مصاحبه

مصاحبه

فردای بهتر

مصاحبه با سید مصطفی تاج‌زاده


یک مساله را توجه کنید. ما از اول انقلاب تا الان اینجور نبوده که مثلا فرض کنید جمهوری اسلامی ابتدا ۸۰ درصد مشروعیت داشته و در این چهل سال رسیده است به ۵۰ درصد. بعد نتیجه بگیریم اگر همین مسیر را برود، مثلا بیست سال دیگر می‌شود ۳۰ درصد. نه ما اینجوری حرکت کردیم که یک دفعه در فلان انتخابات ۸۰ درصد شرکت کردند و در انتخابات بعد ۵۰ درصد. دو سال بعد ۷۲ درصد، سه سال بعد ۴۹ درصد شرکت کردند. بنابراین اگر روند خطی بود تکلیف روشن بود”.


جملات بالا بخشی از دیدار دانشجویان انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز با معاون سیاسی وزیر کشور دولت خاتمی بود؛ دیداری که به سبب جذابیت و پرمحتواییش، باعث گردید تا مصاحبه‌ای را نیز با ایشان صورت دهیم. متنی که در ادامه می‌آید حاصل پیاده‌سازی و ادغام آن مصاحبه با بخش‌هایی از دیدارمان است:


۱. شما و آقای کرباسچی از اولین و معدود افرادی از جبهه اصلاحات بودید که در خصوص حضور نظامی ایران در سوریه صحبت نمودید؛ منتها پس از واکنش جناح مقابل به نوعی سکوت کردید. به نظر شما ادامه طرح چنین مواضعی در مقاطع مختلف و پافشاری بر آن‌ها اثرات بهتری ندارد؟

من راهبرد ایران در سوریه را غلط می‌دانستم و همچنان اشتباه ارزیابی می‌کنم. راهبرد ما در سوریه باید از ابتدا جلوگیری از جنگ می‌بود و خط قرمز ما در سوریه از همان ابتدا باید جلوگیری از بروز جنگ می‌بود، نه دفاع از بشاراسد و حفظ او به هر قیمت، ولو نابودی سوریه و تحمیل هزینه‌های کمرشکن به ملت ایران و گسترش نزاع شیعی-سنی. در طول این مدت نیز ساکت نبودم. هرجا که به مناسبت پیش آمده است حرف خود را زده‌ام و بعد از این نیز خواهم زد.


۲. با توجه به فضای پیش و پس از انتخابات، انتظار کابینه‌ای کارآمدتر با افرادی شایسته‌تر میرفت،‌ حال آنکه کابینه دوازدهم چندان مطلوب رای دهندگان به آقای روحانی به نظر نمیرسد. شما انتخاب چنین کابینه‌ای را برآمده از چه چیزی می‌دانید؟

البته موافقم که جامعه انتظار کابینه کارآمدتری داشت، اما به نظرم به دو دلیل آقای روحانی با تأنی کار را پیش برد. یکی دخالت‌های بی‌سابقه رهبر در تایید وزرا و دوم رعایت حال جناح اصولگرا تا اینکه بتواند از حمایت همه قشرها بهره‌مند گردد و جامعه دوپاره نشود و کابینه او به اصلاح طلبان منحصر نگردد و کارشکنی اصولگرایان و یا حداقل جناح معتدل آنان را برنیانگیزد.


۳. حال که تاریخ به نوعی تکرار شده و دوباره بسیاری از نهادهای مهم من جمله قوه مجریه، مجلس شورای اسلامی، شوراهای شهر و روستاها و همچنین شهرداری بسیاری از شهرها به دست اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان افتاده، به نظر شما جلوگیری از پیش آمدن رانت و فساد و خدشه‌دار شدن اعتماد مردم به این جناح چه ملزوماتی دارد؟

یکی از دلایلی که من به روحانی رای دادم، این بود که فساد در این دولت به محض وقوع آشکار می‌شود و خود این مساله موجب کاهش فساد می‌شود، البته اگر همه به گوش باشیم.

نکته دوم آن که ما نباید اشتباه اصولگرایان را مرتکب شویم که وقتی دولتی همسو سر کار می‌آید چشم بر ضعف‌ها، خطاها و فسادهای آن ببندیم. به عکس ما باید همچنان پرچمدار مبارزه با رانت و رشوه باشیم تا هم اعتماد مردم را همچنان حفظ کنیم و هم سیستم حکومتی را تا آنجا که می‌توانیم سالم‌تر کنیم . اگر دقیق تر بخواهم بگویم کمتر به فساد آلوده شویم. بهرحال راه مقابله با فساد، افشای آن است و محکومیتش و خواستار محاکمه مفسدان شدن ولو از نزدیکترین افراد به ما باشند. هم چنین افشای معیارهای دوگانه‌ است تا فقط برادران رئیس جمهور و معاون اول او را بازداشت ‌کنند اما آرزو به دل ایرانیان بگذارند که برادران لاریجانی را در محکمه ببینند.


۴. یکی از مباحثی که بسیاری از اندیشمندان همانند دکتر عبدالکریمی بارها از آن صحبت به میان آورده‌اند پارادوکس جمهوری اسلامی و دموکراسی است. به نحوی که چنانچه روزی اکثریت مردم اسلامیت حکومت را نخواهند آنگاه چه باید کرد؟ نظر شما در این خصوص چیست؟

این پارادوکس اگرچه واقعی است اما مختص جمهوری اسلامی نیست و بشر هنوز برای آن راه حلی نیافته است . عده‌ای آن را به اسلامیت نظام مربوط می‌دانند ولی به نظر من این از خطاهای رایج است. این تناقض از نفس دموکراسی برمی‌خیزد، نه از اسلامیت آن. اتفاقا تجربیات گذشته بشر موید مواردی است که هم اکنون نیز با آن دست به گریبان است.

سوال استراتژیک این است که اگر در کشوری دموکراتیک اکثریت مردم داوطلبانه نظام، رهبر یا حزب دیکتاتوری را بپسندند، چاره چیست؟ اگر بگویید نظر اکثریت ملاک نیست و دموکراسی را به هر قیمت باید حفظ کرد، پس شما عملا جوهره دموکراسی را که اعمال نظر و حکومت اکثریت است نقض کرده‌اید . اگر هم به نظر اکثریت اصالت دهید و به آن تمکین کنید، خود دموکراسی را پایمال کرده‌اید.

این سوال بار دیگر درمورد حزب فاشیست در آلمان پیش آمده است که آیا باید به آن اجازه فعالیت بدهند یاخیر؟

می‌دانیم که فاشیست‌ها در انتخابات آزاد پیروز شدند و سپس بازی دموکراسی

را به هم‌زدند. امروز نیز آیا باید به احزاب نژادپرست و طرفدار فاشیسم اجازه شرکت در انتخابات آزاد را داد تا با جلب نظر اکثریت بتوانند قدرت بگیرند، یا نباید به آنها اجازه داد؟ این پارادوکسی است که بشر با آن مواجه است. راه حل نظری ندارد ولی راه حل عملی آن را عقلای قوم در محدود کردن احزاب و جریان های فاشیست در کشورهای خود دیده‌اند.

بنابراین دموکراسی نظامی بی‌عیب و بدون تناقض نیست؛ اما میان همه نظام‌های ممکن سیاسی، به موازین انسانی و اخلاقی نزدیک‌تر است. دینی بودن آن می‌تواند جنبه‌هایی از دموکراسی را تقویت و ابعادی از آن را تضعیف کند؛ اما اصل آن تناقض به اسلامی بودن و نبودن نظام سیاسی ارتباط ندارد.


۵. یکی از نکاتی که باعث جایگاه مردمی گفتمان اصلاحات گردیده است این نکته بوده که چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب حاضر به معامله با سایر ارکان نظام یا حفظ شرایط موجود در ازای پیش نیامدن تنش شده‌اند. رویه‌ای که از سوی اعتدال‌گرایان تحت عناوینی همچون عمل‌گرایی یا مصلحت‌سنجی به کرات مشاهده گردیده است. به نظر جنابعالی در شرایط و ساختار فعلی سیاسی ایران کدام خصیصه و رویه منجر به پیشبرد اهداف و آرمان‌ها میگردد؟

ما درمورد آرمان‌هایمان اندکی اهل معامله و سازش نیستیم و تمام تلاشمان تحقق آن هاست؛ اگرچه می‌دانیم این امر در کوتاه‌مدت ممکن نیست. اما در عمل متناسب با شرایط تصمیم می گیریم.

مثالی عرض کنم تا منظورم روشن‌تر شود. مولا علی با خوارج جنگید و آنچنان که خود گفت هیچکس جز او نمی‌توانست با مومنانی شب زنده‌دار، روزها روزه‌دار، ساده‌زیست، انقلابی و با پیشانی‌های پینه‌بسته از کثرت سجده مبارزه کند. سرانجام نیز خود قربانی جهل، تعصب و تنگ‌نظری آنان شد. با وجود این مهمترین وصیتش به فرزندانش آن بود که بعد از من با خوارج نجنگید. چراکه می‌دانست حکومت به دلایلی به دست بنی امیه خواهد افتاد و شیعیان در موقعیت اپوزیسیون قرار خواهند گرفت. در چنین شرایطی خوارج، گرچه منحرف و تنگ‌نظر و جاهل، ‌ولی نیرویی انقلابی بود و بیشترین تضاد را با بنی امیه داشت. توصیه امیرالمومنین آن بود که در این نزاع باید اجازه داد آنها خود با هم بجنگند و پیروانش به نفع هیچ‌کدام وارد میدان نشوند. این مثال را از آن جهت عرض کردم که ذهن ما روشن‌تر شود. ما در شرایط مختلف ملی و بین المللی، نمی توانیم با مشی واحدی امور را پیش ببریم. اگرچه در تمام این شرایط آرمان‌هایمان ثابت است.

اگر بخواهم با زبان دینی با شما سخن بگویم، زندگی ائمه را یادآور می‌شوم که همه هدفی واحد داشتند. اما مشی عملی هر کدام متناسب با شرایط خاص خودشان بود. امام علی حکومت تشکیل داد؛ امام حسن صلح کرد و حکومت را واگذار نمود؛ امام حسین قیام کرد؛ امام صادق در نزاع بین بنی عباس و بنی امیه بیطرف ماند؛ امام رضا ولیعهد شد . این تفاوت ها نشان می‌دهد که آنان در شرایط مختلف راهکارهای متفاوتی را پیش می‌گرفتند.

مهمترین راهکار پیشنهادی من برای اصلاحات همان است که مهندس موسوی بیان کرد؛ "اجرای کامل و بدون تنازل قانون اساسی". می دانم که قانون اساسی اشکالات زیادی دارد. ولی فعلا این ملی ترین ابزار و اهرم ماست برای آنکه از حاکمیت قانون، حقوق شهروندی و عزت ایرانیان دفاع کنیم.


۶- نسبت بین گفتمان اعتدال و گفتمان اصلاحات را در آینده چگونه می‌بینید؟ آیا امکان استحاله، محو و ادغام تدریجی جریان اصلاحات به واسطه قدرت قدرت گرفتن جریان اعتدال در فضای سیاسی ایران وجود دارد؟

اگر اصلاح طلبان بد عمل کنند خطری که شما می گویید وجود دارد. برای پرهیز از این خطر بهترین کار آن است که ما همزمان هم بر ائتلاف و همکاری و حمایت خود از دولت تاکید کنیم و هم بر ماهیت و هویت اصلاح‌طلبانه خود پافشاری نماییم. یعنی اصلاحات را برای جامعه در دو بعد سلبی و ایجابی تعریف کنیم و اینکه ما در هر شرایطی فقر و فساد و تبعیض و رانت و رشوه و جنگ و انسداد و سرکوب را محکوم می کنیم . از آن سو طرفدار ایران برای همه ایرانیان هستیم و از حقوق هر ایرانی صرف نظر از عقیده، سلیقه و باورهایش دفاع می‌کنیم.

پافشاری بر این مواضع اجازه نمی‌دهد که گفتمان اصلاح‌طلبی کمرنگ شود . تاکید بر حمایت از دولت نیز فرصت را از دولتِ پنهان می‌گیرد تا بتواند بین ما شکاف ایجاد کند و در اولین فرصت هر دو ما را قربانی نماید.


۷-یکی از ایراداتی که به جریان اصلاحات گرفته می‌شود، این است که گفتمان جدید و به روزی برای ارائه ندارد؛ نقدهایی از قبلی اینکه اصلاحات صرفاً گفتمانی بوده برای مقطعی خاص و در عمل، در رسیدن به اهداف خود به بن‌بست خورده است پاسخ شما به این نقدها چیست؟

کم کاری حتماً از سوی ما صورت گرفته است اما بیشترین لطمه را حوادث سال ۸۸ بر ما وارد کرده است . اکنون که به تدریج اوضاع غیر‌امنیتی می‌شود، احزاب اصلاح‌طلب یکی پس از دیگری احیا می شوند و به سمت وضعیت مطلوب حرکت می کنند؛ اگرچه کند و تدریجی


۸. بسیاری از طیف هااصلاحات را صرفاً گفتمانی برای قشرهای متوسط رو به بالای شهرنشین می‌دانند و خواسته‌های خود را در گفتمان اصلاحات یا نمی‌بینند یا کمرنگ، جسته گریخته و بدون قاطعیت می‌بینند: اقشار ضعیف و آسیب‌پذیر جامعه و یا اقشاری که به نوعی با فضای سیاسی کشور قهر نموده‌اند. پاسخ شما برای این اقشار چیست؟

در جبهه اصلاحات دو گرایش عدالت جو و آزادی خواه حضور دارد که در سالهای اخیر صدای جریان لیبرال بلندتر بوده است. اگر جبهه اصلاحات بخواهد هم چنان مردمی بماند باید به مطالبات قشرهای ضعیف و محروم جدا توجه کند.


۹. آیا تنها با فشار افکار عمومی می توان به تحقق خواسته های ملت امید بست؟

من به قدرت افکار عمومی ایمان دارم و معتقدم

در هر موضوعی که افکار عمومی بتواند خود را در معرض نمایش بگذارد، حرف اول و آخر را خواهد زد. به همین دلیل نیز اقتدارگراها می‌کوشند مانع بروز و ظهور این پدیده شوند. انتخابات این امکان را از آنها می گیرد . به همین دلیل با اصل انتخابات مشکل دارند، چون نمی‌خواهند معلوم شود که چند درصد مردم به چه جریان و گرایشی باور دارند. پس ما می‌توانیم امیدوار باشیم که هر جا بتوانیم افکار عمومی را به نفع مساله ای بسیج کنیم دولت و حتی نهادهای انتصابی نیز مجبورند که برای تحقق آنها گام‌ بردارند.


۱۰. یکی از انتقادهایی که اصلاح طلبان به دکتر روحانی وارد می‌دانند حضور کمرنگ زنان و اهل سنت و جوانان در کابینه ایشان است. در حالی که با برگزاری نشست‌های شورای مرکزی احزاب اصلاح‌طلب مجدداً همین ایراد مشاهده شد. با توجه به جایگاه‌تان در این احزاب چه پاسخی دارید؟

سیاست‌ورزی‌ در ایران عمدتاً مردانه و شیعی است . توزیع مناصب هم ناعادلانه است. یعنی چند استان هستند که بیشترین کادر را در حکومت دارند و متاسفانه این وضع بازتولید می شود. یک دلیل آن همین ضعف احزاب است. گزینش های مردانه، قومی و باندی واقعیت تلخی است که باید با آن مقابله شود. مثلا شما در جبهه ملی چند زن می‌بینید؟ هیچ. دکتر مصدق که نمی گفت شرعاً خانم‌ها نبایند باشند. بلکه فعالیت سیاسی در ایران مردانه بود. نهضت آزادی هم که بعد از دکتر مصدق آمد همین وضع را داشت. اینها مدرن‌ترین احزاب ما بودند. مؤتلفه و فداییان اسلام را نمی‌گویم!

این روند به تدریج دارد کند و کمرنگ می شود. البته تا وقتی که پدیده‌ای صرفا خوب و زیبا است اقبال و مشارکت کمی را در آن شاهدیم؛ ولی وقتی به ضرورت تبدیل می شود، عام و همگانی می‌شود. مثلاً امروز توجه به اهل سنت کم کم دارد تبدیل می شود به یک ضرورت؛ زیرا هم در داخل داریم دچار مشکل می شویم و هم در منطقه. هر چه نزاع شیعه و سنی در خاورمیانه بیشتر می شود ما باید به سمت این برویم که اهل سنت را بیشتر مشارکت دهیم؛ این هم برای شیعیان خوب است هم برای آنها. هیچکس بهتر از هموطنان اهل سنت نمی‌توانند عدم وجود مشکل حاد بین شیعه و سنی در ایران را ثابت کنند، به شرط اینکه مشارکتشان را جلب کنیم و قانعشان کنیم که حکومت فرقه‌ای رفتار نمی کند.

از طرفی در داخل هم دیده ایم که برخی روش‌های غلط داعش پرور است. اخیرا من گزارشی از یک روزنامه نگار اصولگرا منتشر کردم که پس از سفرش به سیستان و بلوچستان نوشته و اعتراف کرده است که خودمان داعش‌پروری کرده ایم.

همچنین امروز رهبری جوابی به آقای مولوی عبدالحمید می‌دهد که در چهل سال گذشته بی‌سابقه است. چرا قبلا اینگونه نبود؟ مگر مولوی عبدالحمید تازه به صحنه آمده یا رهبر مگر تازه مسئولیت پذیرفته است؟ امروز رئیسی تولیت آستان قدس رضوی با عبدالحمید جلسه می‌گذارد. این نشان می‌دهد که داستان متفاوت شده است. ما قبلا می‌خواستیم فرماندار اهل سنت بگذاریم می‌گفتند جواب حضرت زهرا را چه می‌ دهی؟ ما هم اول فرماندار اهل سنت، اصول‌گرا گذاشتیم چون اصلاح طلبان که راضی‌ بودند و اصول‌گرایان هم بخاطر اینکه فرمانداراصول‌گرا بود، سکوت کردند.

توجه کنید که نسبت اهل سنت به شیعیان در ایران مثل نسبت شیعیان با اهل سنت در جهان است؛ یعنی ما ۱۰ تا ۱۵ درصد سنی در ایران داریم و ۱۰ تا ۱۵ درصد شیعه در جهان؛ بنابراین هر رفتاری که ما با اهل سنت در ایران بکنیم می‌توانیم متوقع باشیم که عین این رفتار را با شیعیان در کشورهای دیگر بکنند؛ یعنی اگر ما یک وزیر اهل سنت بگذاریم، می‌توانیم به ۵۰ کشور اسلامی بگوییم که شما نیز یک وزیر شیعه بگذارید.

اجازه دهید خاطره ای بگویم.

زمان برگزاری اولین دوره انتخابات شوراها، حساس ترین شهری که نام می بردند، مهاباد بود. می پرسیدند که شما می‌خواهید اختیار آن شهر را بدهید دست خود ساکنانش؟ گفتیم بله. الان ۱۷ سال است که شوراها در سراسر کشور تشکیل شده است. آیا تاحالا خبری شنیده‌اید که از ناحیه شوراها در هیچ نقطه ایران از جمله در مهاباد اتفاقی افتاده باشد؟ هیچ. امنیت کامل. اتفاقا وقتی مسئولیت را به خود اشخاص بدهید خیلی بیشتر در ایجاد نظم می‌کوشند. حذف شدن آدم ها را رادیکال و مشارکت دادن انسانها را محافظه‌کار می‌کند.

اساساً یکی از کارکردهای احزاب برخلاف آنچه که اقتدارگرایان می گویند این است که

عنصر حزبی بی گدار به آب نمی زند و هماهنگ با حزبش عمل می‌کند و معمولا در اجتماعات و تظاهرات غیرحزبی شرکت نمی کند. زیرا حزب باید تصمیم بگیرد و معمولاً هم حزب متعهدانه تر از یک نفر عمل می کند. خوشبختانه حزبی عمل کردن کم کم دارد تبدیل می شود به یک ضرورت .

رخداد مهم پس از انتخابات اخیر آنکه اصول‌گرایان دارند در رفتار و گفتار خود تجدید نظر می‌کنند و می گویند که ما در سه چهار حوزه از اصلاح‌طلبها عقب افتاده ایم و برای پیروزی در انتخابات باید برای این موارد فکر کنیم.

 یکی حوزه‌ی هنرمندان است که ملاقات با تتلو نمونه آن است . دیگری اهل سنت است که به دیدار با مولوی عبدالحمید منجر شد. یکی هم اعتراض به فساد، دستگیری‌ها، زندان رفتن ها و عملکرد قوه قضاییه است. برای همین به خانه‌ی شهابی رفتند و اعتراض کردند. خلاصه می‌گویند چرا ما باید چهره‌مان این باشد که اصلاح‌طلبان بگویند مردم اگر اینها بیایند بگیر و ببند راه می‌اندازتد . ما با تغییر روش خود در هر یک از این حوزه‌ها ۳ تا ۴ میلیون رأی می‌توانیم کسب کنیم.

در خصوص زنان نیز باید بگویم در ابتدای انقلاب خانم گرجی توانست به اولین مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی راه یاید. امروز وضع به جایی رسیده است که سخنگوی شورای نگهبان می‌گوید برخی فقها درباره ی ولایت و وزارت زنان ابهاماتی دارند. البته جرات ندارد بگوید شورای نگهبان مخالف وزارت و وکالت زنان است. پس باید مشکل را از پایین حل کرد؛ با بسیج افکار عمومی .

بلندترین گام اختصاص دادن سهمیه ۳۰ درصد است. تبعیض مثبتی که با آن زنان می توانند به میدان بیایند . به این ترتیب خانم‌هایی که می‌خواهیم بعدا معاونشان کنیم تجربه مدیریت خواهند داشت. یعنی قبلا مدیرکل بوده و بعد معاون وزیر می شود.

ما این سهمیه مثبت ۳۰ درصدی را برای شورای شهر و فهرست امید در مجلس گذاشتیم تا راه باز ‌شود برای اینکه زنان در آینده بتوانند وزیر شوند.

 بهرحال انتقاد شما وارد است اما روند مثبت است و تقریبا تمام احزاب مردسالار قدیم ما یکی پس از دیگری حضور موثر زنان را به رسمیت می شناسند؛ از مؤتلفه و کارگزارن تا مجاهدین انقلاب.

از سوی دیگر در نظرسنجی ‌اخیر اصولگرا ها ۶۰ درصد از قشرهای مومن گفتند که ما موافق حضور زنان در استادیوم‌ها هستیم. این هم متن مردم، یعنی مساله حضور زنان جاافتاده است.

 از اولین انتخابات شوراها تا الان خیلی جاها مردم به خانم ها هم رأی داده اند حتی در مناطقی که فاصله مرد و زن زیاد بوده است. این امر نشان می‌دهد جامعه‌ ما این ظرفیت را دارد. ما خوشبختانه جزو کشورهایی نیستیم که حکومتش چنین تحولی را بخواهد و اکثریت مردم نخواهند؛ کافیست یک کم راه را باز بگذاریم.


۱۱. یکی از انتقاداتی که جناح مقابل به اصلاحات در طول چند سال گذشته داشته، این بوده که رفع حصر تنها هویت بارز و به نوعی مایه حیات اصلاح‌طلبان در طول چند سال اخیر بوده و صرفاً ابزاری برای رأی‌آوری و بازگشت آن‌ها به بدنه قدرت گشته است. پاسخ شما به این انتقاد چیست و همچین اینکه آیا اصولا ادامه حصر، رد صلاحیت‌های متعدد، عدم پذیرش آشتی ملی و تکرار کلیدواژه‌ی فتنه از سوی حاکمیت به معنای عدم تمایل حاکمیت به آشتی و راه دادن مجدد طیف اصلی نیروهای اصلاح‌طلبان نمی‌باشد؟ اگر اینگونه است راهکار برونظ رفت از این بن‌بست چیست؟

حصر برای اقتدارگرایان چنان بی‌منطق و پرهزینه شده که اخیراً به این دروغ متوسل شده‌اند که ما، یعنی اقتدارگرایان خواهان رفع حصر هستیم و اصلاح‌طلبان مانع آن هستند و از این طریق نان می‌خورند. پاسخ من به آنها یک جمله است: اگر به راستی ما مخالف هستیم و شما موافق، چه دلیلی دارد که حصر را ادامه می‌دهید؟ طبق منطق خود باید هرچه سریع تر حصر را برچینید تا نان ما نیز آجر شود. واقعیت آن است که آنان از این جهت نگرانند که می‌دانند رفع حصر، به معنای آن است که فضای امنیتی خاتمه می یابد و ما وارد دوره نوینی می شویم. د.

 ببینید همین یکی دوماهی که رئیس جمهور در شورای عالی امنیت و سپس در دولت بحث حصر را باز کرده است، غیر از جنتی و معدودی دیگر، ادبیات بسیاری از اصولگراها تغییر کرده است.

در هر حال سه اتفاق مهم در مورد حصر رخ داده است. یکی اینکه مدافعان حصر که می کوشیدند ثابت کنند جرم این عزیزان زدن اتهام تقلب به نظام است پس از افشاگری های ما که مشخص کرده است که نخستین واردکنندگان تقلب به نظام جنتی و حداد عادل بوده اند. حال همه‌شان می‌گویند اصلاً مشکل ما و جرم محصوران تقلب نیست! محصوران چون می‌خواستند ایران را سوریه کنند، حصرشان کردیم.

دوم آنکه حصر منطق و فلسفه وجودی خود را از دست داده است زیرا با رفع حصر قرار نیست اتفاقی بیافتد، بلکه

از آن طرف اگر خدایی نکرده در حصر برای عزیزمان ما اتفاقی بیافتد، ممکن است جامعه دچار تلاطم شود . پس برای حفظ آرامش جامعه هم که شده باید زودتر حصر را بردارند.

سوم شعاری است که آقای کروبی مطرح کرد و کسی هم در موردش حرفی نمی‌تواند بزند. "مگر نمی‌گویید ما مجرم هستیم؟ پس دادگاه ما را تشکیل دهید". ۱۱۱ سال از انقلاب مشروطه نمی‌شود کسی را بدون حکم دادگاه مجازات کرد. بزرگترین انتقاد شما به مهندس موسوی و آقای کروبی این بود که چرا اعتراضات خود را از طرق قانونی پیگیری نکردید؟هرچند که از نظر قانون اساسی برپایی تظاهرات قانونی است؛ اما نمی‌شود که شما به رقیبت بگویی چرا غیرقانونی عمل کردی و بعد خودت غیرقانونی مجازاتش کنی.

 به دلایل فوق و با توجه به مجموع شرایط، من حصر را خاتمه یافته می بینم و معتقدم دیر یا زود شاهد حضور عزیزانمان میان مردم خواهیم بود. انشا الله.

در خصوص راه ندادن ما به قدرت هم باید بگویم یکی از اتفاقات خوبی که افتاده این است که ما مجبور شدیم دور حکومت را خط بکشیم؛ چون می‌دانیم دیگر ما را راه نمی‌دهند، پس همه‌ی توانایی‌ خود ر در جامعه مدنی بکار می گیریم. نمونه‌ش اینکه من به راحتی می‌توانم با شما دانشجویان جلسه بگذارم در حالی که در دوره‌ی اصلاحات به علت مشغله کاری نمی‌توانستم .

 

۱۲. در طول سال‌های دولت روحانی، همواره سکوت قابل توجهی از سمت اصلاح‌طلبان نسبت به اقتصاد دولتی، گسترش شاخصه‌های نئولیبرالیسم، بی توجهی به اصناف، تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌های نظام کار و بیمه، پولی کردن آموزش و طرح‌هایی که موجب آسیب‌پذیر نمودن اقشار ضعیف جامعه میگردد، مشاهده گردیده است. به نظر شما این سکوت برخواسته از چه موضعی می‌باشد؟

ما در این موارد کوتاهی داشته‌ایم اما سکوت نکرده ایم. به نظر من نیز باید خیلی جدی‌تر و بیشتر به این موارد می‌اندیشیدیم و آنها را مطرح و حتی اعتراض می کردیم. امیدوارم بعد از این شاهد چنین کوتاهی و نقصانی نباشیم.

اما از منظری دیگر ما اصلاح‌طلبان تقریباً در همه‌ی زمینه‌ها در کلیات به توافق‌هایی رسیده‌ایم الا در عرصه اقتصادی که اتفاقا هم بیشترین مشکل مردم در همین قلمرو است. بین اصلاح‌طلبان ما هم لیبرال دموکرات داریم، هم سوسیال دموکرات. نمی‌توانیم به اختلاف اقتصادی خود پایان دهیم؛ اگر این کار را کنیم وحدت‌مان به هم میریزد؛ دیگر نمی‌توانیم ۳۰ نفر یکجا به مجلس بفرسیم و مانع حضور امثال رسایی شویم. حالا باید انتخاب کنیم که وحدت‌مان بشکند، و انتخابات را ببازیم، ولی از مواضعی که داریم کوتاه نیاییم، یا بخاطر وحدت بگوییم فعلاً این اختلاف را به تأخیر می‌اندازیم. عین همین مشکل را اصول‌گرایان هم دارند. آنها هم دو دسته‌اند: عده‌ای سوسیال دیکتاتورند و عده‌ای لیبرال دیکتاتور. آنها هم با همین مشکل لیست واحد روبرو هستند. ملی‌مذهبی‌ها و نهضت آزادی‌ و حتی اپوزیسیون برانداز خارج‌نشین هم همین وضعیت و اختلاف را دارند.


۱۳. اصلاحات به واسطه نقشش به عنوان تنها گفتمان منتقد مورد پذیرش حاکمیت،‌ حکم چتر بزرگی را پیدا کرده است که افراد و تفکراتی با اختلافات بسیار زیاد همگی زیر آن گرد هم آمده‌اند؛ نکته‌ای که نقش به سزایی در پیروزی‌های این گفتمان داشته است؛ اما با این حال، ماهیت اپوزیسیونی اصلاحات باعث گردیده تا در مواردی که به موفقیت‌های نسبی رسیده، بلافاصله انشقاق، سهم‌خواهی‌ها و اختلافات بی‌مورد داخلی را شروع کرده است؛ به نظر شما حتی در صورت گشایش فضای سیاسی کشور و حضور سایر طیف‌های سیاسی، اصلاحات به واسطه نداشتن چارچوب واحد عقاید، تفکرات و آراء دچار مشکل در حفظ پایگاه اجتماعی و یا هویت خود نخواهد شد؟

ما کارنامه درخشانی از این جهت داریم که ۵ سال است که در ائتلافی عملی با اعتدالیون به سر می‌بریم و برخلاف دولت‌های قبلی، از دکتر مصدق تا دولت موقت مهندس بازرگان که یارانش یکی پس از دیگری بعد از مدت کوتاهی از او جدا شدند، ما همچنان ائتلاف خود را حفط کرده‌ایم؛

با وجود این نباید به جایی رسید که اشتراکاتمان کمرنگ شود و فقط حفظ قدرت ما را با هم نگه دارد؛ از آن طرف هم نباید انقدر هویت خود را پررنگ کنیم که ائتلاف بی معنا شود. ما باید این اختلافات را در خود اصلاح‌طلبان جمع کنیم و بعد اصلاح‌طلبان با اعتدالیون این کار را بکنند. سپس اصلاح‌طلبان و اعتدالیون با آن بخش از اصول‌گرایانی که معتقدند برجام باید باشد همکاری کنند.

البته ما دیر یا زود شاهد یک انشعاب بزرگ در همه جناح‌ها، نه فقط اصلاح طلبان خواهیم بود. آن زمانی است که آزادی‌ ها تثبیت شود و این مسأله مهم از حوزه نگرانی‌های فعالان خارج گردد. در آن صورت عمده اختلاف‌ها در زمینه مسائل اقتصادی و سپس بین‌ المللی خواهد بود. صریح‌تر بگویم. ما در آینده نه چندان دور آرایش نیروهای سیاسی‌مان مانند جوامع دموکراتیک نه بر اساس اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی، که

عمدتاً بر مبنای دموکراسی‌خواهی شکل گرفته است، بلکه بر مبنای گرایش‌های اقتصادی، عدالت طلبانه یا گرایش‌های مقابل آن، یعنی بین دو اندیشه که در غرب به سوسیالیسم و لیبرالیسم مشهور شده است، و نیز جنگ طلبی و صلح خواهی خواهد بود.



Report Page