وارث

وارث

Haniye

پارت بیست و یکم

خوابیده بودم وقتی بیدار شدم ب یاد آوردن قضیه نانسی زود لباسامو پوشیدم وب اتاق. مشترکمون رفتم نبود حتما رفته پی هرزه بازیاش داشتم بیرونو نگاه میکردم ک متوجه اومدن نانسی شدم فورا رفتم بیرون

دستشو گرفتم ‌و بدون هیچ حرفی کشوندمش پشت عمارت دستمو آوردم بالا به سیلی زدم زیر گوشش

ته:من بست نبودم هرزه ؟ چیم از بقیه پسرا کمتره

نانسی مات‌و‌مبهوت بهم خیره شده بود و هیچ حرفی نمیزد

ته:نشونت میدم اشغال

بالآخره ب حرف اومد وبا تته‌وپته جوابمو داد.

نانسی:ته....تهیونگ چته

ته:تهیونگ بی تهیونگ هرزه کاری میکنم حتی اسمم رو هم فراموش کنی

از الان ب بعد من فقط ارباب توام

میدونی سزای آدمای خیانتکار چیه

دورش می‌چرخیدم و اونم ازترس تکون نمی‌خورد

ته: سزای آدمای خیانتکار مرگه

دستشو گرفتم و بردمش جلوی سگای عمارت

ته:براتون غذا آوردم اونم از نوع هرزه اش

باتفنگم زدم پشت سرش و هولش دادم جلوی سگا

ته:ازادشون کنین

نگهبان:چشم قربان

ته: ولی از اونجایی ک ب هیچ کدومتون اعتماد ندارم باید این کارو کنم

دوتا گلوله خالی کردم روپای نانسی

ته:این کارو میکنم ک حتی اگه فرار کردی از عفونت بمیری فکرنکنم تیرای تفنگم عادی باشن

پوزخندی زدم و رفتم عمارت حموم کردم و لم دادم رو مبل حالم از اشغالای نمک نشناس بهم میخوره....

یهو یاد ا.ت افتادم وقت نکردم صبح بهش سر بزنم انقد ک ازدست اون زنیکه عصبی بودم

رفتم اتاقش

دیدم تو خودش جمع شده بود

ته:خوبی چت شده

ا.ت:درد داره خیلی درد داره

ته:خوب میشی، وسایلتو جمع کن اتاقتو عوض میکنم

ا.ت: نمیخام بیام اینجارو‌دوست دارم

ته:میخام ببرمت یه جای قشنگ تر....

پارت۲۲

ته:ا.ت امروز اصلا حوصله ندارم زود پاشو بریم

ات:نمیام من باهات هیچ جا نمیام

نفسمو باصدا بیرون دادم و با عصبانیت جلوش وایستادم

ته:ا.ت حوصله ناز کشیدن ندارم زود وسایلتو جمع کن

ات: دیشب ب وحشتناک ترین شکل ممکن دخترونگیمو گرفتی

صبح عوض اینکه‌ب فکر من باشی ب فکر نانسی نمیخام ببینمت

ته:خب بیا بریم برات توضیح میدم

ات: خیلی پیگیری بیا خودت وسایلمو جمع کن بیار

نفس عمیقی کشیدم

وسایلشو جمع کردم و انتقال دادم اتاق خودم یه اتاق جدا ام بهش دادم برای موقعی ک میخاست تنها باشه بعداز کاری ک نانسی باهام کرد و بلایی ک سرش آوردم از همه زن ها متنفرم ولی از ا.ت نه اون یه قضیه جدا داشت حسی ک تاحالا ب هیچ دختری نداشتم دلم میخواست پیش خودم بمونه هنوز مطمئن نشدم عاشقش شدم یانه

خب اینم از وسایلت بلندشو بریم دیگ.

ا.ت:شرط داره

ته: بگو

ات: کاری باهام نداشته باشی

ابرو هامو بالا دادم و گفتم:

ته: مطمئن نیستم

ات:پس من نمیام

ته:دیگ حوصلمو سر بردی

بغلش کردم ک انداختمش رو دوشم مشت بهم میزد بی اهمیت ب مشتاش بردمش اتاق خودم

ات:خوبه الان گفتم بهم دست نزن

ته:سرم در میاد هیس هیسسسسسس

*ا.ت*

چیزی نگفتم و دست ب سینه ب پنجره زل زدم کم‌کم چشمام سنگین شدوخوابم برد بعد مدت ها با آرامش چرت عصرونمو زدم نزدیک تاریکی هوا بود که ازخواب بیدار شدم باز تهیونگ بغل دستم بود دلم می‌خواست بغلش کنم ولی پرو میشدتا اعتراف نکنه عاشقمه بهش نمیگم دوسش دارم هی ا.ت تو چرا انقد مهربونی آخه

تهیونگ تکونای ریزی میخورد ک متوجه شدم داره بیدارمیشه سریع چشمامو بستم از خواب بیدار شد یکم تو جاش غلطت زدک بلند شد

پتو رو بیشتر رو سرم کشید و با صدای بم جذابش گفت: خرس کوچولو

از گفتن کلمه خرس هم خوشم میومد ولی بدم هم میومد من زیاد نمیخابم نمیدونم چرا این تهیونگ فک میکرد من کل زندگیمو خوابم

رو صندلیش نشست و مشغول مطالعه شد

خدمتکار براش نوشیدنی آورد

چرا نمیره از خواب بیدار شم؟؟

یکم ک گذشت دیدم قصد رفتن ندارم از جام بلند شدم بدون اینکه یادم بمونه تهیونگ تو اتاق حضور داره با صدایی ک توش شوق و ذوق موج میزد گفتم:وای چ‌ چسبیددددد

ته:پیش من همه چی لذت بخش

یه تک خنده ایی کرد و به قلوب از نوشیدنی شو خورد

ا.ت:تو اینجا چیکار میکنی

ته:تو اتاق خودمم نباشم

ات: خیلی خوب من میرم اتاقم خداحافظ

ته:از این ب بعد اتاقت اینجاست

چی؟باید پیش این بمونم یاخدااااا

من ک ازخدام بود ولی یکم استرس داشتم و دلیلشو نمی‌دونستم میخاستم یکم براش ناز کنم

ات:نخیر من نمی‌مونم

ته:خیلی خوب میتونی وسایلتو برداری بری انبار ضایم کرد ؟ عوضی جذاب

چطور جرعت کردی ضایم کنی هیچی نگفتم و دهنمو براش کج کردم

ته:میزارم ب عهده خودت

ات: افتخار میدم تو اتاقت بمونم

پوزخندی زد ک دلم میخواست کلی گازش بگیرم من هرکیو دوستش دارم میخام گازش بگیرم

ب دور و برم نگاه کردم و نفش عمیقی کشیدم چند بار همین کار رو تکرار کردم

که تهیونگ با دهن باز کرد و گفت: چته ا.ت چی میخای

ات:هیچی حوصلم سر رفته فقط

ته:بشین نقاشی بکش

ات:نقاشیم خوب نیس

ته:برای خودت آواز بخون گلدوزی کن

ات:نه حوصله اینارو ندارم

ته:پس هیچ کاری نکن بشین منو نگاه کن

ات:منو ببر گلخونه

ته: بعداً الان حوصله ندارم

قیافمو مظلوم کردم ک گفت......

Report Page