پیشروان فمینیسم در ژاپن
فرناز سیفیوقتی پای حقوق زنان و فرهنگ و عرف برابر میان زن و مرد در کشورهای توسعهیافته به میان آید، ژاپن هیچ وضعیت خوبی ندارد. در کشوری که هنوز زنان را مطیع و ساکت میخواهد، هنوز برای بسیاری از خانوادهها مو کوتاه کردن زنان، «امر رادیکال و ناپسند» است، هنوز در بسیاری از محیطهای کاری زنان موظفاند کفش پاشنهبلند به پا کنند، تازه یکی دوسال است که جامعه بالاخره علنی دربارهی مسالهی مهم و فراگیر آزار جنسی زنان در محیطهای کاری و سوءاستفادهی مردان از قدرت خود به میان آمده است و ….این فهرست را میتوان همینطور ادامه داد.
اما زنان ژاپن، تاریخ فمینیستی پر فراز و نشیب و جالبی دارند و بخشی از تغییرات قانونی و عرفی به نفع خواستهی زنان را مدیون یک گروه فمینیستیاند که بعد از جنگ جهانی اول در این کشور پا گرفت:«انجمن زنان نوین». هیراتسوکا رایچو، ایشیکاوا فوزا و اوکو مومئو، زنانی بودند که دورهم جمع شدند و این نهاد را تشکیل دادند.
هیراتسوکا، یکی از زنانی بود که مجلهی ادبی «Seitō» را با همراهی ۴ زن دیگر راه انداخته بود. مجلهای که در قالب تولید آثار ادبی، برابری زن و مرد را تبلیغ میکرد و کلیشههای جنسیتی فراگیر در ژاپن را زیر تیغ نقد میبرد. مجلهای که پیشگام صحبت از «حقوق فردی زن» در ژاپن بود و برای اولینبار این بحث را پیش کشید که زنان به جز حقوق جمعی و خواستههای عمومی، حقوق فردی هم دارند و باید برای این حقوق نیز جنگید. هیراتسوکا بود که سراغ ۲ زن دیگر رفت و پیشنهاد تاسیس انجمنی برای پیگیری حقوق زنان با خواستهی محوری حق رای زنان در ژاپن را مطرح کرد. «انجمن زنان نوین» در سال ۱۹۱۹ افتتاح شد. اوکو مومئو که به تازگی بچهدار شده بود، نوزاد پسر خود را به پشت میبست و در کوچهها راه میافتاد و بیانیههای انجمن را پخش میکرد.
در ژانویهی ۱۹۲۰ سه زن در خانهی هیراتسوکا جمع شدند و اولین بیانیهی اعتراضی و خواستههای خود خطاب به «دایت ملی» (مجموع ۲ مجلس قانونگذاری ژاپن) نوشتند. آنها در یکی از این بیانیهها از مجلسین خواستند تا به زنان نیز حق شهروندی عطا کرده و شرایط را برای مشارکت سیاسی زنان و از جمله حضور زنان در گردهماییهای سیاسی فراهم کنند. در بیانیهی دوم آنها خواسته بودند که مجلسین از سلامت زنان محافظت کند و قانونی را تصویب کند که مردان قبل از ازدواج موظف به آزمایش تشخیص سیفلیس شوند. در آن زمان مردان بسیاری به محلههای مشخص شهر میرفتند که محل تنفروشی بود و بسیاری از آنها به بیماریهای واگیردار مقاربتی مبتلا میشدند و این بیماری را به همسران خود نیز منتقل میکردند. در همین بیانیه، «انجمن زنان نوین» خواستار حق طلاق برای زنان شد.
یک ماه بعد این انجمن، اعلام تجمع مسالمتآمیز در توکیو کرد. در اولین تجمع، نزدیک به ۵۰۰ نفر جمع شدند و در کمال حیرت اعضای انجمن، بسیاری از آنها مرد بودند. «انجمن زنان نوین» در ماههای اول فعالیت، کار بسیار دشواری داشت. یک مشکل اصلی آنها برای راضی کردن زنان به همراهی، آموزههای دین بودا بود که به شکل صریح، زنان را موجودات «پستتر» از مردان معرفی میکرد. بسیاری از زنان حتا با اینکه از وضعیت بیحقوقی زنان رنج میبردند، مذهبی بودند و نگران که که همراهی با این انجمن به معنای علم برداشتن علیه بودائیسم باشد. نظام فئودالی ژاپن نیز، این باور و آموزه را مستحکمتر کرده بود که «زن، از مرد پستتر است» و مخالفت با آن به معنای ایستادن علیه بنیانهای خانواده نیز بود.
آکیکو توکوزا، پژوهشگری که سالهاست متمرکز دربارهی زنان و جنبشهای اجتماعی و سیاسی آنها در ژاپن تحقیق میکند، در کتاب «ظهور جنبش فمینیستی در ژاپن» توضیح میدهد که «انجمن زنان نوین» برای نخستینبار توانست رتوریک موثری را در جامعه شکل دهد که نه تنها شورانگیز بود و افراد را جذب میکرد، بلکه راه مخالفت مخالفین را سختتر میکرد. این پژوهشگر میگوید در میان ۳ زن اصلی بنیانگذار انجمن، به ویژه اوکو مهارت ارتباطی کمنظیری داشت و در شکل دادن و بسط این رتوریک، نقشی کلیدی داشت. همین که نوزادش را به پشت خود میبست و در خیابانها برای تبلیغ و پخش بیانیه راه میافتاد، یکی دیگر از شیوههای موثر ارتباط گیری او بود. زنان بسیاری برای اولینبار زنی را میدیدند شبیه خودشان، با گرفتاریهای همسر بودن و مادر بودن شبیه خودشان و مویی که آشفته است و چشمهای گود افتاده، اما این زن حرف تازهی دیگری میزد و زنان مجذوب گفتههای او میشدند. اوکو جملهی معروفی داشت که به اصطلاحی فمینیستی در ژاپن تبدیل و ماندگار شد:« بین آشپزخانه و سیاست، ارتباط، مستقیم است و سرراست.»
«انجمن زنان نوین» فقط به تجمع و پخش بیانیههای اعتراضی بسنده نمیکرد. آنها در کنار این فعالیتها، از ابتدا وارد لابیگری سیاسی هم شدند. به دیدار نمایندگان ۲ مجلس میرفتند و چانهزنی میکردند و به درستی فهمیده بودند که برای تغییر، باید با حاکمیت سر یک میز نشست. در سال ۱۹۲۲ این انجمن یک دستاورد بزرگ داشت: هر دو مجلس ژاپن «لایحهی ۵» را تصویب کردند. لایحهای که بالاخره به زنان اجازه میداد در گردهماییها و جلسات سیاسی شرکت کنند و اولین گام واقعی در مشارکت سیاسی را تجربه کنند.
اما در همین سال «انجمن زنان نوین» به علت اختلافهای درونی میان ۳ عضو بنیانگذار منحل شد. به ویژه میان هیراتسوکا و ایشیکاوا اختلاف جدی بود. هیراتسوکا، زنی بود چپ و آنارشیست و معتقد بود انجمن، نگاه سوسیالیستی ندارد و بیش از هرچیز به انجمنی برای زنان طبقهی مرفه و خواستههای آنها تبدیل شده است و زن کارگر با این انجمن، ارتباطی نمیگیرد. او اولین نفر از گروه ۳ نفر بود که استعفا کرد و رفت. هر ۳ زن اما تا سالها بعد در جنبش فمینیستی و برابریطلب فعال بودند و هر یک به قطبی در تاریخ زنان ژاپن تبدیل شدند.
با اینکه عمر «انجمن زنان نوین» کوتاه بود، اما تاثیر آنها در جنبش فمینیستی ژاپن ماندگار بود. مورخان تاریخ زنان ژاپن میگویند هیچ گروهی بهاندازهی آنها در جلب توجه جمعیت قابل ملاحظهای از زنان نسبت به وضعیت بیحقوقی سیاسی، موثر نبود و هیچ گروهی به این شکل موثر بحث «هویت شخصی، هویت سیاسی و هویت اجتماعی زن» را به عرصهی عمومی نکشاند.