معیار های انتخاب بیمار

معیار های انتخاب بیمار

منشی منفعل



درمانگر :دیوید مالان

بیمار: خوب بود. او شیفتی کار می کرد. من سه خواهر داشتم ۰۰۰ یک خانواده بزرگ. ، و ما تنها زندگی می کردیم . بود. آنها خیلی دور از ما زندگی می کردند و من شب ها که به خانه می آمدم خانه خالی بود. به سختی می توانستم کنار بیاییم.

درمانگر: بله

بیمار: اما به آن عادت کردم. و ... خوب بود. چیز رؤیایی ای نبود. واقعا وبعد کارل را ملاقات کردم و همین .

درمانگر: چیزی می بینم که دارد خودش را تکرار می کند. شما به قدر کافی کارل را نمی بینید، چون کلی فعالیت های دیگر نظیر بچه هایش و...

بیمار: ورزش

 درمانگر: ... درست است، ورزش دارد. و به نظر می رسد که همین مورد با شوهرتان هم اتفاق افتاده بود.

بیمار: آها، بله. او روزهای تعطیل هم کار می کرد. اما قبل از آن ... قبل از اینکه ازدواج کنیم هر شب او را می دیدم و بعد این کار را در مرکز شهر گرفت و شروع کرد به شیفتی کار کردن.

درمانگر: این بعد از ازدواجتان بود.

بیمار: درست قبل از اینکه ازدواج کنیم، آن کار را گرفت.

درمانگر: خوب، معنایش این است که ... که از زمانی که ازدواج کردید، درحقیقت، بخش بزرگی از او از دست دادید. درست نیست ؟

 بیمار آ- ها.

درمانگر: پس می تو ان کاملاً حدس زد که شما خیلی ناراضی بودید یا بیایید بگوییم مایوس .

بیمار: می شود حدس زد که شما خیلی ناراضی بودید، یا بیایید بگوییم

بیمار :بله، امّا نمی توانسم تصور کنم که باقی عمرم را با او بگذرانم و حتی اگر فکرکنم که با کار شیفتی اش کنار می آمدم. فکر نمی که عاشقش بودم. همین. نمی توانستم تصور کنم زندگی ام را با او بگذرانم.

درمانگر: چه موقعی متوجه این قضیه شدید؟

بیمار: درست بعد از اینکه کارل را دیدم، متوجه شدم.

درمانگر: بله فرق بین این دو مرد چیست؟ چرا کارل را به شوهرتان ترجیح داد ؟

بیمار: این سوال خیلی سختی است . می دانستم نسبت به من چه احساسی دارد. او از ابراز آن ابایی نداشت.

درمانگر: می توانم نام شوهرتان را هم بدانم ؟

 بیمار: جیم.

درمانگر: با کارل فرق می کرد، درسته؟

بیمار: ا - ها.

درمانگر: جیم در ابراز احساساتش مشکل داشت؟

بیمار: نمی دانم مشکل داشت یا نه؛ ولی هیچ وقت این کار را نکرد. هرگز این کار را نکرد؟ حتی قبل از اینکه ازدواج کنید؟ نه، هرگز اصلاً ... این کار را نکرد. یک فرق ... خوب، کارل از نظر جنسی خیلی بهتر است. منظورم این است که نمی دانم آیا ... در رابطه اهمیتی داشته باشد.

درمانگر: بله، مهم است. از چه نظر بهتر است؟

بیمار: فقط از آن بیشتر لذت می برم. بیشتر علاقمند هستم.

بیمار: چرا؟ فکر می کنم چون به نظرم کارل از نظر جسمی، جذابتر است.

درمانگر: بله.

بیمار: و او ... می دانید، او دوست دارد من را ارضاء کند. و رابطه مان کوتاه نیست، می دانید؛ پریدن توی رختخواب و تندی بیرون آمدن نیست و همین.

درمانگر: جیم این طوری بود؟

بیمار: بله، خوب، ما خیلی به ندرت رابطه جنسی داشتیم.

درمانگر: این طور بود؟ چطور بود؟

بیمار: منظورتان «چرا» است، یا «هر چند وقت»؟

درمانگر: یکی از چیزهایی که می توان در مورد شما گفت، این است که شما از اینکه در رابطه فعلی، مورد توجه کافی قرار نگرفته اید، ناراحت هستید. آیا این موضوعی است که بتوانید آن را در کل مدت عمرتان، جاری ببینید؟

بیمار: درگذشته ؟

درمانگر: بله، درگذشته. شما گفتید که سه خواهر داشتید، درست است؟

بیمار : بله می توانست، اما من...

درمانگر: و برادر نداشتید؟

ادامه دارد..

Report Page