نوستالژی و شیوه عاشقی
مواقعی دلمان برای خانۀ قدیمی مادربزرگ و پدربزرگ تنگ میشود. خانۀ پدربزرگ مختصاتش این بوده که علاوه بر اینکه حوض وسط حیاط پر از ماهی بوده، گلدانهای شمعدانی و درخت انار هم اطراف آن حوض بوده، مارمولک هم روی دیوارش بوده، سوسک هم در دستشوییاش بوده. وقتی ما خانهای شبیه خانه پدربزرگ میبینیم دلتنگیمان برطرف میشود. احساس انس میکنیم؛ حتی با همین نقصها و شکستگیهایش. مثل سریالهای تلویزیونی که خانۀ پدربزرگ وسط آن حوض دارد و داخل آن هم ماهی و هندوانه و سیب است و دورش هم درخت دارد؛ ولی کسی دوربین فیلمبرداری نمیگیرد از دستشویی پر از سوسک فیلم بگیرد. ما هم وقتی عاشق میشویم مثل دوربین سریالهای تلویزیونی از خانۀ پدربزرگ فیلم برمیداریم. ما هم مثل آن سریالهای تلویزیون وقتی آن خانۀ نوستالژیک را مرور میکنیم، وقتی آغوش پدر مادر را مرور میکنیم، بهشت کودکی را نشخوار میکنیم و درنتیجه دلمان آن را میخواهد. کسی را میبینیم که یک چیزهایی از او ما را یاد مامان میاندازند، مارا یاد بهشت گمشده میاندازند؛ اما آن بهشت گمشده مختصات آزاردهنده هم داشته و اتفاقا همان مختصات آزاردهنده هم، چیزی است که ما دلمان برایش تنگ شده؛ چون اگر خانۀ پدربزرگ باشد؛ ولی دستشوییاش دستشویی مدرن باشد، کف حیاطش بهجای موزاییکهای شکسته موزاییک نو داشته باشد دیگر آن احساس اُنس را با آن خانه نداریم. احساس غربت میکنیم. دیگر احساس نمیکنیم خانۀ پدربزرگ است؛ در نتیجه ما آدمهایی را که شبیه پدر و مادرمان هستند جستجو میکنیم. آنها هم مثل پدر و مادرمان جنبههای مثبت دارند و مثل پدر و مادرمان جنبههای منفی دارند و بعد ما آنها را با تصوّر و تخیّلمان کامل میکنیم؛ چون ما نیاز داریم به اینکه او را انسان-خدا کنیم، او را بهشت گمشده کنیم و به آن بهشت یا خدا بازگشت پیدا کنیم؛ در نتیجه ما آن لحظه که عاشق میشویم واقعا معشوق به نظرمان کامل میآید؛ یعنی اول ما عاشق میشویم بعد او را کامل میبینیم؛ نه اینکه اول روی باسکول ببریم وزن کنیم بعد عاشق شویم و ناکامل بودن معشوق به این خاطر نیست که ما دنبال ناکامل میگردیم چون خودمان ناکامل هستیم؛ بلکه به خاطر این است که تصویر ما از خدا و بهشت یک خاطرۀ پر از نقص و عیب است؛ چون ما داریم تجربۀ خودمان را به بهشت فرافکنی میکنیم و گذشتۀ خودمان را جستجو میکنیم؛ مثلا ما وقتی بهشت آخرت را هم تصویر میکنیم میگوییم آنجا جوی شیر و عسل جاری است. بعد آدم فکر میکند اگر همچین چیزی باشد چقدر آنجا پشه جمع میشود، چقدر گندیدگی ایجاد میشود؛ مگر اینکه شیرش شیر نباشد و عسلش هم عسل نباشد! یعنی در واقع همۀ تجسمات ما از بهشت هم، تجسماتی است که در آن نقصهایی که در زندگی بشری وجود دارد آنجا هم وجود دارد یا مثلا خدا را مجسم میکنند به شکل یک پدر بخشنده، آنوقت نقصهایی که در پدر بخشنده وجود دارد در تصویر ما از خدا هم وجود دارد؛ بنابراین خدا غضب میکند، خدا عصبانی میشود، خدا انتقام میگیرد..