♦️ نگاهی به کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» اثر آبراهام لونثال و‌ سرجیو‌ بیتار/ ترجمه‌ی مهدی مقدری

♦️ نگاهی به کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» اثر آبراهام لونثال و‌ سرجیو‌ بیتار/ ترجمه‌ی مهدی مقدری


▪️ برای نخبه‌ی زندانی؛ مهدی مقدری مترجم و پژوهشگر سیاسی گاهی


✍ حسن مایلی



▪️ مقدمه


🔻 کتاب «گذارهای دموکراتیک از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» فصل نتیجه‌گیریِ کتاب مفصل «گذارهای دموکراتیک؛ گفت‌و‌گو با رهبران جهان» است که «آبراهام لونثال و سرجیو بیتار» با همکاری «مؤسسه‌ی بین‌المللی دموکراسی و دستیاری انتخاباتی» توسط انتشارات دانشگاه «جانز هاپکینز» منتشر کردند و در ایران فصل نتیجه‌گیری آن در قالب کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک» توسط مهدی مقدری ترجمه و توسط نشر نگاه معاصر منتشر شده است.


▪️ مسئله‌ی اصلی کتاب

🔻 مسئله‌ی اصلی این کتاب همانطور که از عنوان آن پیداست بررسی راهبردهای گذار از حاکمیت اقتدارگرا به حکمرانی دموکراتیک است. «لونثال و بیتار» در کتاب «گذارهای دموکراتیک؛ گفتگو با رهبران جهان» بر پایه‌ی گفتگو با ۱۳ رهبر سیاسی از نُه کشور برزیل، شیلی، غنا، اندونزی، مکزیک، فیلیپین، لهستان، اسپانیا و آفریقای جنوبی که به حکمرانی دموکراتیک دست یافتند چگونگی پایان دادن به رژیم‌های سرکوبگر و برآمدن دموکراسی‌های برگشت ناپذیر را شرح می‌دهند. «لونثال و بیتار» در این کتاب چالش‌ها و اهداف هر یک از رهبران یاد شده و همچنین راهبردهای هر یک برای پایان دادن به زمامداری اقتدارگرا و برساختن حکمرانی دموکراتیک را مورد بررسی قرار داده‌اند. آن‌ها در این کتاب با برجسته کردن شباهت‌ها و تفاوت‌های نُه گذار نشان می‌دهند رهبران سیاسیِ رژیم‌های اقتدارگرا که آماده‌ی پشتیبانی از گذار به دموکراسی بودند و نیز مبارزان جنبش‌های مخالفِ حاکمیت مرکزی چگونه فرایند این گذار را تسهیل و ممکن کرده‌اند.


🔻 این کتاب شامل شش بخش است. در بخش اول خطوط گسترده نُه گذار دموکراتیک موفق مورد بررسی قرار می‌گیرد و در بخش دوم چالش‌های پیاپی گذارهای دموکراتیک مورد بررسی قرار می‌گیرد. در بخش سوم با عنوان آموختن از رهبران سیاسی، نقش موثر رهبران در گذار دموکراتیک شرح داده می‌شود و در بخش چهارم چارچوب‌های تغییر برای گذار به حکمرانی دموکراتیک مورد بررسی قرار می‌گیرد. در بخش پنجم ویژگی‌های رهبری سیاسی و در بخش ششم با عنوان نگاه رو به جلو با ذکر چند نکته مهم راهبردهای کلی ارائه می‌شود. علاوه بر بخش‌های یاد شده در انتهای کتاب نیز زندگی‌نامه کوتاهی از رهبران موفق در گذار از اقتدارگرایی به حکمرانی دموکراتیک شرح داده شده است.


▪️ نگاهی به فصول کتاب


◾بخش اول: خطوط گسترده‌ی نُه گذار دموکراتیک


🔻 در بخش اول لونثال و بیتار به بررسی خطوط گسترده نُه گذار موفقیت‌آمیز اشاره می‌کنند. آن‌ها در این فصل یادآور می‌شوند بیشتر گذارها از زمامداری استبدادی به سمت دموکراسی فرایندی گسترده بوده‌اند نه رویدادی انفرادی! در این بخش با اشاره به رویدادهایی نظیر تحلیف نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی، پیروزی کارزار انتخاباتی نَه در سال ۱۹۸۸ در شیلی و همچنین شکست عجیب کمونیست‌ها در انتخابات نیمه‌آزاد ۱۹۸۹ در لهستان به نقش رویدادهای نمادین در شتاب‌دهی به گذارهای دموکراتیک اشاره می‌شود. به علاوه به نقش رویدادهای غیرمنتظره در تسهیل یا کند نمودن فرایند گذار اشاره می‌شود و با ذکر چندین رویداد غیرمنتظره نظیر فرو ریختن دیوار برلین و فروپاشی نهایی شوروی که سبب تسهیل فرآیند گذار در لهستان شدند، اهمیت این رویدادها را برجسته می‌کنند.


🔻 در این بخش فرایند گذار، یک فرایند زیگزاگی با پیشرفت‌ها و عقب‌نشینی‌های گاه و بیگاه توصیف می‌شود که البته بسته به هر تجربه‌ای دارای سرعت متفاوت است. در این بخش همچنین ذکر می‌شود که گرچه گذارها دارای برخی ویژگی‌های مشترک هستند؛ اما از نظر جنبه‌ی پیدایشِ رژیم‌های اقتدارگرا و دنباله و خط سیرشان متفاوت هستند. رژیم‌های اقتدارگرا در این نُه گذار از نظر میزان کنترل قلمرو ملی، فرمان پذیری شهروندان از جمله شهروندان با پیشینه‌ی‌های مختلف قومی، باورهای مذهبی و وفاداری منطقه‌ای، متفاوت بودند و درنتیجه هریک از این تفاوت‌ها به طور قابل توجهی در فرایند گذارهای صورت گرفته اثرگذار بود. در ادامه با اشاره به تجربه‌ی شیلی و برزیل تداوم و بهبود احزاب سیاسی، نهادها و سنت‌های سیاسی از پیش موجود عامل تسهیل‌ گذار معرفی می‌شوند و نشان می‌دهد که با قدرت نسبی نهادهای مدنی از جمله احزاب سیاسی، مجالس قانون‌گذاری و قضایی، نیروهای مسلح، پلیس، اطلاعات و دیگر خدمات امنیتی مشروط شدند.


🔻 در ادامه‌ی این بخش یادآوری می‌شود که گرچه همه‌ی نُه گذار یاد شده نتیجه نیروها و فرآیندهای داخلی بودند؛ اما آن‌ها به شیوه‌های گوناگون تحت تاثیر بستر بین‌المللی و بازیگران خارجی قرار داشتند. تمایلات منطقه‌ای و ایدئولوژی‌های مسلط بین‌المللی و پیوند با دموکراسی‌های دیرپا و همچنین ماهیت و درجه‌ی ادغام هر کشور در اقتصاد جهانی در فرایند گذار مهم بودند. در برخی موارد رهبران سیاسی احزاب و دیگر بازیگران از تجربه‌های گذارهای پیشین و تبادل بین‌المللی ایده‌ها درس می‌گرفتند که بهره‌گیری ریکاردو لاگوس رئیس جمهور شیلی از توصیه‌های فیلیپه گونزالس در اسپانیا در نحوه مواجهه با اطلاعات، نیروهای مسلح و سرویس‌های اطلاعاتی از این جمله به شمار می‌روند.


🔻 در انتهای بخش اول ضمن اشاره به اینکه در همه‌ی نُه گذار یاد شده زمامداری اقتدارگرا به دموکراسی‌های مشروط منجر شده است متذکر می‌شود که با توجه به شرایط و مسیرهای گوناگون گذار، هیچ نسخه‌ی واحدی برای همه وجود ندارد؛ اما می‌توان از تجارب رهبرانی که این گذارها را سامان داده‌اند نکات ارزشمندی را آموخت.


◾بخش دوم: چالش‌های پیاپی گذار


🔻در این بخش ضمن اشاره به اینکه نیروهای داخلی برای مبدل شدن به یک رقیب برای رژیم اقتدارگرا نیازمند پشتیبانی، انسجام و مشروعیت هستند، راه دست‌یابی به این سه عنصر مهم را در گرو حل اختلافات نظری عمیق درباره‌ی اهداف، راهبردها، تاکتیک‌ها و رهبری و ایجاد ائتلاف گسترده در میان مخالفان توصیف می‌کند. به علاوه در این بخش توضیح داده می‌شود که رژیم‌های اقتدارگرا تنها مواقعی تن به گذار دموکراتیک داده‌اند که بخش‌هایی از درونِ آن خواسته‌های مخالفان برای دموکراسی را تاب بیاورند و از این‌رو نیروهای مخالف مجبور بودند به دنبال رویکردهایی باشند که توام با اطمینان بخشی و دوری از انتقام از مسئولان پیشین و حامیانشان و ارائه‌ی تضمین برای پاسداری از حقوق اساسی و فردی آن‌ها باشد.


🔻 در ادامه‌ی این بخش به تنش‌ها و دشواری‌های چندگانه و اغلب به هم پیوسته برای گذار موفقیت‌آمیز اشاره می‌شود. کسانی که قدرت را به دست گرفتند ناچار بودند که نظم مدنی را تقویت کنند و به خشونت خاتمه دهند و در همین حال تلاش می‌کردند نیروهای اطلاعاتی و امنیتی فعلی/ پیشین از این پس به قانون عمل کنند و کنترل شوند. کسب اعتماد داخلی و مشروعیت بین‌المللی از جمله دیگر چالش‌ها به شمار می‌رفت. این مهم صرفاً با ایجاد رویه‌های انتخاباتی برای صورت‌بندی نظر اکثریت به دست نمی‌آید؛ بلکه با اطمینان دادن به اقلیت‌های سیاسی کلیدی (چه بسا مهره‌های رژیم پیشین) درخصوص برپایی حاکمیت قانون و پاسداری از حقوق اساسی آنها حاصل می‌شود. یکی دیگر از چالش‌ها اطمینان یافتن از آمادگی و توانایی افراد جدیدی بود که سمت‌ها را به دست می‌گرفتند. تجربه‌ی گذارهای پیشین نشان می‌دهد در طیف گسترده‌ای از موضوعات، حکومت کردن نیازمند دیدگاه‌ها، شایستگی‌ها و تخصص‌هایی بود که با نظرات و توانایی‌های مخالفان بسیار متفاوت بود. از سوی دیگر مهم‌ترین چالش کسانی که قدرت را به دست گرفتند دستیابی به رشد اقتصادی، گسترش اشتغال، کنترل تورم، بهبود تامین مسکن، بهداشت و آموزش و گسترش خدمات عمومی در راستای تامین نیازهای فقرا بود‌.


🔻 در انتهای این بخش، چالش‌های عمده‌ی دوران تثبیت دموکراسی نوظهور مورد بررسی قرار می‌گیرد. یکی از این چالش‌های مهم، مقصر دانستن رهبران دموکراتیک و یا حتی خود دموکراسی از سوی مردم به علت عدم تحقق کامل انتظارات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... است. از سوی دیگر ایجاد روابط پایدار و چندجانبه میان ساختار جدید با نیروهای مستقل اجتماعی، سازمان‌های جامعه مدنی و نیز مخالفان جدید برای دفع رویکردها و مواضع تند و افراطی از سوی آن‌ها یکی دیگر از چالش‌ها به شمار می‌رود.


◾بخش سوم: آموختن از رهبران سیاسی


🔻 در این بخش با ارائه‌ی تجارب موفق رهبران گذار در نُه کشور یاد شده بر ویژگی‌هایی نظیر: حرکت تدریجی و استفاده از فرصت‌های کوچک و اندک، تدوین چشم‌اندازی امیدبخش و شمول‌گرا، ایجاد همگرایی و ائتلاف، ایجاد و پایش فضای گفت‌و‌گو، تدوین و تهیه‌ی قانون اساسی، تدوین اقتصاد سیاسی دوران گذار، احیا و تقویت احزاب سیاسی، دستیابی به کنترل غیرنظامی سرویس‌های اطلاعاتی، ارتش و پلیس، دستیابی به عدالت انتقالی و نیز بسیج پشتیبانی خارجی برای آموختن از رهبران سیاسی تاکید می‌شود.


🔻 همه رهبران گذار بر این باورند که استفاده از فرصت‌های کوچک و اندک برای حرکت رو به جلو مهم است و ساخت گذار به دموکراسی رسالتی جزم‌اندیشانه نیست و نباید به امید تغییرات بزرگ در آینده آن‌ها را نادیده گرفت. برای نمونه پاتریسیو آیلوین در شیلی استدلال می‌کرد که چرا و چگونه باید نیروهای مخالف در همه‌پرسی ۱۹۸۸ شیلی مشارکت کنند و دیکتاتوری ژنرال پینوشه را در چارچوب قوانین خودش به چالش بکشند. به‌علاوه مازویتسکی و کواشنیوسکی هر دو بر برگزاری انتخابات نیمه‌آزاد ۱۹۸۹ در لهستان تاکید داشتند و حتی پذیرفتند در صورتی که کمونیست‌ها قدرت را در دست بگیرند با ریاست جمهوری یاروزلسکی نیز همراهی خواهند کرد.


🔻 رهبران گذار ضمن تاکید بر ایجاد همگرایی، اجماع و ائتلاف تاکید می‌کردند که دستیابی به همگرایی مستلزم تمرکز بر آنچه مردم را متحد ساخته می‌باشد. این امر مستلزم اتخاذ تصمیمات دشوار برای کنار گذاشتن برخی گروه‌هایی بود که حاضر نبودند از خشونت دست بکشند یا بر خواسته‌های سازش ناپذیر خودمختاری منطقه‌ای، قومی و فرقه‌ای اصرار داشتند. درآمیختگی این موارد احتمالا شانس گذار موفقیت آمیز در اسپانیا، آفریقای جنوبی، شیلی، اندونزی و فیلیپین را از بین می‌برد. از سویی دیگر رهبران گذار مجبور بودند پذیرش متقابل را در میان مخالفان متخاصم رژیم جا بیندازند. گاه سازگاری دیدگاه‌های مخالفان در تبعید با نیروهای سازماندهی کننده‌ی داخلی ضروری بود.


🔻 رهبران گذار معتقد بودند که سرمایه‌گذاری در روابط آینده محور بسیار مهم‌تر از حل اختلافات گذشته است؛ از این رو ایجاد پل میان جنبش اجتماعی و دیگر بخش‌ها از جمله گروه‌های تجاری، انجمن‌های حرفه‌ای، گروه‌های مذهبی و سازمان‌های جامعه مدنی بسیار حیاتی بود. گفتگوهای آینده‌محور اغلب چشم‌انداز و برنامه‌های مخالفان را بهبود بخشید و اجماع اولیه و تعهدات مشترک را پایه‌ریزی می‌کرد و پایبندی به دموکراسی و حقوق بشر را توسعه می‌داد. به علاوه به تدوین هنجارها و قواعد بازی برای حکومت دموکراتیک کمک می‌کرد. از برجسته‌ترین این گفتگوها می‌توان به مذاکرات محرمانه‌ی «گفتگو برای گفتگو» میان مقام‌های حکومتی و رهبران حزب کنگره آفریقای جنوبی اشاره کرد. همچنین می‌توان به گفتگوهای خصوصی موسوم به میزگرد میان رهبران جنبش همبستگی و دولت کمونیستی لهستان اشاره نمود.


🔻 رهبران گذار بر اهمیت مشارکت گسترده در تهیه پیش نویس قانون اساسی و تلاش برای تأمین خواسته‌های اصلی گروه‌های کلیدی تاکید داشتند. تهیه قانون اساسی جدید یا اصلاح قانون اساسی موجود کاری بنیادین اما دشوار بود. این روند به ناچار گفتگوهای مهمی را درباره‌ی موضوعات اساسی آغاز کرد: از حقوق اجتماعی و اقتصادی گرفته تا طراحی و جزئیات ساختار انتخابات، از نقش ارتش تا اصلاح ساختار قضایی و در برخی موارد پرداختن به مسائلی چون خودمختاری منطقه‌ای!


🔻 بیشتر رهبران گذار برای خاتمه دادن به رژیم‌های اقتدارگرا کار خود را با احیای احزاب سیاسی شروع کردند. رهبران گذار به دنبال قانونی کردن احزاب و رفع محدودیت رسانه‌ای و بودجه‌ای آن‌ها بودند و برای این مهم همبستگی و حمایت بین‌المللی را به خدمت می‌گرفتند. تجربه‌ی اندونزی، غنا، لهستان و فیلیپین نشان می‌دهد که دموکراسی‌ها در صورت عدم توسعه احزاب نیرومند با چالش‌های گسترده مواجه خواهند بود.


🔻 با مطالعه نُه گذار یادشده بازیگران خارجی اعم از حکومت‌ها و نهادهای بین‌المللی و چند جانبه، شرکت‌های بزرگ، اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌های مذهبی، انجمن‌های بین‌المللی، احزاب سیاسی و دیگر نهادهای غیردولتی به پشتیبانی بیشتر این گذارها کمک کرده‌اند. این امر با انتقال تجربیات کشورهای مختلف درباره‌ی سازمان احزاب سیاسی، ساختارها و رفتارهای انتخاباتی، شکل‌گیری ائتلاف، تهیه‌ی قانون اساسی و ... صورت می‌گرفت. از سوی دیگر بازیگران بین‌المللی با فشار هماهنگ خارجی به مهار سرکوب و احترام به حقوق بشر از جمله آزادی بیان و اجتماعات موثر واقع می‌شدند. بازیگران خارجی اغلب می‌تواند نقش موثری برای مسیر گذار انجام دهند؛ اما نمی‌تواند جای بازیگران داخلی را بگیرند. باید به بازیگران بین‌المللی یادآور شد از ناشکیبایی، مداخله‌های ناکارآمد و مخرب پرهیز کنند تا بتوانند به گذار به حکمرانی دموکراتیکِ پایدار کمک کنند.


◾بخش چهارم: چارچوب‌های تغییر برای گذار


🔻 در این بخش با شرح جغرافیای سیاسی و هنجارهای بین‌المللی دگرگون شده، میراث تجربه‌های دموکراتیک پیشین، تفاوت‌های اقتصادی، اجتماعی، طبقاتی و جمعیت‌شناختی، تلاش‌های بین‌المللی، تفاوت‌های منطقه‌ای و فرهنگی و انقلاب اطلاعات و ارتباطات چارچوب‌های تغییر برای گذار دموکراتیک توضیح داده می‌شود.


🔻 از زمان جنگ سرد به این سو تغییر سیاسی در متحدان اقتدارگرا برای قدرت‌های بزرگ کمتر تهدیدآمیز جلوه می‌نماید و لذا فضای بیشتری برای جنبش‌های دموکراسی‌خواه باز شده است. از سوی دیگر بهبود هنجارها و نهادهای حقوقی بین‌المللی برای حمایت از حقوق بشر و پیگرد قانونی جنایت علیه بشریت و همچنین ایجاد دیوان کیفری بین‌المللی احتمال وقوع سرکوب آشکار و بدون امتناع و مجازات را تا حدی کاهش داده است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کاهش نفوذ بین‌المللی آمریکا ساختار بین‌المللی چندقطبی بیشتری یافته و اگرچه تنگناهای بین‌المللی در گشایش‌های دموکراتیک فروکاسته شده اما ظرفیت بین‌المللی برای پاسخگویی به خشونت داخلی و سرکوب شدید و کمک به راه‌حل‌هایی میانجی‌گرایانه نیز کاهش یافته است. با این وجود حکمرانی دموکراتیک به مثابه‌ی مشروع‌ترین مبارزه‌ی سیاسی در سطح بین‌المللی مورد پذیرش قرار گرفته است.


🔻 اغلب گذارهای دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ میلادی بیشتر در کشورهایی با طبقه‌ی متوسط رو به رشد و تحصیلکرده اتفاق می‌افتاد که اغلب تمایل خوبی نسبت به گسترش تجلی سیاسی داشتند و دارای آموزش‌های حقوق، مدیریت دولتی و اقتصاد بودند. تلاش برای گذار دموکراتیک در کشورهای فاقد خصوصیات یاد شده اغلب دشوارتر است. تلاش‌های آتی گذار به ویژه در خاورمیانه، شمال آفریقا و کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس در کشورهای دارای منابع با درآمد بالا و طبقات متوسط در حال گسترش رخ خواهد داد؛ با این حال بسیاری از این کشورها دارای دولت‌های متورم با سطح بالایی از حامی‌پروری و فساد هستند. آن‌ها به دلایل ژئوپلتیکی مرتبط با موقعیت استراتژیک یا منابع طبیعیشان فشار پایدار بیرونی کمی را برای باز کردن ساختارهای سیاسی خود تجربه می‌کنند. چنین رژیم‌های قادر به تطمیع یا خفه کردن جنبش‌های مخالف هستند.


🔻 چشم انداز ورود به اتحادیه اروپا و کمک اقتصادی سودآور که بسته به اصلاحات سیاسی است به بسیاری از گذارهای اروپا از جمله لهستان و اسپانیا و برخی از گذارهای اروپای مرکزی و شرقی به شکل قابل توجهی کمک کرده است. هم کنشی روز افزون هرچند آهسته‌ی سازمان‌های بین‌المللیِ بین دولتیِ منطقه‌ای سبب بهبود و پاسداری از یکپارچگی انتخابات است به عنوان مثال اتحادیه‌ی کشورهای جنوب شرق آسیا (آ سه آن) برنامه‌ی کار سیاسی و امنیتی شامل زبان مشترک بر استانداردهای دموکراسی فراهم کرده است که این مشارکت‌های منطقه‌ای منابع مهمی را فراهم می‌کند که رهبران گذار می توانند از آن‌ها استفاده کنند.


🔻 هم محافظه‌کاران مذهبی و هم لیبرال‌های سکولار سازش درباره‌ی نقش قوانین مذهبی و جایگاه زنان را از نظر احکام اخلاقی غیرقابل قبول می‌دانند و هر دو از راه‌حل‌های اقتدارگرایانه به گونه‌های مختلف و به دلایل متفاوت پشتیبانی می‌کنند. نهادهای مذهبی غالباً به عنوان سنگرهای رژیم‌های اقتدارگرا عمل کرده‌اند؛ ولی در اواخر قرن بیستم گاهی اوقات به دموکراسی‌ها دامن زده‌اند به ویژه در کشورهای کاتولیک رومی مانند اسپانیا، برزیل، شیلی، فیلیپین و لهستان. از این رو یافتن راه‌هایی برای مشارکت فعالانه مقام‌های مذهبی در پشتیبانی از حکومت دموکراتیک چالشی مهم است.


🔻 انقلاب‌های موجود در فناوری اطلاعات، ظرفیت حکومت‌ها برای کنترل اطلاعات را کاهش داده و سازماندهی مردم را تسهیل کرده و جلب توجه و پشتیبانی خارجی را آسان‌تر نموده است؛ با این وجود نوآوری در فناوری اطلاعات و ارتباطات همیشه در مسیر دموکراتیک شدن نیست و ممکن است به ایجاد انفجارهای کوتاه مدت مشارکت مردمی کمک کند و به سازمان دهندگان دموکراتیک اعتماد بی‌مورد دهد و از سوی دیگر ممکن است تندروها را قادر به گسترش حمایت خود کند. از سوی دیگر اکنون حکومت‌ها می‌توانند ارتباطات الکترونیکی را رهگیری کنند و معترضانی که توسط دوربین‌های امنیتی ضبط شده‌اند را شناسایی کرده و مخالفان را تهدید و زندانی کنند. از این رو موافقان تحولات دموکراتیک باید فناوری جدید را با فرایندهای حیاتی نظیر مشورت، مذاکره، ایجاد ائتلاف، سازش و اجماع‌سازی ترکیب کنند و به علاوه باید از نیروهای دموکراتیک در برابر دستکاری فناوری توسط رژیم اقتدارگرا و برخی عناصر تندروی ضددموکراتیک محافظت نمایند.


◾ بخش پنجم: ویژگی‌های رهبری سیاسی


🔻 هیچ الگوی تعیین کننده‌ی واحدی برای رهبران گذار وجود ندارد. رهبران گذار در این نُه تجربه باورها و اعمال مذهبی مختلفی داشتند و به علاوه از اصناف و طبقات مختلف اجتماعی بودند همچنین سبک شخصیتی و منشی آن‌ها نیز دارای تفاوت چشمگیر بود. هیچ‌یک از این رهبران قدیس نبودند. همه‌ی آن‌ها سیاستمداران عملگرایی بودند که به دنبال راه‌هایی برای به دست آوردن یا حفظ نفوذ و حل مشکلات بودند و برای انجام این کارها روی فرایندهای دموکراتیک قمار کردند. حتی برخی رهبران گذار از نظر خلق و خو، باور راستین، تجربه یا شهرت دموکرات نبودند مانند جری راولینگز که به مدت یک دهه به عنوان یک دیکتاتور نظامی در غنا زمامداری می‌کرد و تنها در شرایطی که نظرسنجی‌های مخفی نشان داد که وی به راحتی پیروز خواهد شد تن به انتخابات آزاد و چند حزبی داد. در ادامه‌ی این بخش ویژگی‌های مشترک رهبران گذار نیز مورد بررسی قرار گرفته است.



◾بخش ششم: نگاه به جلو


🔻 در این بخش ضمن نگاهی کلی به تجربه‌ی نُه گذار یاد شده، بر یک نکته‌ی مهم تاکید می‌شود: اگرچه بازیگران و فناوری‌ها به سرعت تغییر می‌کنند؛ اما ضرورت‌های اراده و عمل سیاسی بسیار ماندگارتر هستند. بسیج شدن برای آزادی سیاسی، ایجاد فضای گفتگو، ایجاد همگرایی و اجماع سازی، ایجاد توافق درباره‌ی رویه‌ها و قواعد هم کنشی و اطمینان خاطر نیروهای مخالف برای پاسداری از منافع اساسی آن‌ها از اولویت‌های بنیادین باقی خواهند ماند و همچنین ایجاد ساز و کارهایی برای رسیدگی به مسئله‌ی عدالت انتقالی برای اطمینان از کنترل غیرنظامیان و نیروهای نظامی، پلیس و نیروهای اطلاعاتی و پاسبانی از نظم مدنی و حقوق بشر همچنان به عنوان چالش‌های اصلی مطرح خواهند بود.


▪️ در بخش پایانی نیز زندگینامه‌ی کوتاهی از ۱۳ رهبر از نُه گذار دموکراتیک در کشورهای یاد شده شرح داده شده است. از جمله: فرناندو هنریک کاردوسو(برزیل)، پاتریسیو آیلوین (شیلی)، ریکاردو لاگوس (شیلی)، جان کوفور (غنا)، جری راولینگز (غنا)، یوسف حبیبی (اندونزی)، ارنستو سدی‌یو (مکزیک)، فیدل راموس (فیلیپین)، الکساندر کواشنیوسکی (لهستان)، مازویتسکی (لهستان)، فردریک کلرک (آفریقای جنوبی)، تامبو امبکی (آفریقای جنوبی) و فیلیپین گونزالس (اسپانیا).

Report Page