پژوهشهای کیفی که بر روی زنان خانهدار اهل کردستان انجام شده است، نشان میدهد که این زنان بسیاری از عناصر طرد را درون خود حمل میکنند. تقلیل هویت، انزوای اجتماعی، تزئینی شدن عرصه تصمیمگیری، کنترل شدن توسط دیگران، شیءواره شدن، زوال حریم شخصی و آزادیهای فردی، مضامینی است که میتوان به آن اشاره کرد.[iv] زن تبدیل به سوژهای شده که هویتش به تعلیق درآمده است.
-تبعیض تصورناپذیر
مطالعات موجود از یک اقتصاد بزرگ و غیررسمی در ایران خبر میدهند. بیش از ۳۰ درصد از میزان تولید ناخالص داخلی در بخش غیررسمی است و حدود ۴۷ درصد از نیروی کار را هم شامل میشود. زنان بخش اعظمی از این نیروها را شکل میدهند.[v]
انعطافپذیری و غیررسمی بودن محل کار و شرایط کارگران فصلی زن سبب میشود آنها تصور کنند که واقعا کار نمیکنند و شغلی ندارند. بخش کار غیررسمی برای زنان در بسیاری از موارد به شدت با نقش خانهداری آنها گره خورده است. زنان همچنین به عنوان کارگران خانوادگی بیمزد در کارهایی مثل کشاورزی و در بین عشایر، نقش تعیینکنندهای را بازی میکنند. آمارها به ما میگویند که زنان دارای درآمد کم و بسیار کم، دارای بیشترین تعداد در بخش غیررسمی هستند[vi] و بین زنان با درآمد بالا و بسیار بالا، درصد خانهداران از 14/8 درصد به 18/3 درصد افزایش پیدا میکند. همچنین میتوان دید که زنان متاهل بیشتر در اقتصاد غیررسمی مشغول به کار هستند تا زنان مجرد.[vii]
تمامی این آمارها و نشانه ها به ما نشان میدهند که ما دچار یک چندگانگی هستیم، از طرفی جهان سرمایهداری، کارگرانی بدون مزد ایجاد کرده است که بدون هیچ مخاطرهای در حال کار کردن برای این سیستم هستند. از طرفی دیگر بعضی از زنانی که شاغل هستند به خاطر فشار مضاعف کار بیرون و کارخانگی و فرسایش مدام جسمی و ذهنی، به کار خانگی تمایل پیدا میکنند. در واقع برای برخی از زنان طبقهی کارگر و متوسط، کار بیرون تنها به دلیل شرایط بد معیشتی و خانوادگی انتخاب میشود و اگر شرایط مالی به آنها اجازه میداد، هیچ گاه در بیرون از خانه کار نمیکردند. در حالی این شرایط به ظاهر متناقض پدید آمده است که تلاقی کارخانگی و کار غیررسمی، یک فرآیند پیچیدهی تبعیض و استثمار و ستم را بر روی زنان اعمال میکند. فرآیندی که برای مردان طبقهی کارگر هم قابل تصور نیست. این فرایندها به گونهای دیگر بر زن روستایی یا عشایری اعمال میشود، زنی که به صورت پیشینی موظف است تا هم بر روی زمین خانواده و هم در خانه کار کند، در آخر نه تنها سهمی از کار ندارد که حتی در آمارها هم محسوب نمیشود.
- ایدئولوژی در خدمت تقدس خانه
فارغ از ابعاد جهانی کار خانگی که زنان در تمامی کشورهای جهان با آن دست و پنجه نرم میکنند، مفهوم زن خانهدار در ایران با سازوکارهای متفاوتتری معنا پیدا میکند. نمیتوان از «زن خانهدار» صحبت کرد و از گفتمان رایجی که سعی دارد زن را در این قلمرو، تقدس ببخشد، صحبتی نکرد. به نظر میرسد گفتمان رایج قدرت و حاکمیت در این سالها به گونهای عمل کرده است که قلمرو خانگی را مهمترین ساحت برای زن معرفی کند و نقش او را در این قلمرو تعیین کننده بنامد. اما این نامگذاریها بیش از پیش باعث شده است که زن، در موقعیت فرودستی قرار بگیرد. چرا که نه تنها کلیشهی جنسیتی زن به مثابهی مادر را تقویت میبخشد که آنها را تشویق میکند به عنوان سوژههایی منفرد و جدا افتاده در خانههای خود ساکن شوند. زنانی که در فقر نهادهای مدنی و سرکوب آنها ، امکانهای جمع ساختنشان کم وکمرنگتر میشود و تنها نزاع و جدالی که در این وضعیت میتوانند داشته باشند، فقط با خود است.
در این گفتار زن خانهدار، مورد ارجاع قرار نمیگیرد و مبدل به انسانی میشود که متعلق به جهانی تنها برای خانواده است. جهانی که قرار است زن را فرمانبر کند و از او زن مطیع بسازد. طرح و مصوبههایی که با نام افزایش جمعیت و تعالی خانواده، ظهور میکنند، میخواهند خانه را تبدیل به مکانی دستنیافتنی و مطهر کنند، مکانی که البته کسی حاضر نیست آن را تصاحب کند و رقابتی بر سر این کانون وجود ندارد. سالها طول کشید تا ایدئولوژی حاکم، خودآیینی را از زنان بگیرد و زن می بایست بین یک ایدهآل ارزشمند و یک واقعیت ناسازگار انتخاب میکرد و از سوی دیگر تلاش میکرد تا درون ازخود بیگانگی غرق نشود؛ کارگری که تحت انقیاد کارفرما به صورت مستقیم نبود، اما تحت هژمونی مردسالاری و نئولیبرالیسم، باید خودش را سازگار میکرد و به همین دلیل، زن خانهدار، یا زنی که کارخانگی هم همچنان به دوشش بود، پیش از همه ناامید، مضمحل و فرسوده شد.
-ما همه خانهدار هستیم
در ایران دورنمایی برای از بین رفتن کارخانگی دیده نمیشود. به نظر میرسد زنان در شغلهای رسمی، کار خود را رها میکنند و به شغلهای غیررسمی روی میآورند تا بتوانند به کارخانگی و مراقبت از فرزندان هم بپردارند. زنان شاغل ترجیح میدهند دورکاری کنند تا بتوانند همزمان در دو شیفت کار کنند. دورکاری باز هم، مشروع شدن کار خانگی زنان را عینیت میبخشد. زن باز هم به ناچار فعلیت تام و یکپارچهی خود را در این میبیند که بتواند همسازی مشخصی بین شغل اجتماعی و کار خانگیاش ایجاد کند. در واقع این زن، چیزی از آن خود و برای خود ندارد. اما بیش از همه همین «فقدان خود» آزارش می دهد.
از طرفی، روز به روز با وقوع بحرانها بیشتر به این امر پی برده میشود که دستاوردهایی که تاکنون زنان کسب کردهاند، به چه میزان آسیبپذیرند. کرونا بحرانی بود که به خوبی نشان داد تاریخ به سادگی نوسان میکند و در وضعیتهای قرمز، این زنانند که بیکار میشوند و مورد خشونت خانگی قرار میگیرند. هنوز نه تنها گسستی با امر پیشین رخ نداده که موقعیت زنان همچنان در همان بستر دیروز، تعریف میشود و زنان و مردان بسیاری تلاش می کنند این آگاهی را نهادینه کنند که بدون برابری نمیتوان اصلا تاریخی ساخت. اکنون هم، همزمان باید گفت که کارخانگی نه پست است و نه مقدس و ما نه میخواهیم خانهها را پس بگیریم و نه کارخانهها را. ما میخواهیم حق اولیهی زن بودن را برای اینکه بتوانیم در ابتدا خود را در جایگاهمان بازشناسی کنیم، پس بگیریم. ما زنان که همگی به نوعی میتوانیم خانهدار محسوب شویم، میخواهیم سعی کنیم با هر آنچه که ما را تبدیل به کارگرانی منقاد شده میکند مواجه شویم. ما میخواهیم قلمروهای جدید بسازیم و مفصل بندی جدیدی بین حوزه عمومی و خصوصی ایجاد کنیم. به همین خاطر هم، از تخیل کردن برای افقی متفاوت نباید دست بکشیم.
[i] -خبرگزاری ایسنا.چند درصد زنان ایرانی «خانه دار» هستند؟.۶ خرداد ۱۳۹۸.
https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/98030401562/
[ii] . M. Kay Martin and Barbara Voorhies, Female o f the Species (New York, 1975),
[iii] گردا لرنر، تکوین پدرسالاری،خاستگاه ها و فرضیه های نو.مترجم مهدی حسینی.سایت پروبلماتیکا
[iv] .زنان و تجربه ی طرد اجتماعی (مطالعه کیفی زنان خانه دار شعر سنندج)،امید قادرزاده، میترا خالقی.نشریه مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان
[v] .بر أساس آمارهای ارائه شده ی توسط پژوهشکده پولی و بانکی محاسبه شده است
[vi] .اقتصاد سیاسی اشتغال زنان، رکسانا بهرامی تاش، هادی صالحی اصفهانی، مهشید کریمایی.نشر شیرازه
[vii] همان
منبع: نشریه انکار
https://t.me/enkarmag
instagram.com/enkarmag
twitter.com/enkarmag