مقدمه ای بر مبارزه استراتژیک خشونت پرهیز

مقدمه ای بر مبارزه استراتژیک خشونت پرهیز

کمپین بازگشت شاهزاده

چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸ برابر با ۰۳ آپریل ۲۰۱۹


کودتا، حملات تروریستی، جنگ و حتی استفاده از سلاح های کشتار جمعی، همه ابزاری برای رسیدن به قدرت سیاسی هستند. این جلسه وسیله ی دیگری برای دستیابی به قدرت سیاسی را نیز معرفی میکند: مبارزه ی استراتژیک خشونت پرهیز. برای قدم گذاشتن در راه مبارزه ی خشونت پرهیز باید ابتدا سرشت قدرت سیاسی را درک کرد. درک این نکته از اهمیت محوری برخوردار است چرا که هدف اصلی هرگونه مبارزه ای یا دستیابی به قدرت سیاسی و یا جلوگیری از دستیابی دیگری به آن است. 

بعد از درک سرشت، اشکال و منابع قدرت سیاسی، همراه کننده این جلسه در مورد سازمان هایی که قدرت از طریق آنها اعمال میشود، خواهد آموخت. این بخش را ارکان حمایت می نامیم. در آخر به این نکته ی مهم میپردازیم که آنچه قدرت سیاسی را ممکن میکند اطاعت است. بدون اطاعت هیچ حاکمی قادر به حکومت نخواهد بود. 


بخش اول؛ مقدمه ای بر مبارزه ی استراتژیک خشونت پرهیز

پرسش های اصلی بخش اول؛

۱. چرا باید این جلسه را همراهی کنیم؟

۲. آیا قدرت واقعا از لوله ی تفنگ بیرون می آید؟

۳. آیا شق دیگری وجود دارد؟

۴. عاقبت حق با کیست؟


۱. چرا باید این جلسه را همراهی کنیم؟

اگر به نقاط غیر دمکراتیک دنیا به مثابه میدان جنگی بزرگ نگاه کنیم میتوانیم دو دیدگاه کاملا متفاوت را برای دستیابی به قدرت سیاسی تشخیص بدهیم. این دو دیدگاه (مفهوم) در سرتاسر قرن بیستم، همچنان که هم اکنون، در حال ستیز با یکدیگر بوده اند. 

مفهوم اول را، که بیشتر از مفهوم دوم مورد استفاده قرار گرفته، میتوان به راحتی در گفته های برخی از معروفترین رهبران انقلابی یافت. صدر مائو، رهبر سابق حزب کمونیست چین میگوید " سیاست، جنگ بدون خونریزی و جنگ سیاست همراه با خونریزی است. ما طرفدار برچیدن بساط جنگ هستیم. ما جنگ نمیخواهیم. اما بساط جنگ را تنها با جنگ میتوان برچید. برای از بین بردن اسلحه باید مسلح شد "(مائو تسه دون، گفته های صدر مائو)

استفاده از خشونت برای دستیابی، حفظ و گسترش قدرت سیاسی از نتایج دیدگاه اول است. صدر مائو این دیدگاه را به خوبی با گفتن این نکته که "قدرت سیاسی از لوله ی تفنگ بیرون می آید" بیان می کند. 

اسامه بن لادن همین حرف را به گونه ای دیگر تکرار میکند " سرکوب را تنها با غرش گلوله ها میتوان از بین برد. 

در این دیدگاه مفهوم رقابت برای دستیابی به قدرت سیاسی، که به تدریج درجهان غرب آزادتر و عادلانه تر میشود، جایی ندارد. همانطور که رفیق استالین گفته بود " تصمیم را نه آن کسی که رأی میدهد بلکه آن کسی که رأی را میشمارد میگیرد" 

رویکرد دوم برای دستیابی به قدرت سیاسی استفاده از مبارزه ی خشونت پرهیز است.


 خورخه لوییس بورخس نویسنده ی بزرگ آرژانتینی میگوید: " خشونت آخرین پناهگاه بینوایان است "


"خشونت آخرین پناهگاه بینوایان است"

۲. آیا قدرت واقعا از لوله ی تفنگ بیرون می آید؟


بیگمان بسیاری این چنین فکر میکنند. بگذارید به مواردی چند که در آن ها از خشونت برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده شده اشاره کنیم: 


* اوت ۱۹۹۰: صدام حسین دستور اشغال کویت را داد. آیا او با این کار به هدفی سیاسی می اندیشید؟ پاسخ مثبت است. او با حمله به کویت هدف سیاسیِ دسترسی به نفت آن کشور و توسعه ی خاک عراق را دنبال میکرد. 


* بهار ۱۹۹۹: سلوبودان میلوسویچ، دیکتاتور صربستان، با استفاده از شیوه های صدام حسین تلاش کرد که مشکل استقلل طلبی کوسوو را حل کند. او پلیس و ارتش را گماشت تا صدها هزار آلبانیایی تبار را از خانه و کاشانه ی خود برانند. 


* ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱: القاعده شیوه های نفرت انگیز خود را برای به دست آوردن قدرت سیاسی به کار بست. ۱۹ گروگانگیر انتحاری سه هواپیما را به ساختمان هایی در نیویورک و واشنگتن زدند و تقریبا ۳۰۰۰ نفر را به قتل رساندند. 


این ها نمونه هایی از به کارگیری خشونت برای دستیابی به قدرت هستند، اعمالی که به واکنش خشونت آمیز جامعه ی جهانی انجامید، نتیجه اعمال بالا را ببینید:


* ۱۷ ژانویه ۱۹۹۱: تحت رهبری آمریکا ائتلافی از ۳۰ کشور جهان به بمباران هوایی عراق پرداختند تا آن کشور را مجبور به ترک کویت کنند. 


* ۲۴ مارس ۱۹۹۹: آغاز بمباران هوایی صربستان که در نهایت به خروج نیروهای امنیتی صرب از کوزوو و بازگشت پناهندگان آلبانیایی تبار منجر شد. این کمپین نظامی تلفات غیرنظامی نیز به همراه داشت. 


* ۷ اکتبر ۲۰۰۱: نیروهای تحت رهبری آمریکا افغانستان را اشغال میکنند. 


* ۲۰ مارچ ۲۰۰۳: نیروهای تحت رهبری آمریکا، علیرغم اعتراضات درون-کشوری و جهانی عراق را اشغال میکنند.


(۱)

(۱): رییس جمهور یوگسلوی، اسلوبدان میلوسویچ، به جای صلح به قهر توسل جست و در سال ۱۹۹۹ با ناتو در افتاد


۳. آیا جایگزین معقولی برای خشونت وجود دارد؟


علیرغم این باور که "قدرت از لوله ی تفنگ بیرون می آید" نمونه های موفق بسیاری از دستیابی به قدرت بدون توسل به خشونت وجود دارد.


(۲)

(۲): هند در سال ۱۹۴۷ به استقلال دست یافت. این استقلال در بخش عمده ی خود حاصل مبارزی خشونت پرهیزی بود که در سال ۱۹۱۶ علیه امپراطوری بریتانیا آغاز شد.  مهتما گاندی مردم را بسیج کرد، اعتماد به نفس شان را به آنها بازگرداند و با توسل به سیاست عدم همکاری، دولت بریتانیا را تحت فشار قرار داد. او نهادهایی خارج از حیطه ی مهار دولت به وجود آورد و به تدریج قادر شد که قدرت بریتانیا را در داخل و خارج از هند کاهش بدهد.


(۳)

(۳): فروپاشی رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی نیز عمدتا حاصل چنین مبارزه ای بود، مبارزه ای که به ویژه در سال های دهه ی ۸۰ میلادی به اوج خود رسید. نلسون ماندلا، رهبر بزرگ این جنبش، درطول بخش اعظم این مبارزه در زندان به سر میبرد. با این وجود بایکوت ها، اعتصاب ها و تظاهرات پیروان او رژیم آفریقای جنوبی را تحت فشار قرار داد و در نهایت آن را برای تغییر رژیم به پای میز مذاکره کشاند.


(۴)

(۴): مبارزه ی خشونت پرهیز از دلایل اصلی سقوط حکومت فردیناند مارکوس، دیکتاتور فیلیپین بود. در جریان این مبارزه مردم ارتشیانی را که به رژیم پشت میکردند، زیر چتر حمایت خود قرار میدادند.


(۵)

(۵): جنبش همبستگی در لهستان نیز با توسل به مبارزه ی خشونت پرهیز، که یک دهه جریان داشت، به اهداف خود رسید. این جنبش ابتدا از طریق اعتصاب و با برپایی یک اتحادیه ی آزاد کارگری آغاز شد و سپس، همزمان با تشکیل حکوت نظامی، از طریق مبارزه ی زیرزمینی، مشروعیت حزب کمونیست را خدشه دارکرد و در نهایت آن را مجبور به مذاکره با جنبش و برگزاری انتخابات آزاد نمود.


(۶)

(۶): در ماه مه ۱۹۹۲ مردم دیکتاتوری نظامی در تایلند را از طریق مبارزه ی خشونت پرهیزی که شامل اعتصابات و تظاهرات گسترده بود سرنگون کردند. در اوایل سال ۲۰۰۶ یک مبارزه ی خشونت پرهیز مردمی در همین کشور دولت فاسد وقت را به زیر کشید.


اخیرا جنبش های خشونت پرهیز موفق به عوض کردن رژیم های مستبد و یا مجبور کردن نیروهای اشغالگر به ترک کشور اشغال شده در موارد زیر شده اند: 

صربستان ۲۰۰۰ 

گرجستان ۲۰۰۲

اوکراین ۲۰۰۴ 

لبنان ۲۰۰۵


در حال حاضر نهضت های خشونت پرهیز در حال مبارزه برای برانداختن رژیم های مستبد در کشورهای زیرند: 

ایران 

الجزایر 

ونزوئلا 

پاپوای غربی

جنبش های دیگری نیز هستند که در جریانند ولی دنیا هنوز چیز زیادی در مورد آنها نمی داند. این جنبش ها در کشورهایی مثل آذربایجان و گینه ی نو در جریان است. سوای این در بسیاری از کشورهای پیشرفته و غیر پیشرفته ی دنیا مبارزه ی کارگران، دهقانان و شهروندان عاری از حقوق در حال انجام انجام است. 


هیچوقت به این مسئله این طور نگاه نکرده بودید؟ 

حالا وقت شروع است!


۴. عاقبت حق با کیست؟

درگیری های خشونت آمیزی که تاکنون به آن ها اشاره کردیم نماد باور به دستیابی به اهداف سیاسی از طریق خشونت هستند. به بخشی از این نمونه ها اشاره می کنیم: 

۱. کوزوو: با وجود حضور هزاران سرباز پاسدار صلح سازمان ملل، وضعیت در این منطقه همچنان بی ثبات است. قاچاق پیوسته ی اسلحه و مواد مخدر و درگیری خشونت آمیز بین جریانات مخالف سیاسی و گروه های قومی تنها چند نمونه از موارد نافرجام خشونت هستند.

۲. افغانستان: با وجود حضور هزاران سرباز ناتو، درگیری مسلحانه همچنان در نقاط مختلف این کشور ادامه دارد و مهمترین کالای صادراتی کشور هنوز هروئین است.

۳. عراق: صدها هزار سرباز آمریکایی و عراقی نتوانسته اند از شدت گرفتن حملات تروریستی در این کشور که تاکنون منجر به مرگ هزاران عراقی و آمریکایی شده جلوگیری کنند.


در مقام مقایسه در کشورهایی که مبارزه ی خشونت پرهیز شیوه ی اصلی مبارزه بوده نتایج کاملا متفاوتی به دست آمده است: 

۱. صربستان: علی رغم اینکه صربستان عامل بسیاری ناآرمی ها در منطقه ی بالکان بوده این کشور امروز به سوی دمکراسی گام برمی دارد و هر چند به کندی اما با اطمینان در راه پیوستن به اتحادیه ی اروپاست.


۲. گرجستان: گرجستان کشوری است که گام های مؤثری در راه احترام به آزادی های فردی و حفظ حقوق سیاسی اتباع خود برداشته است. به نظر نمی رسد که در این کشور مانند گذشته دزدی آرای انتخاباتی امر ممکنی باشد.


۳. اوکراین: علی رغم بی ثباتی موجود، اوکراین امروز کشوریست که در آن اختلافات سیاسی به شیوه های خشونت پرهیز حل میشود و کسی در فکر مسموم کردن رقیب سیاسی اش نیست! این را انتخابات آزاد و دمکراتیک سال ۲۰۰۶ ثابت کرد.


اگر این نمونه ها هنوز شما را قانع نکرده است به دلایل و مدارکی میپردازیم که شما قانع شوید.

در کشورهایی که انتقال قدرت با استفاده از شیوه های خشونت پرهیز مبارزه انجام شده است تنش و خشونت سیاسی(در دوره پسا انتقالی) بسیار کمتر بوده تا در کشورهایی که در آنها انتقال قدرت بدون حضور گسترده مردم صورت گرفته است. 

مبارزه ی خشونت پرهیز تنها یک جایگزین عملی و قابل اعتماد در مقابل استفاده از زور نیست. تجربه نشان داده است که تغییر و تحولات اجتماعی که در نتیجه ی مبارزه ی خشونت پرهیز به دست آمده اند هم مثبت تر بوده اند و هم پایدارتر.

حتی چریک ها نیز مجبورند کاری کنند که قطار سر وقت بیاید!


این درس ها را به خاطر بسپارید:


* خشونت موجب میشود که حتی بیطرفان و کسانی که در نبرد شرکتی ندارند نیز آسیب ببینند. نمونه ها بسیارند: از تلفات غیر نظامی در جریان بمباران صربستان، عراق و افغانستان گرفته تا ویرانی هایی که نتیجه ی مبارزات چریکی است. عواقب اجتماعی اقتصادی خشونت گسترده است. 


* چریک ها و نیروهایی که مبنای مبارزه ی خود را خشونت قرار داده اند ممکن است بسیاری از مهارت های به اصطلح "اصلی" را مانند تاکتیک و برنامه ریزی نظامی، دارا باشند ولی فاقد مهارت های "فرعی" لازم برای زندگی و عمل در جوامع دمکراتیک هستند. شیوه های بکار رفته در مبارزه ی خشونت پرهیز استراتژیک در مقطع بعد از مبارزه، یعنی در مرحله ی گذار، نیز به کار می آید شیوه هایی که مربوط به سازماندهی، مدیریت و به دست آوردن مهارت های تازه میشود. از این گذشته، مخالفین شما نیز از آنجا که دارای مهارت هایی مشابه هستند میتوانند در مرحله ی گذار دولت را اداره کنند و دگرگونی هایی را که با مبارزه شما به دست آمده از میان بردارند.


این جلسه به کسانی تقدیم میشود که به مبارزه ی خشونت پرهیز استراتژیک باور دارند، به ویژه آنانی که حاضرند در این راه از وقت و انرژی خود مایه بگذارند و آینده ای بهتر را برای خود و زادگاه خود به ارمغان بیاورند. 


کمپین بازگشت شاهزاده (بسوی انتخابات آزاد)


به ما بپیوندید؛https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ


Report Page