مقاومت یا فقدان، تحلیل یا تأمین
![](/file/f9f04a37db28d7d11cef6.jpg)
مثال: بیمار در اولین جلسه، پس از تعطیلات دو ماهه، با 35 دقیقه تأخیر حضور پیدا میکند. او در مورد آنچه بعد از بازگشت از سفر برايش برجسته شده، اين چنين میگوید: “ارتباط برقرارکردن با آدمهایی که باهاشون نزدیک بودم برام سخت شده”. او پس از پیگردی احساسی، به درمانگر میگوید: “احساس تنهایی دارم”. درمانگر میپرسد: “مثل افسردگی، خالی و تهی شدن است؟” بيمار میگوید: “بله بله ولی الآن دیگه اون احساس رو ندارم ... توی جمعهای غیر صمیمی این احساس رو دارم ... نمیتونم بیشتر از این، این مسائل درونیام را باز کنم”. و درمانگر ۵ دقیقه مانده به آخر جلسه میگوید: “اگر بیشتر بازش کنیم حالتون بهتر میشه؟” هر دو ساکت می شوند. درمانگر میگوید: “شاید این سکوتها اذیتتون میکنه. اینجا امنه”.
نکته آموزشی:
بیمار فردی است که بعد از جدایی و دوری، در مرتبط شدن مجدد با نزدیکان مشکل دارد؛ اتصالش با آنها ضعیف می شود و احساس تنهایی و تهی شدن می کند. اکنون احساس تنهایی و تهی بودنش نسبت به سابق بطور مشخصی افزایش پیدا کرده و حالا در جلسه هم قادر نیست در مورد خود عمیق شود. اما به نظر نمیآید او نسبت به درمانگر در مقاومت باشد. بلکه انگار ساختارهای درونی بیمارکه اتصال برقرار می کنندولی نحیف و شکننده بوده اند، با چنین دوری از هم پاشیده شده اند. البته ما شاهدیم که لحظهای کوتاه پس از همدلی درمانگر با بیمار و شناسایی احساس درونیش (خالی و تهی شدن)، اتصال و استحکام خویشتن بیمار برقرار میشود. ولی این استحکام، هم به دلیل كوتاهي وقت باقیمانده در جلسه ،و هم به خاطر دلایل قابل پیگردی دیگري، دیری نمیپاید و باید به ناچار به جلسه ی بعدی موکول شوند.
اگرچه اطمینان بخشی داده شده به بيمار (‘اگر بیشتر بازش کنیم حالتون بهتر میشه ... اینجا امنه’) از انتقال متقابل درمانگر ناشی شده که به حساسیت درمانگر نسبت به فقدان های ساختاری بیمار اشاره دارد، اما شاید به عنوان واکنش ابتدایی درمانگر لازم نباشد. درمانگر ميتوانست توالی جدایی و تغییر وضعیت خویشتن بیمار را تعبیر کند. اصولاً در مرحله ی اول مداخلات خود، وقتی میتوانیم توسط صرفاً توضیح همدلانه ی وضعیتِ خویشتنِ بیمار، ابژهای به اندازه ی کافی خوب باشیم، بهتر است از دهندگی بیشتر خودداری کنیم. به طور مثال، ممکن است نیازی به شراکت و درگیری در ارتباط درمانی به عنوان یک انسان واقعی آن طوری که مثلاً در یک اجرا میتواند پیش بیاید، ارائه یک تجربه جدید برای بیمار توسط “تأمین” ، عملکرد دیگر یا حضور خاصی مانند تأییدکردن وجود نداشته باشند. حتی اگر شدت فقدان در بیمار، منش فعالتر و حضور پررنگتری را از درمانگر بطلبد (مثلاً بیمار نیاز داشته باشد در مورد امنیت جو درمان اطمینان صریح بگیرد) بهتر است درمانگر در ابتدا پیگردی کند. به طور مثال از بیمار بپرسد احساسی که در مورد جو درمان دارد چگونه با احساسی که با اشخاص و فضاهای دیگر دارد، متفاوت است. این روش به دلیل نگهداشتن چهارچوب تحلیلی و خنثی بودن نسبی درمانگر است که تا حد امکان بايد از آن محافظت شود، چرا که باید به خاطر داشته باشیم که ‘بازی’ رواندرمانی تحلیلی طولانی است – فرایندی است که به هرحال چه با تحلیل و ‘تأمین’، چه بدون تأمین، تدریجاً و در درازمدت باعث بروز مطالب گستردهتر و عمیقتری از درون بیمار و تغییر در وی میشود.
▪️دکتر تورج مرادی