نظریه چرخه تجاری اتریشی: دیدگاهی درباره نوسانات اقتصادی
https://t.me/UTfinanceمکتب اقتصاد اتریش، که با رویکرد هترودوکسی (خلاف جریان اصلی) آن به نظریه اقتصادی شناخته میشود، یک لنز منحصر به فرد ارائه میدهد که از طریق آن پدیده چرخههای تجاری را بررسی میکند. در دیدگاه اتریشی، نظریه چرخه تجاری اتریش (ABCT) میگوید نوسانات اقتصادی عمدتاً ناشی از دستکاری عرضه پول و اعتبار توسط بانکهای مرکزی است.
ABCT: Austrian Business Cycle Theory
با همین تبیین، اقتصاددانان مکتب اتریش، بحران مالی بزرگ 1929 (رکود بزرگ) و بحران مالی 2008 را پیش بینی کرده بودند.
the theory views business cycles as the consequence of inflationary central bank policies and excessive growth in bank credit.
this results in economic booms and busts.
این تئوری چرخه های تجاری را نتیجه سیاست های تورمی بانک مرکزی و رشد بیش از حد اعتبار بانکی می داند.
این منجر به رونق و رکود اقتصادی می شود.
نقد سیاست پولی
راه حل اقتصاددانان جریان اصلی برای رکود اقتصادی این است که فدرال رزرو نرخ بهره را پایین و پایین بیاورد تا زمانی که اقتصاد رشد را ثبت کند. این رویکرد چه اشکالی دارد؟ چاپ پول –که کاهش نرخ بهره کمتر از نرخ بازار است– وسیلهای مصنوعی برای ایجاد یک رونق مصنوعی است.
همانطور که جوزف سالرنو (1996) استدلال کرده است، نظریه چرخه تجاری اتریشی از بسیاری جهات تئوری اساسی اقتصاد اتریش است، زیرا ایدههای بسیاری را که منحصر به این مکتب فکری هستند، مانند ساختار سرمایه، نظریه پولی، محاسبات اقتصادی، و کارآفرینی به آن مرتبط هستند.
مبانی تئوری چرخه تجاری اتریشی
در قلب تئوری چرخه تجاری اتریشی، مفهوم «سرمایه گذاری نادرست» نهفته است، اصطلاحی که توسط لودویگ فون میزس ابداع شد. طبق این تئوری، نرخ بهره پایین رشد مصنوعی ایجاد میکند.
در نتیجه توسعه پولی مهندسی شده، توسط بانکهای مرکزی، ساختار تولید را مخدوش میکند. انتروپرونرها (کارآفرینان) که توسط نرخهای بهره پایین گمراه شدهاند، پروژههای سرمایه گذاری بلندمدتی را آغاز میکنند که در بازاری که با پس انداز واقعی هدایت میشود، انجام نمیشد. این تخصیص نادرست منابع منجر به ایجاد رونقهای ناپایدار میشود که مشخصه آن سرمایه گذاری بیش از حد در بخشهای خاصی از اقتصاد است.
چرخه رونق و رکود
با پیشرفت مرحله رونق، اقتصاد دورهای از شکوفایی ظاهری را تجربه میکند که با افزایش سرمایه گذاری، مصرف و اشتغال همراه میشود. با این حال، در زیر سطح، عدم تعادل تجمع مییابد. سرمایهگذاریهای انجامشده در دوران رونق با پسانداز واقعی پشتیبانی نمیشوند، بلکه در عوض با افزایش مصنوعی اعتبار تغذیه میشوند. در نتیجه، هنگامی که بانک مرکزی شروع به تشدید سیاستهای پولی میکند یا فعالان بازار به ماهیت ناپایدار رونق پی میبرند، مرحله رکود آغاز میشود.
در طول فاز رکود، سرمایهگذاریهای نادرست با منحل شدن پروژههای ناپایدار آشکار میشوند که منجر به دورهای از رکود اقتصادی میشود که با رکود، بیکاری و مشکلات مالی همراه است. شدت و مدت رکود مستقیماً با میزان سرمایهگذاری نادرست در دوران رونق قبلی مرتبط است.
تئوری اتریشی چرخه تجاری به سادگی از مقایسه ساده رونق ناشی از پس انداز، که پایدار است، با رونق ناشی از اعتبار، که چنین نیست، پدیدار میشود. افزایش پسانداز توسط خانوارها و افزایش اعتبار سازماندهی شده توسط بانک مرکزی، فرآیندهای بازار را به حرکت درآورد که اثرات تخصیص اولیه آن بر ساختار سرمایه اقتصاد مشابه است، اما پیامدهای نهایی آن به شدت متفاوت است.
توجه به نظریه اتریشی پس از کووید19
در سالهای اخیر، در میان اقدامات محرک پولی بیسابقهای که در پاسخ به بحران مالی جهانی و همهگیری COVID19 اجرا شده است، توجه به نظریه چرخه تجاری اتریشی افزایش یافته است. حامیان ABCT نسبت به خطرات ناشی از نرخ بهره مصنوعی پایین و گسترش بیش از حد اعتبار هشدار میدهند و پتانسیل سرمایه گذاری نادرست و بیثباتی اقتصادی در آینده را برجسته میکنند.