من احمد متوسلیان هستم کارمند سفارت ایران !
امیر فرشاد ابراهیمی / اختصاصی ایران بریفینگاختصاصی ایران بریفینگ / ٰامیر فرشاد ابراهیمی / چهاردهم تیرماه ۱۳۶۱ در حالی که چهار دیپلمات ایرانی به نامهای محسن موسوی ، احمد متوسلیان ، کاظم اخوان و تقی رستگار ، عازم محل ماموریت خود بودند، در محل ایست بازرسی «برباره» در منطقه شرقی بیروت، توسط نیروهای «القوات اللبنانیه» (نیروهای لبنانی) دستگیر و ربوده میشوند.
از آن تاریخ اکنون ۳۸ سال میگذرد و تاکنون اخبار ضد و نقیض پیرامون سرنوشت آنها منتشر شده ، چندی پیش نیز تعدادی از مقامات جمهوری اسلامی ایران با اعلام خبر شهادت این چهار نفر موضوع آنها را خاتمه یافته دانسته که مورد واکنش بسیاری از دوستان و نزدیکان این افراد واقع شد، با گذشت این سالها اما هر از گاهی وزارت امورخارجه ایران در سالگرد مفقود شدن آنان بیانیه ای صادر می نماید.
اما سال گذشته وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در اقدامی بی سابقه طی بیانیهای رسمی اعلام کرد سیدمحسن موسوی، احمد متوسلیان، کاظم اخوان و تقی رستگارمقدم زنده هستند و سند بسیار معتبری نیز در این ضمینه وجود دارد که آنها در زندانهای اسرائیل به سر میبرند؛ بیانیهای بی سابقه که در آن مسئولیت سیاسی و حقیقی این موضوع برعهده اسرائیل و حامیان آن گذاشته شده است.
در این بیانیه آمده است: «شواهد و قرائن گویای آن است که دیپلماتهای ربودهشده در لبنان، به نیروهای اشغالگر رژیم صهیونیستی تحویل داده شده و متعاقبا به سرزمینهای اشغالی منتقل شدهاند و اکنون در زندانهای این رژیم نامشروع بهسر میبرند.»
وزارت امور خارجه ایران همچنین ضمن قدردانی از مقامهای لبنانی برای پیگیریهای قبلی در این باره، بار دیگر از مقامهای لبنانی و همچنین از دبیرکل سازمانملل متحد و صلیب سرخ جهانی و دیگر نهادهای بینالمللی خواست تا به وظیفه ذاتی، حقوقی و انسانی خود در پیگیری این پرونده عمل کرده و تمام تلاش خود را برای روشنشدن وضعیت دیپلماتهای ربودهشده بهکار برند.
آنچه گمانها درباره زندهبودن متوسلیان و یارانش را تقویت میکرد ، بخش دیگری از این بیانیه است که وزارت امور خارجه در آن ضمن پیشنهاد تشکیل کمیتهای حقیقتیاب از سوی صلیب سرخ جهانی، ابراز امیدواری میکند چهار دیپلمات کشورمان بهزودی آزاد شوند!
بهطور همزمان، حسین امیرعبداللهیان معاون سابق عربی آفریقایی وزارت امور خارجه هم که آن روزها بهعنوان دستیار رئیس مجلس وقت (علی لاریجانی) فعالیت میکرد، در توئیتی خبر داد که «این دلاورمردان همچنان در زندان رژیم صهیونیستی بهسر میبرند.»
مجموعه این مواضع حکایت از آن دارد که گویا خبرها و اسنادی به دست دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی رسیده است؛ خبری که انگار حالا آنقدری موثق هست که دستگاه سیاست خارجی را در این سطح به واکنش واداشته و آن را متقاعد کند که اینچنین موضع بگیرد. چند روز بعد از این بیانیه سرتیپ دهقان ، مشاور رهبر جمهوری اسلامی نیز مدعی شد متوسلیان و سه دیپلمات دیگر ایرانی زندهاند و اسیر اسرائیل می باشند.
دهقان به خبرگزاری دفاع مقدس گفت: «اینها زندهاند و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند و «مدارکی مستند و غیر قابل انکار دال بر این موضوع وجود دارد»
دهقان به آن مدرک مستند اشاره ای نکرد اما گفت :آنها ( اسرائیلی ها)باید مسئولیت سلامت و امنیت چهار دیپلمات را برعهده بگیرند.»
وزیر دفاع سابق ایران در همان مصاحبه از پیگیریهای دولت برای آزادی این چهار دیپلمات هم گفت و تاکید کرد پیگیریها بهلحاظ سیاسی و حقوقی در جریان است.
بیانیه سال ۱۳۹۸ وزارت خارجه ایران آنقدر مطمئن و مصمم بود که حتی شگفتی سپاه پاسداران را هم برانگیخت و خبرگزاری تسنیم سپاه پاسداران در گزارشی مفصل این سئوال را مطرح کرد که :« خبری در راه است ؟»
پیش از او نیز غضنفر رکنآبادی، سفیر پیشین ایران در بیروت هم در مراسم سیویکمین سالگرد ربایش این چهار دیپلمات که سال ۱۳۹۲ در محل سندیکای روزنامهنگاران لبنان برگزار شده بود، اعلام کرده بود : «چهار دیپلمات ربودهشده ایرانی زندهاند و در زندانهای رژیم صهیونیستی هستند.» اما این مواضع هیچگاه بهاندازه امروز موضوعیت نیافته بودند و هربار بهعنوان اظهارنظری شخصی تعبیر میشدند.
ادعاهایی که سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان نیز در اظهاراتی، پیشتر همین اظهارات را تکرار کرده بود و با اشاره به ادعای مقامات اسرائیل مبنیبر اینکه چهار دیپلمات ایرانی توسط فالانژها ربوده شده و به دست همین نیروها کشته شدند و اجسادشان هم دفن شده، یادآور شده بود اسرائیل دشمن ماست و ما نمیتوانیم به گزارشهای آن اعتماد کنیم. کما اینکه اسرائیلیها در گذشته نیز حضور بعضی اسیران در زندانهای خود را تکذیب میکردند، اما بعدها مشخص شد همین اسیران در زندانهای این رژیم بودهاند.
اما چرا این ۴ نفر اینقدر حساس شده اند و تاریخ ساز ؟
یکی از مهمترین نکاتی که اهمیت دارد این است که در میان این چهار ایرانی یکی از آنها فرمانده ارشد و بسیار حساس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده ، این فرمانده ارشد در حالی به عنوان دیپلمات به لبنان اعزام می شود که درست در فردای مفقود شدن این گروه و در حالی که هنوز بسیاری از ربایندگان طبق اسنادی که بعدها منتشر شده بر این گمان بوده اند که تمامی این افراد دیپلمات هستند ، رسانههای گروهی ایران در اقدامی هماهنگ و معنا دار خبر مفقود شدن یک فرمانده ارشد نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لبنان را منتشر می نمایند! (به عنوان مثال در روزنامه کیهان منتشر می شود : فاتح خرمشهر در لبنان اسیر شد! ) و همین مسئله به پیچیده ترشدن پرونده آنها کمک شایانی کرد و به نظر می رسید جریانی از تهران به اسرائیل گرا می دهد !
بعدها نیز کامران غضنفری نویسنده کتاب راز قطعنامه از یک نقل قولی سخن آورد که تا به امروز تکذیب نشده است ، او گفته است چند روز بعد از مفقود شدن احمد متوسلیان علی شمخانی به محسن رضایی گفته است : احمد متوسلیان دندان کرم خورده ای بود که ما آنرا کندیم و انداختیم دور !
دیپلمات یا فرمانده سپاه
اما این فرمانده نظامی و یا دندان کرم خورده و یا دیپلمات کیست ؟
احمد متوسلیان ، عضو شورای فرماندهی سپاه تهران و بعدها با آغاز جنگ ایران و عراق فرمانده تیپ محمد رسول الله سپاه پاسداران می شود ، که مهم ترین و حساس ترین تیپ سپاه پاسداران در جنگ بود که کمی بعد نیز نام لشکر ۲۷ محمد رسول الله را بر خود می گیرد.
وی در میانه جنگ و پس از نامه صدام مبنی بر قبول آتش بس و پایان آن و شروع جنگ با اسرائیل با محمد ابراهیم همت به فرمان آیت الله خمینی مسئول اعزام و استقرار رزمندگان ایرانی در لبنان می گردد ، متوسلیان پس از اعزام به سوریه بعد از تجهیز رزمندگان ایرانی با مساعدت مستقیم حافظ اسد نیروهای ایرانی را به محمد ابراهیم همت می سپارد و خود به لبنان می رود و کار سازماندهی و هماهنگی رزمندگان ایرانی با رزمندگان شیعه لبنانی را آغاز می نماید .
متوسلیان در ایام جنگ ایران با عراق در عملیاتهای بی شماری حضور داشته و یکی از کلیدی ترین فرماندهان وقت سپاه پاسداران بشمار می رفته .
بیست سال پیش رهبر ایران در مقام فرماندهی کل قوا حکم سر لشگری وی را در حرکتی آئین وار امضاء نمود و امروز در ایران از احمد متوسلیان نه به عنوان یک دیپلمات که وی را یک سرلشگر سپاه پاسداران می دانند !
پاسدار یا مشاور فنی
تقی رستگار مقدم وی نیز عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده او نیز در کنار احمد متوسلیان به عنوان رزمنده به لبنان می رود و چون بر حسب اتفاق آن روز رانندگی خودروی تیم فوق را بر عهده داشته جمهوری اسلامی همواره از یک سو وی را به عنوان رزمنده و نظامی ایرانی ارج می نهد و از دیگر سو اذعان دارد که وی مشاور فنی سفارت بوده ! (این تناقضات جمهوری اسلامی است که ماجرا را پیچیده تر می کند )
براساس شواهد غیر قابل انکاری این چهار تن با «سید عباس موسوی» دبیرکل وقت حزب الله لبنان جلسه داشتند ، در ایست و بازرسی برباره که فالانژها ایستاده بودند به آنها فرمان ایست می دهند ، خودرو که پلاک دیپلماتیک داشته نمی ایستد ، آنها شروع به آتش گشودن می کنند و فردی از درون خودروی مرسدس آنان که متعلق به سفارت ایران بوده نیز پاسخ می دهد اما در نهایت متوقف می شوند ، در خودرو سه قبضه اسلحه کلاشنیکوف ، یک کلت کمری و یک دستگاه بی سیم پی آر سی متعلق به حزب الله لبنان موجود بوده.
یک فرد که احتمالا کاظم رستگار بوده در دم جان می سپارد اما بقیه زنده به دست فالانژها می افتند .
اینجا روایتها دیگر متفاوت می شود :
روایت اول : بعد از بازجویی و اینکه فالانژها پی به ایرانی بودن آنها می برند پس از گذشت یک روز و تماس با بالا دستی ها همانجا آنها را به رگبار می بندند و همه در پشت اتاق بازجویی دفن می شوند.
روایت دوم : پس از دست به دست شدن بالاخره به اسرائیل سپرده می شوند.
اینکه جمهوری اسلامی می خواهد با کتمان و قلع حقیقت و شهید دانستن آن چهار تن ماجرا را خاتمه شده بداند و یا در پی معامله است موضوعی است که بسیاری آنرا مربوط به «ران آراد» می دانند ، از آراد به عنوان مهرهای نام می برند که به سرنوشت این چهار تن سنجاق شده است !
ران آراد کیست ؟
روز بیست و سوم مهرماه سال ۱۳۶۵ ، ساعت ۳ بعدازظهر ، چندین فروند هواپیمای جنگی اف – ۴ که از داخل خاک اسرائیل برخاسته بودند، برای بمباران مواضع نیروهای فلسطینی و لبنانی در منطقه « اشرفیه » در جنوب شرقی شهر « صیدا » و همین طور اردوگاه های فلسطینیها « المیه و میه » ، وارد آسمان لبنان می شوند. با شدت گرفتن بمباران هواپیماهای اسرائیلی، ضد هواییهای متعلق به گروههای مبارز ، به مقابله با این تهاجم هوایی که کشته و زخمی شدن زنان و کودکان را به همراه داشت ، پرداختند در آن میان جوانی فلسطینی که یک قبضه موشک ضد هوایی ( از نوعی که به دنبال حرارت هواپیما می رود ) بر دوش خویش داشت، پس از نشانه روی و شلیک به موقع، یکی از هواپیماهای فانتوم را هدف قرار داد. پس از آنکه هواپیما مورد اصابت موشک قرار گرفت ، دو سرنشین آن به وسیله چتر نجات ، در دو منطقه جدا گانه در داخل خاک لبنان فرود آمدند ، هلی کوپترهای جنگی اسرائیل که مشغول گشت زنی نزدیک آنجا بودند، پس از اخذ دستور ، به سرعت به محل فرود یکی از خلبانان شتافتند و توانستند او را قبل از اینکه به دست نیروهای مبارز بیفتد ، سوار کرده و از مهلکه نجات دهند ، به محض سقوط هواپیما و انفجار آن ، تلاش نیروهای شبه نظامی لبنانی و فلسطینی که از بمباران خانه و کاشانه خویش عصبانی بودند ، برای رد گیری و دستگیری خلبانان آن آغاز شد .
کمک خلبان هواپیمای ساقط شده « ران آراد » ۲۸ ساله که در یک باغ فرود آمد، بر اثر شدت ضربه وارده ، آرنج دست چپش شکست و دقایقی بعد نیروهای گروه «مقاومت مومنه» به رهبری «مصطفی دیرانی» منشعب از «سازمان امل» ، که در یکی از روستاهای اطراف به نام«زغداریا » مستقر بودند، سر رسیدند و زودتر از فلسطینی ها ، او را به اسارت خود درآوردند و برحسب اتفاق، محلی که آراد در آنجا فرود آمده بود ، خط تماس جنگ داخلی «امل» و سازمانهای فلسطینی بود.
سه ساعت بعد ، آراد که از شکستگی کتف و دست رنج می برد ، سوار بر اتومبیلی شخصی ، در حالی که چند ماشین دیگر حامل نیروهای مسلح او را اسکورت می کردند ، از صیدا به طرف بیروت حرکت داده شده. در طی مسیر ، دژبانیها و پستهای بازرسی گروههای مختلف مسلح از جمله ارتش لبنان قرار داشتند . ماشین حامل آراد ، قبل از رسیدن به یکی از این پستها ، سعی کرد تا با روشن و خاموش کردن چراغ های جلو ، بفهماند که مجروح دارد و نمی تواند بایستد . ولی نیروهای ارتش ، به سمت کاروان در حال عبور شلیک کردند اما به کسی آسیبی نرسید . دقایقی بعد در « افران الرمیله » ( نان فروشی رمیله ) که همه خودروهای کاروان اسکورت به هم ملحق شدند ، برای رعایت جوانب امنیتی، آراد را در خودرویی دیگر قرار می دهند و به سمت بیروت حرکت می کنند .
در بیروت ، خلبان مجروح را مستقیما به خانه مصطفی دیرانی ( مسئول وقت کمیته امنیت سازمان امل ) بردند . ساعتی بعد که اضطراب و ترس آراد فرو کش کرد، و مداوای اولیه انجام شده و نهایتا ساعت ۱۰ شب ، مجددا وی را به یکی از درمانگاههای محلی می برند و دست چپ خلبان اسرائیلی را گچ گرفته و مداوا می نمایند .
ران آراد تا سال ۱۳۶۹ در بیروت و در یکی از بازداشتگاه های مخفی حزب الله لبنان نگهداری می شود و پس از آن به سوریه فرستاده میگردد [گفته می شود وی] در سال ۱۳۷۹ از طریق هواپیمای سی ۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران که در اجاره سازمان هلال احمر بوده به ایران منتقل شده و دست کم تا آنجا که شواهد بسیار متّقنی موجود است تا سال ۱۳۸۱ در خانهای در شمال تهران توسط نیروی قدس سپاه پاسداران محافظت و نگهداری می شده . ضمنا بر اساس همان شواهد در سال ۱۳۸۰ وی دچار سانحه قلبی شده و بمدت پانزده روز در بیمارستان قلب جماران متعلق به سپاه پاسداران مداوا و نگهداری و از آن تاریخ به بعد دیگر هیچ اثر و خبری از وی وجود ندارد ، احتمالا وی در خلال همان سالها فوت کرده است.
تلاشهای نیمه رها شده جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی علیرغم تمامی تبلیغات هایی که برای آن چهار مفقود شده ایرانی می نماید عملا هیچگاه تمایل جدی ای برای پیگیری وضعیت ایشان نداشته.
در سال ۱۳۸۲ دولت آلمان به عنوان میانجی بین حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل برای بررسی پرونده مفقود شدگان اسرائیلی و لبنانی وارد عمل می گردد و در دو مرحله رسمی و سه مرحله غیر رسمی تبادل اجساد و اسرای طرفین برگزار می گردد ، اسرائیل نیز که پیشتر اعلام نموده بود هیچ اطلاعی از این چهار ایرانی ندارد در پیامی به ایران اعلام آمادگی می نماید که حداقل دو تن از این افراد را آزاد می نماید در صورتیکه جمهوری اسلامی ایران خبری از ران آراد را به اسرائیل بدهد ، اما جمهوری اسلامی همچنان مدعی می گردد که از سرنوشت ران آراد بی اطلاع بوده اما می تواند از نفوذ خود برای آزادی اسرای اسرائیلی در میان حزب الله استفاده نماید و طرف اروپایی نیز موافقت می نماید تا سه تن از زندانیان ایرانی – لبنانی متهم به دست داشتن در ترور رستوران میکونوس و همچنین متهم پرونده بمب گذاری آرژانتین در انگلستان را آزاد نماید .
( در ابتدا طرف آلمانی از پذیرش این پیشنهاد شانه خالی نموده و از ایران تقاضا می نماید که باید برای اثبات ادعای خود حسن نیت خود را نشان دهد ، ایران همچنان اعلام می نماید تنها خبری از زنده بودن ران آراد دارد و از محل نگهداری وی بیاطلاع است جالب آنکه در همین ایام مذاکرات محرمانه یک سایت وابسته به حزب الله لبنان عکسی را از ران آراد منتشر می نماید !
انتشار عکسها می تواند همان نشانه باشد ِ، همین اخبار آنقدر برای طرف اسرائیلی مهم بوده است که مجددا رغبت برای از سرگیری مذاکرات را نشان می دهد) این در حالی بود که ایران همچنان مشغول مذاکره برای آزادی کاظم دارابی تنها ایرانی متهم در پرونده ترور میکونوس بوده است و اسرائیلی ها از آنجا که نمی خواستند موضوع اسرائشان در گروکشی ایران و آلمان متوقف شود از ایتالیا نیز می خواهند که وی نیز به عنوان میانجی وارد مذاکرات بشود .
ایتالیا خواسته اسرائیل را می پذیرد و در دسامبر سال ۲۰۰۶ «سناتور سرجیو دوگرگوریو» رئیس کمیسیون دفاعی ایتالیا اعلام می نماید که سازمان امنیت ایتالیا و دولت ایتالیا مذاکره با جمهوری اسلامی ایران بر سر آزادی گروگان های اسرائیلی در اسارت حزب الله لبنان را آغاز کرده اند در همان زمان مجددا آلمان اعلام آمادگی می نماید تا در سکوت کامل رسانه ای مسئله گروگان های لبنانی و اسرائیلی را مورد نظر قرار دهد و هیاتی را نیز به نشانه حسن نیت به تهران می فرستد .
با ورود هیات آلمانی به سرپرستی «ارنست اورلا» در تهران نشستی ترتیب داده می شود و موضوع چهار ایرانی مفقود شده و ران آراد در دستور کار قرار می گیرد ، و اعضایی از وزارتخانه های امورخارجه و اطلاعات ، سپاه پاسداران و سید حسین موسوی به عنوان نماینده رئیس جمهور در امور چهار ایرانی مفقود شده و طرف آلمانی تشکیل جلسه می دهند ، متاسفانه به علت نبود یک نقطه اشتراک بین اعضای شرکت کننده ایرانی در مقابل دیدگان آلمانی ها در آن نشست کار به درگیری لفظی و فیزیکی و لیوان و قنداق پرت کردن برای همدیگر می کشد! . اعضای آلمانی نیز جلسه را ترک می نمایند و خواستار آن می شوند که جلسات بعدی فقط با حضور اعضای شناخته شده و دیپلمات آن هم در برلین تشکیل شود .
اولین جلسه این مذاکرات در آلمان با حضور فردی بنام «خالد عبید » به نمایندگی از طرف حزب الله لبنان و «بنجامین ایهود» به نمایندگی از طرف اسرائیل و « کمیسیونی از ایران با حضور سید حسین موسوی و یاسر فراتی و مجتبی علوی در ۴ نوامبر ۲۰۰۶ در دفتر مطالعات و تحقیقات وزارت امور خارجه آلمان تشکیل میگردد و مقرر می گردد تا جلسه بعدی پانزده روز بعد با محوریت بحث بین ایران -اسرائیل – آلمان نیز تشکیل شود .
در اولین جلسه طرفین خواسته های خود را ذکر نموده خواسته های طرفین اسرائیلی و لبنانی که کاملا مشهود است آنها گروگان های خویش را طلب می نمایند ، در این جلسه اسرائیل ضمن اعلام خبر زنده بودن سه تن از ایرانیان مفقود شده همچنان از ایران طلب اطلاعات بیشتری در مورد ران آراد می نماید و دولت آلمان نیز متعهد می گردد کاظم دارابی را در اولین فرصت ممکن آزاد نماید ( امری که شش ماه بعد از آن اتفاق افتاد) ، خالد عبید نیز متعهد می گردد دوازده اسیر اسرائیلی را بلادرنگ و ظرف ده روز آینده و قبل برگزاری جلسه بعد آزاد نماید (که حزب الله لبنان نیز به وعده خود عمل می نماید) ، همه چیز روال عادی خود را طی می نماید تا اینکه طبق وعده انجام شده در دو هفته آینده موضوع چهار ایرانی مفقود شده و ران آراد به مذاکره گذاشته شود اما با گذشت دو هفته و موعد برگزاری نشست دوم در چرخشی عجیب ایران اینبار ضمن معرفی نمودن «مجتبی علوی» به عنوان سرپرست کمیسیون ایرانی از دولت آلمان خواستار خارج نمودن پیش شرط چهار ایرانی مفقود شده و تقاضای فشار بر دیگر دولتهای اروپایی در جهت مطرود نمودن مذاکرات با سران سازمان مجاهدین خلق و همچنین حمایتهای جانبی از ایران در جهت مسئله بحران هسته ای را مورد نظر قرار دهد ! که با مخالفت دولت آلمان مواجه می شود و نشست دومی هرگز انجام نمی گیرد !
مجتبی علوی کیست ؟
مجتبی علوی مقیم شهر وین اطریش و یکی از مظنونین اصلی در پشتیبانی طرح ترور قاسملو می باشد ، وی در سال ۱۳۶۴ درست یک سال پس از تاسیس وزارت اطلاعات و شکل گیری منسجم هسته های ترور جمهوری اسلامی در خارج از کشور از ایران خارج می شود و در پوشش بازرگان در اروپا اقامت می گزیند ، نامبرده پیشتر در وزارت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالیت می نموده ،علوی از جمله رابطین و پل های ارتباطی جمهوری اسلامی با دلال های فروش اسلحه و مهمات بوده که از کنار همین معاملات پورسانتهای سرسام آوری را اخذ کرده ، او یکی از افرادی است که در ماجرای مک فارلین نیز نامش آورده شده .
علوی همچنین در ترانزیت پنهان مواد مخدر وزارت اطلاعات نیز دستی بر آتش دارد ؛ در ژوئن سال ۲۰۰۰ مجتبی علوی به همراه فرد دیگری که کارمند سفارت ایران در سوئد بوده (نامش هرگز فاش نشد )در فرودگاه استکهلم ،با صد کیلو مرفین بازداشت می شود گرچه این خبر به سرعت در مطبوعات سوئدی منتشر شد و دولت ایران مکلف به پاسخگویی می گردد اما پس از سی و شش ساعت هر دو آزاد می شوند و سفارت ایران نیز در بیانیه ای اعلام می نماید محموله فوق مرفین نبوده و ماده شیمیایی بوده که صرفا مورد استفاده پزشکی قرار می گیرد و خواستار پوزش گمرک سوئد نیز شد !(بسیاری از مطبوعات سوئد در آن زمان معتقد بودند که دولت وقت با ایران بر سر این موضوع معاملات پنهانی نموده همین امر باعث شکست حزب حاکم وقت حزب مودرات در رقابتهای پارلمانی گردید)
مجتبی علوی البته میزبان خوبی نیز است ، وی در اکتبر سال ۲۰۰۳ هنگامیکه همسر کرباسچی ، خانم خیرالنساء عسکریان به جهت عمل زیبایی شکم (ساکشن) عازم اطریش شده بود در کنار ایشان بوده و یا در سالهای اقامت و تحصیل مهدی و یاسر هاشمی در نروژ همواره به عنوان بانک و حامی اصلی ایشان بوده ، ضمنا مجتبی علوی در گذشته از فعالین اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا و بمدت سه سال نیز در خلال سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۲ با کاظم دارابی از متهمان اصلی عملیات تروریستی کافه میکونوس برلین در کار واردات لوازم التحریر به ایران بوده ، اطلاعات بیشتر درباره مجتبی علوی را اینجا بخوانید.
با عنایت به این موارد کاملا مشهود است که جمهوری اسلامی ایران به دلیل یا دلایل خاصی که پوشیده است هیچگاه علاقه جدیای به روشن شدن سرنوشت این چهار ایرانی نداشته .
اما یکی از اصلی ترین گره ها و یا شاه کلید حل ماجرای این چهار تن در دست روبرت مارون حاتم یکی از فرماندهان فالانژیستهای لبنان و محافظ و مشاور ارشد ایلی حبیقه بوده ، کسی که از او به عنوان یکی از شاه کلیدهای اسرار چهار گروگان ایرانی نام می برند.
روبرت مدعی می شود نوار بازجویی های چهار تن را در اختیار دارد.
روبرت برای اثبات ادعایش اظهار می دارد چند سال پیش به رابطی در سفارت ایران در پاریس گفته است که می تواند حتی نوار بازجویی یکی از بازجویان از احمد متوسلیان را با شرایطی (دریافت پول) به ایرانیها بدهد که سفارت رغبتی به این مسئله نشان نمی دهد!
او سپس تکه هایی از این نوار را پخش می کند :
صدای بازجو نامفهوم است اما صدای مترجم مفهوم است که می پرسید شما در جنوب چه می کردید؟
و فردی در جواب گفت : «من احمد متوسلیان هستم کارمند سفارت ایران»
سفارت ایران در پاریس بعدها اعلام کرد در اصالت صدا شکی نیست اما مشخص نیست زمان مصاحبه برای کی هست و محل بازجویی شاید همان برباره باشد، اما تا حدودی مشخص بود علاقه ای به پیگیری ندارد .
حالا در آستانه چهارمین دهه مفقود شدن این چهار تن اعلام می شود پیکر آنها قرار است به زودی به ایران بازگردد!
فرزند چند شهید زمان جنگ از جمله شهید محمد ابراهیم همت نیز امروز بر این خبر یا شایعه بازگشت اشاره ای داشتند، هرچند که تمام اشارات معنادار و توام با کنایه به حکومت است.
این در حالی است که مجددا امروز وزارت امور خارجه ایران اگر چه نه به شدت و حدت سال گذشته اما در بیانیه ای رسمی همچنان به زنده بودن آنها و در اسارت بودن در زندانهای اسرائیل اشاره و ادامه داده است که :«به تلاشها برای تعیین تکلیف سرنوشت چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی ادامه میدهیم»