چرا افزایش یا آزاد شدن قیمت بنزین ربطی به آزادی اقتصادی ندارد

چرا افزایش یا آزاد شدن قیمت بنزین ربطی به آزادی اقتصادی ندارد

رضا زارع‌پور

در یک اقتصاد مبتنی بر بازار، آزادی قیمت‌ها را باید یک (و تنها) ابزار سیگنال و نقطه‌ی شروع فرایند بازار درنظر گرفت. به بیانی متفاوت، آزادی قیمت‌ها پدیده‌ای نیست که به‌خودی‌خود منجر به افزایش رفاه شود. از یک طرف، قیمت‌های آزاد همانند چراغ شروع یک مسابقه‌ی ماشین‌سواری هستند که بازیگران را به حرکت وامی‌دارند، و از طرف دیگر، همچون چراغ‌های خودروها هستند که اطلاعاتی را درباره‌ی حرکت راننده‌های دیگر مخابره می‌کنند. اما اگر راننده‌ها نتوانند ماشین خود را در مسیر مسابقه برانند، سیگنال شروع هیچ معنایی ندارد. همچنین اگر اختیار فرمان و پدال‌ها را نداشته باشند نیز هیچ سیگنالی از چراغ‌های خودروهای اطراف درست و سودمند نخواهد بود.

قیمت‌ها در بازار را نیز می‌توان از همین منظر نگریست. در اقتصاد مکتب اتریشی می‌گوییم که سیگنال‌های قیمت اطلاعاتی را به آنتروپرونرها (کارآفرینان) مخابره می‌کنند که نشان می‌دهد در جایی فرصتی برای کسب سود فراهم است. این فرصت کسب سود از آن‌جا ناشی می‌شود که توزیع منابع در حالت فعلی با ترجیحات افراد در بازار اختلافاتی دارد، پس آنتروپرونر با انتقال منابع آن‌ها را به تخصیص‌های درست نزدیک می‌کند و سود می‌برد (و بدیهی‌ست که اگر دچار قضاوت نادرست شده باشد یا نتواند از پس این کار برآید، ضرر خواهد کرد). اما این فرایند هیچ پایانی ندارد، و اصلاً به همین علت است که در ادبیات اقتصاد اتریشی واژه‌ی فرایند جایگزین تعادل شده. به‌محض آن که آنتروپرونرها تلاش می‌کنند تا توزیع منابع را با ترجیحات هماهنگ کنند، ترجیحات تغییر کرده و فرصت‌های سود جدیدی ایجاد می‌شود؛ یعنی میان توزیع جدید و ترجیحات جدید دوباره اختلاف ایجاد می‌شود. پس فرایند بدون توقف ادامه پیدا می‌کند و این عامل اصلی پویایی اقتصاد بازار است که در آن آنتروپرونرها همواره با تلاش برای کسب سود، رفاه را افزایش می‌دهند و ثروت تولید می‌کنند.

حالا با این دیدگاه می‌توانیم به بررسی اثر قیمت بنزین بر اقتصاد بپردازیم. خصوصاً اگر درنظر بگیریم که سوخت‌های فسیلی در بلندمدت کمیاب‌تر می‌شوند، پس منطقی است که یک روند افزایش قیمت را در مقیاس زمانی بزرگ ببینیم. این افزایش قیمت علت افزایش رفاه نیست، اما زنجیره‌ای از وقایع را موجب می‌شود که آن‌ها علت افزایش رفاه جامعه هستند. مثلاً با افزایش قیمت بنزین، ماشین‌سازها موتورهایی با راندمان بالاتر می‌سازند، طراحی ماشین‌ها از لحاظ آیرودینامیک پیشرفته‌تر می‌شود، سازنده‌ها سعی می‌کنند قیمت ماشین‌ها را کاهش دهند تا هزینه‌ی ماشین داشتن علی‌رغم افزایش قیمت سوخت بالا نرود، برخی ماشین‌ها هیبریدی و برقی می‌شوند. همه‌ی این‌ها یعنی مصرف‌کننده خودرویی بهتر را با قیمت مناسب تهیه می‌کند. از طرفی، برخی استفاده از حمل‌ونقل عمومی را انتخاب می‌کنند و افزایش تقاضا باعث افزایش قیمت وسایل حمل‌ونقل عمومی می‌شود. این نیز سیگنالی است که سرمایه‌گذاران به بهبود حمل‌ونقل عمومی بپردازند و کیفیت و کمیت خدمات را بالا برده و سود کنند. افزایش قیمت سوخت باعث تخصیص بهتر در بین صنایع نیز می‌شود. مثلاً صنایعی که هزینه‌ی سوخت‌شان در برابر ارزش کالای نهایی نسبتاً پایین است به‌سراغ روش‌های مدرن‌تر و کم‌مصرف‌تر می‌روند یا به‌کلی حذف می‌شوند و محصولات آن‌ها وارد می‌گردد. این امر باعث می‌شود تا منابع و نیروی کار برای صنایع پیشرفته‌تر در دسترس قرار بگیرند و فناوری و رفاه افزایش یابد. همچنین برخی از صنایع و مردم به منابع انرژی جایگزین روی می‌آورند که برای محیط‌زیست نیز عالی است.

این فهرست را می‌توان با مثال‌های فراوانی ادامه داد. از طرف دیگر، قیمت‌های آزاد در کوتاه‌مدت نیز به توزیع بهتر منابع از لحاظ جغرافیایی کمک می‌کنند. برای مثال، اختلاف قیمت بنزین در دو شهر (مثلاً بنزین ارزان در شهرهایی که در نزدیکی پالایشگاه‌ها قرار دارند و بنزین گران در شهرهای دورتر) به آنتروپرونرها این سیگنال را می‌دهد که بنزین را از جایی که عرضه بالا است، به جایی که عرضه‌ی پایین‌تری دارد انتقال دهند. در این سناریو قیمت بنزین در برخی شهرها افزایش می‌یابد و در برخی شهرها کاهش (چیزی محال‌تر از خواب و رویا در ایران). در شهرهای اول، دوباره افزایش قیمت بنزین باعث برانگیختن آنتروپرونرها می‌شود تا با اقداماتی در کوتاه‌مدت از این تغییر قیمت سود ببرند و رفاه مردم را افزایش دهند. در شهرهای دوم نیز عرضه‌ی بیشتر سوخت بدیهتاً باعث افزایش رفاه خواهد شد.

حالا با مقایسه‌ی موارد بالا (که در منابع اقتصاد آزاد، خصوصاً اتریشی، به‌عنوان مکانیسم‌های افزایش رفاه و استفاده بهینه از منابع در بازار آزاد ذکر می‌شوند) با شرایط ایران، می‌توانیم به‌سادگی دریابیم که افزایش قیمت بنزین قرار نیست هیچ نقشی در رفاه مردم داشته باشد. زیرا اصلاً فرایند بازار وجود ندارد. هیچ‌کدام از مکانیسم‌های موردی که در بالا به آن‌ها اشاره شد در اقتصاد ایران قابلیت تحقق ندارند—افزایش قیمت بنزین نیز قطعاً نه قرار است کوچک‌ترین کمکی به ایجاد فرایند بازار کند، نه اصلاً هیچ برنامه یا چشم‌انداز سیاسی‌ای در راستای ایجاد آن قابل‌تصور است. در عوض، دلایلی که برای افزایش قیمت بنزین ارائه می‌شوند (خصوصاً قاچاق بنزین در مرزها یا واردات بنزین توسط دولت برای جبران کمبود) همگی در جهت چیزی است که در کتاب‌های دانشگاهی مدیریت تقاضا می‌نامند—یا به زبان ساده‌تر، بستن هرچه بیشتر دست مصرف‌کننده‌ی ایرانی که دستش همین حالا هم از همه جا کوتاه است. بدون فرایند بازار، افزایش قیمت بنزین به هیچ مکانیسمی که رفاه مردم را ذره‌ای افزایش دهد منجر نمی‌شود؛ بلکه برعکس، تنها نتیجه و البته تنها هدف از آن این است که ایرانی‌ها کمتر بنزین مصرف کنند که وقتی هیچ چیز دیگری تغییر نکند، به‌معنی کاهش رفاه ملی خواهد بود. دغدغه افزایش «رفاه» دولت است، نه رفاه مردم.

البته مخالفانی ممکن است بگویند که دولت با هزینه‌ی صرفه‌جویی‌شده از کاهش یارانه‌های بنزین و کاهش واردات رفاه را افزایش می‌دهد. اما این ادعا نیز اعتباری ندارد. اول، دولت مانند تمامی این سال‌ها اصلاً چنین قصدی ندارد؛ دوم، اگر هم بر فرض محال چنین قصدی داشته باشد، افزایش رفاه مستلزم سرمایه‌گذاری است. اما در غیاب سیگنال‌های قیمت، سرمایه‌گذاری فقط کورکورانه خواهد بود، یا به‌قول میزس، تیرهایی در تاریکی رها می‌شود. احتمال این که این سرمایه‌گذاری‌ها هم از لحاظ مقدار و هم از لحاظ صنعت موردنظر مطابق ترجیحات مردم باشند، صفر است. پس این سرمایه‌ی صرفه‌جویی‌شده یا خرج تفریحات عده‌ای نزدیکان دولت می‌شود، یا واقعاً سرمایه‌گذاری شده و این سرمایه‌گذاری‌ها اشتباه از آب درمی‌آیند و تمام سرمایه از بین می‌رود. البته این دو مورد اخیر با یکدیگر در پیوندی تنگاتنگ هستند؛ یعنی همان نزدیکان دولت که به این پول‌ها رسیده‌اند، بخشی را برای خود و خانواده‌ی خود برمی‌دارند و بقیه را بی‌هدف در یکی از همین کارخانه‌ها و شرکت‌های پیشگام و دانش‌بنیان و غیره به باد می‌دهند.

Report Page