نه آقای پزشکیان! گفت وگو آسان نیست
آینده (عباس عبدی)🔺اعتماد سوم آبان ۱۵۰۴
✍️محمد مهاجری؛ فیاض زاهد؛ عباس عبدی
▪️"خیلی راحت میشود بدون اینکه دعوا کنیم با هم بنشینیم و گفتگو کنیم."▪️
🔘این بخشی از سخنان چند روز پیش آقای پزشکیان است. به نظر میرسد که منظور ایشان گفتگو در حوزه سیاسی باشد، و الا برای گفتگو در حوزه علم که دعوای حادی وجود ندارد زیرا هدف علم کشف حقیقت است که معیار آن به نسبت روشن است. ولی هدف گفتگوی سیاسی رسیدن به تفاهم برای تحقق خیر عمومی و نیز کاهش دردها و آلام جامعه و مردم است و پایه آن قدرت و تعارض منافع است. پس بسیار پیچیده و متاثر از منافع و ارزشها و امور ذهنی میشود.
🔘میپذیریم که گزاره ایشان قطعا از نیت نیک بیان شده، ولی با واقعیتهای سخت جامعه ما فاصله زیادی دارد. گفتگو نه آسان و نه صرفاً به ارادهی طرفین وابسته است؛ بلکه نیازمند مجموعهای از پیششرطها است که در اغلب موارد در جامعهی ما غایباند؛ از جمله به رسميت شناختن دیگری، وجود حداقلی از حسن نیت و اهداف مشترک، برابری نسبی قدرت، امنیت در بیان نظرات و وجود رسانه آزاد، اعتماد متقابل و قواعد منصفانهی بازی و استقلال قضایی، تضمین اجرای توافق ناشی از گفتگو و ... هنگامی که این پایهها سست باشند، مسیر گفتوگو به جای تفاهم، به نمایش یا تسلیم تبدیل میشود.
🔘در جامعهای که شکافهای سیاسی و ارزشی عمیق بوده و تجربههای تلخ از حذف و تحقیر انباشته است، و سرمایهی اجتماعی فرسوده، اعتماد عمومی کاهشیافته و تجربهی گفتوگو اغلب به نتیجه نرسیده باشد، گفتن «خیلی راحت میشود گفتگو کرد» ممکن است ناشی از نوعی غفلت از فقدان زمینههای لازم اجتماعی و روانی و تاریخی جامعه برای گفتگو باشد، و این غفلت میتواند مترادف با نداشتن آمادگی ورود به چالش گفتگو و نیز انتخاب راه نادرست برای آن شود.
🔘در چنین جامعهای گفتوگو نهتنها «راحت» نیست، اگر ناممکن نباشد، پرهزینه است. انجام گفتوگو نیازمند زمینهسازی، شفافیت و تضمین است، و نه صرف دعوت لفظی. اگر گفتگو آسان بود حتما اقای پزشکیان تا کنون شعار وفاق خود را عملی کرده بودند. بنابراین بهجای سادهسازی گفتگو، باید از دشواری آن سخن گفت و از ضرورت بازسازی شرایطی که در آن، گفتگو بتواند معنا و ثمر داشته باشد.
🔘در سوی دیگر در برابر گفتگو، دعوا یا منازعه است، که صرفاً محصول بدخلقی یا تربیت بد افراد نیست؛ و اغلب بازتابی از تضاد منافع، تبعیض ساختاری، و نبود مسیرهای مشروع و منصفانه و کم هزینه برای بیان و حل اختلافات است. بنابراین نمیتوان گفت که «با کمی ملایمت» همهچیز حل میشود. چنین گفتاری ناخواسته میتواند واقعیت منازعههای عمیق اجتماعی و سیاسی را کوچک جلوه دهد.
🔘باید بگوییم که چه کسانی و در چه سطحی و در چه موضوعاتی حق دارند گفتگو کنند؟ تا هنگامی که طرفین و حدود کلی موضوع گفتگو مشخص نباشند، دعوت به گفتوگو بیشتر شبیه شعار اخلاقی است تا طرح عملی برای حل بحران.
🔘وزیر خارجه ایران رسما گفتگو با ایالاتمتحده را در شرایط کنونی رد کرده است، گو این که دو طرف این گفتگو معلوم هستند ولی از نظر او دستوری برای گفتگو جز تسلیم شدن وجود ندارد و این را ناقض فلسفه گفتگو میداند. امکان گفتگو در داخل کشور وضعیت بغرنجتری دارد مثل ایده گفتگو با اسراییل است که اصلا طرف مقابل را به رسمیت نمیشناسند که وارد مرحله دستور گفتگو شوند.
🔘بخش مهمی از تندروها و مخالفان سیاستهای این دولت از اساس، حقی برای مردم و دیگران قایل نیستند که بر پایه آن بخواهند در گفتگوی مفیدی شرکت کنند. قدرت را هدیه خدا به خودشان میدانند، و در عین اقلیت بودن همه قدرت و حقیقت را منحصرا حق خودشان میدانند.
🔘نداشتن آمادگی برای گفتگو فقط در سطح شهروندان داخل کشور نیست. اگر به بیرون از مرزها نیز بنگریم؛ وضعیت به مراتب بدتر است. گمان می رود نوع زیست اجتماعی، گذشته تاریخی، بحران های ناشی از تنازع بقا پس از انقلاب، فقدان شخصیت ثابت در کنش های سیاسی و اجتماعی و ضعف در فهم واقعیت اجتماعی ایران و وابستگی به حمایتهای خارجی نزد آنان بر پیچیدگی امر و امتناع گفتگو افزوده است.
🔘چنانچه کنشگری سیاسی از طریق گفتگو را در داخل و خارج با هم مقایسه نماییم به مراتب داخل کشور وضع قابل تحملتری دارد. معنای این سخن آن است که عواملی فراتر از محیط سیاسی امکان گفتگو را سخت کرده، زیرا کسانی هم که سالها بلکه دههها در کشورهایی میزیند که تجربه گفتگو و دمکراسی را پشت سر نهادهاند، آمادگی ذهنی لازم برای زیست سیاسی مبتنی بر تعامل و گفتگو را ندارند.
🔘تمامی رسانهها و شبکههای اجتماعی محافل ایرانی در خارج از کشور، نشانگر این واقعیت است که، ادبیات خشونت و رویکرد دروغ، اتهامزنی و تخفیف و انکار یکدیگر، فحاشی و حذف بر هر رویکرد دیگری که با گفتگو سازگار باشد غلبه دارد. خشونت کلامی و گفتمانی موجود که براحتی از طریق رصد رفتارهای این محافل به چشم میخورد این سوال را مطرح میکند که علت این همه فاصله از درک وتوان و تحمل یکدیگر در چیست؟
🔘مهم آن نیست که دریابیم چه کسی یا گروهی واجد حقیقت است. بلکه مشکل بزرگتر آن است که اساسا درکی از ضرورت گفتگو وجود ندارد و در صورت درک نیز، مبانی گفتگو و شیوه و تحمل و مدارای سخن گفتن نزد آنان اعتباری ندارد. آیا لازم نیست به واکاوی عمیقتری در باره علل فقدان بنیانهای فرهنگی و تاریخی و اجتماعی ضروری برای گفتگو به عنوان تنها شیوه مدنی حل اختلاف بپردازیم؟
🔘یکی از مشکلات گفتگو در داخل کشور خروج یکی از ارکان ضروری گفتگو، یعنی روحانیت و ائمه جمعه از این عرصه است. آنان اکنون متکلم الوحده بودن را ترجیح میدهند در حالی که پیش از انقلاب و حتی اوایل آن، روحانیون شاخص یک پایه و طرف گفتگوهای آزاد بودند، و اکنون غایب این عرصه و حتی مانع آن هستند. همین غیبت به نزول فاحش اندیشه دینی و پسافتادگی آن از نیازهای روز منجر شده و هر روز شاهد حرفهای تکراری و کم محتوای آنان هستیم.
🔘جالبترین نکته در مورد ایران این است که گفتگوی جامعه مدنی با یکدیگر و یا گفتگوی مردم با حاکمیت و گفتگوی حاکمیت با مردم تا حدی قابل تصور است. ولی ضروریترین گفتگو که درون حاکمیتی است که باید وجود داشته باشد، متاسفانه وجود ندارد. نمونه مهمش لجبازی غیر منطقی و خلاف مصالح ملی شورای عالی فضای مجازی در رفع فیلترینگ است. یا میان مجمع تشخیص و مجلس و هیات عالی نظارت و دولت و دستگاه قضایی تعارضات و ناهماهنگیهای عجیب و غریبی دیده میشود که نشانه فقدان گفتگوی سودبخش و ضروری درون حاکمیتی است. اگر در آنجا هم گفتگو نباشد منازعه در سطوح قدرت بالا میگیرد، و دودش به چشم ملت میرود.
🔘🔘بنابر این؛ نه آقای پزشکیان! گفت وگو آسان نیست. اگر تا حالا شده بود وضعمان این نبود.