مسیرِ پرفراز و نشیب احیای دریاچه ارومیه
روزنامه رسالت
🔴 مسیر پرفراز و نشیبِ احیای دریاچه ارومیه
✍️ مصاحبه روزنامه رسالت با محمدتقی ستاری، استاد منابع آب دانشگاه تبریز
خبرهای نگرانکنندهای که از وضعیت دریاچه ارومیه در شمالغربی کشور مخابره میشود، برخی را نسبت به چشمانداز امیدوارکنندهی احیای دریاچه، دچار تردید کرده است، حال اینکه به باور متخصصان محیط زیست، اگر همین امروز دریاچه بهطور کامل خشک شود احتمال دارد در یک دوره ترسالی بخش شمالی آن احیا شود. با این حال آنچه دریاچه ارومیه را در چنین وضعیتی گرفتار کرده، حاصل سیاستهای نادرست مدیریتی در طول بیش از سه دههی اخیر و توسعه بیرویه کشاورزی در زمینهای اطراف دریاچه، افزایش حفر چاه، سدسازی غیراصولی و افزایش برداشت از حوضهی آبریز است که هر یک سهمی در بروز و یا تشدیدِ چالش بهوجود آمده، دارند. سطح زیر کشت به چهار برابر افزایش پیدا کرده؛ به طوری که در حال حاضر نزدیک به ششصد هزار هکتار از اراضی این منطقه زیر کشت است. البته عکسهای هوایی تا هشتصد هزار هکتار را هم نشان میدهند.
این یکی از دلایلی است که باعث میشود بخش زیادی از آبهای منطقه به جای این که راهی دریاچه شود، به مصرف کشاورزی برسد. اما تنها افزایش وسعت منطقهی کشت و کم شدن آب وارد شده به دریاچه باعث خشکسالی نشده است. جایگزینی کاشت سیب به جای انگور علت دیگر خشک شدن دریاچه ارومیه است. با این اقدام، میزان مصرف آب در بخش کشاورزی دریاچه ارومیه چهل برابر افزایش یافت. در چنین شرایطی، کشاورزان با کمبود آب مواجه شدند و با حفر چاههای متعدد، نیازشان به آب را برطرف کردند. از آنجایی که هیچ نظارتی در کشور برای حفر این چاهها وجود ندارد، تمام آبی که قرار بود به دریاچه برسد، از طریق چاهها به زمینهای کشاورزی میرسد. در کنار این چاهها، احداث مداوم سدها در سرشاخه رودخانه و رهاسازی آب، بدون اصلاح زیر ساختهای مرتبط نتیجهای جز تبخیر در فصل گرما و تبدیل شدن نگین فیروزهای ارومیه به یک تالاب فصلی نداشته است.
رسانههای محلی گزارش دادهاند که مساحت دریاچه ارومیه در آغاز اردیبهشت ۱۴۰۲ [خورشیدی] با انتقال آب به دو هزار کیلومتر مربع رسیده بود، اما تنها با گذشت دو ماه و آغاز فصل گرما و شروع تبخیر، این مساحت به هزار کیلومتر کاهش یافت که این وضعیت احتمال تبدیل شدن دریاچه به تالاب فصلی را تقویت میکند.
اینها مواردی است که محمدتقی ستاری، استاد منابع آب دانشگاه تبريز نیز بارها و بارها آن را فریاد زده است و امروز بار دیگر آن را در گفتگو با «رسالت» مطرح میکند.
● گفته میشود سهم عوامل طبیعی در خشک شدن دریاچه ارومیه ۳۱ درصد و سهم عوامل انسانی ۶۹ درصد است که شامل توسعهی کشاورزی و احداث سدها و افزایش برداشت از منابع آب زیرزمینی میشود و امروز دریاچه ارومیه با ما سخن میگوید که اگر خشک شود، جبران خسارات مربوط به ریزگردهای نمکی که از بستر آن به هوا برمیخیزند، بسیار سختتر از تأمین آب مورد نیاز دریاچه خواهد بود. تازهترین پژوهش در دانشگاه صنعتی شريف نیز نشان میدهد، «تراز دریاچه ارومیه به پایینترین سطح در ۶۰ سال گذشته رسیده و حالا حجم آب از سال ۹۴ هم کمتر شده است»، در دو سال گذشته چه اقدامی باید از سوی ستاد احیای دریاچه ارومیه صورت میپذیرفت تا به این نقطه نرسیم؟
در شرایطی که ستاد احیا، وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو از ارائه آمار دقیق و شفاف در ارتباط با وضعیت منابع آب حوضه آبریز دریاچهی ارومیه و خود دریاچه خودداری میکنند، شما به آمار و ارقام خوبی اشاره کردید. ما دانشگاهیان سالهاست با آمار و ارقام تلاش میکنیم که وخامت حالِ دریاچه ارومیه را به گوش دستاندرکاران و علاقمندان به محیط زیست برسانیم ولی متأسفانه به نتیجهای منجر نشده است. امروز میخواهم برخلاف مصاحبههای قبلیام از منظری دیگر به قضیه نگاه کنم. حداقل در دو دهه اخیر دانشگاههای ما با انجام پژوهشهای گسترده سعی نمودهاند حال ناخوش دریاچه ارومیه را فریاد بزنند، ولی این فریادها شنیده نشده است. از وقتی موضوع خشک شدن دریاچه ارومیه در دو دهه اخیر مطرح شده در مجلات علمی پژوهشی داخل ایران حدود ۸۰۰ مقاله به چاپ رسیده است که حدود ۵۰ درصد این مقالات توسط دانشگاههای تبریز و ارومیه منتشر شده است. علاوه بر این در همین سالها حدود ۱۴۰۰ مقاله به زبان انگلیسی در ژورنالهای معتبر خارجی با همکاری دانشمندان ایران و دانشمندان ۹۳ کشور خارجی منتشر شده است. علاوه بر اینها صدها مصاحبه، گزارش، طرح و فیلم مستند در این خصوص تهیه و تولید شده است.
اما هزاران افسوس که به هیچ یک از توصیههای مندرج در این مقالات توجهی نشده است. بدون تعارف باید گفت آنچه شاهد هستیم دستپخت مدیریتِ ناکارآمد است. اکثریت قریب به اتفاق مدیرانِ بخش آب و کشاورزی نسبت به مسئله آب ناآگاه بودهاند. نه تنها در طول دو سال گذشته، بلکه سالهای قبلتر از آن هم کافی بود وزارتخانههای نیرو و جهاد کشاورزی به برنامههای ستاد احیا پایبند میبودند. یکی از مهمترین پیشنهادات ستاد احیا، طرحِ نکاشت و کاهش ۴۰ درصدی مصرف آب بود که تحقق نیافت. این برنامهها قابل انجام بودند و ظرفیت اجرایی داشتند اما اراده سیاسی قوی حاکم نبود. دولتها آنچنان در مسائل دیگر غرق شدهاند که حال دریاچه ارومیه برای آنها چندان اهمیتی ندارد، چرا که در صورت داشتن اهمیت باید یک فرد متخصص را به ریاست ستاد احیا منصوب میکردند. درحال حاضر یک استاندار این مسئولیت را برعهده دارد اما استاندار آذربایجانغربی چگونه میتواند در کنار هزاران مشکل استان، برای ستاد احیا هم وقت بگذارد؟ البته یک طرف دیگر قضیه کاهش بسیار زیاد بودجهی ستاد احیا بود که به رقمی حدود نیم میلیارد تومان رسید. این درحالی بود که دولت برای طرحهایی که توجیه کافی زیستمحیطی نداشت هزاران برابر این رقم بودجه تصویب کرد تا آب را از جنوب به مرکز ایران بیاورد. چطور میشود باور کرد که دولت با داشتن این همه پشتوانهی علمی و فنی در احیای دریاچه توفیقی نداشته است؟ کشور ما با مشکلات اقتصادی دست به گریبان است و بیتوجهی به دریاچه ارومیه مشکلات بزرگتری را پدید میآورد، از جمله ریزگردهای نمکی که از بستر آن به هوا برمیخیزند.
مدیران و دست اندرکاران باید عمق مسئله را متوجه باشند و نباید به مرگ دریاچه راضی شوند. نابودی این پهنه آبی آثار و پیامدهای متعددی به دنبال دارد که نه تنها شهرها و استانهای همجوار با دریاچه ارومیه درگیر این تبعات میشوند بلکه کشورهای همسایه نیز تحت تاثیر قرار میگیرند و به اذعان نمایندگان مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی با خشک شدن دریاچه حیاتِ قریب به پنج میلیون نفر به خطر افتاده و دچار بیماریهای تنفسی میشوند.
● بر اساس شاخص تنش آبی (نسبت کل مصارف آب به منابع آب تجدیدپذیر)، مصرف کمتر از ۲۰ درصد منابع آبی، «مصرف ایمن» و مصرف ۲۰ تا ۴۰ درصد منابع به عنوان مصرف «قابل قبول» تعریف میشود و در صورتی که میزان مصرف بیش از ۴۰ درصد از منابع آبی باشد، مصرف «بسیار پرخطر» خواهد بود. این در حالی است که کل پتانسیل آب تجدیدپذیر این حوضه ۷۱۳۶ میلیون متر مکعب و کل مصرف منابع آبی این حوضه آبریز ۵۲۸۹ میلیون متر مکعب برآورد شده است. میزان مصارفِ آب حوضه آبریز ارومیه برای بخش کشاورزی را ۴۶۹۹ میلیون متر مکعب و مصارف شرب، بهداشت و صنعت این حوضه را ۵۸۸ میلیون متر مکعب عنوان کردهاند، چرا برای این مسئله چارهاندیشی نشده است؟
من سالها قبل در یک مصاحبه محتاطانه گفتم که ریشهی مشکلات ما حتی در بخش آب، فرهنگی است. اما امروز میخواهم کمی شفافتر بگویم که ریشهی مشکلات، علاوه بر مسائل فرهنگی، مسائلِ اجتماعی و سیاسی است. اراده سیاسی قوی برای عبور از چالشها در بخش آب وجود ندارد و خیلی مهم است که مدیران بخش آب و کشاورزی، قوی و متخصص باشند تا جسورانه، برنامههای مصوب ستاد احیا را اجرایی کنند. از طرفی نقش مجلس شورای اسلامی هم بسیار مهم است، نمایندگان باید قوانین علمی و جسورانه در بخش آب تعریف [کنند[ و از جمله قانون توزیع عادلانهی آب را تغییر دهند.
از سوی دیگر متأسفانه طرحِ آمایشِ سرزمین در کشور ابتر مانده [است.] دو برابر کردن سطح زیر کشت آن هم براساس الگوی کِشتی که نیاز به آب بیشتر با ارزش افزوده کمتر دارد، چه ثمرهای برای منطقه داشته است؟ حوضهی آبریز دریاچه ارومیه کشش کافی برای این همه سطح زیرکشت را ندارد. میبایست سطحِ زیر کشت به سرعت کاهش و الگوی کشت تغییر کند. میبایست به کشاورزان به خاطر عدم کاشت پولی داده شود که این طرح هم اصلاً مورد توجه واقع نشده [است]. دریاچه ارومیه قابل احیا بود و الان هم قابل احیاست، به شرط آنکه افراد متخصص و نخبگان را به صحنه بیاورند و نگرش سیاسی را کنار گذاشته و بودجه اورژانسی برای احیا درنظر بگیرند.
همچنین دولت باید به سرعت خسارت کشاورزان را پرداخت کند تا آبی که برای آبیاری قرار بود تخصیص یابد به سمت دریاچه سرازیر شده و از مرگ دریاچه جلوگیری شود. باید با کشاورزی سنتی به این شکل خداحافظی کرد. صنعت و توریسم باید به عنوان درآمدهای جایگزین در حوضه آبریز دریاچه ارومیه تعریف شوند. کشاورزان را باید قانع کرد که به صنایع دیگر روی بیاورند و دولت در این زمینه به شکل جدی سرمایهگذاری کند. احیای دریاچه ارومیه مثل بقیه موارد، حقِّ مسلم مردم است و باید تا دیر نشده کاری کرد.
● برخی معتقدند، ستاد احیا در تمام سالهای گذشته اصطلاحاً تمام تخممرغهای خود را در سبد پروژههای سازهای گذاشته، درحالی که در طرح انتقال آب کانیسیب، مقدار آبی که از طریق این سد وارد دریاچه ارومیه میشود، حجم زیادی نیست. سطح یا کفِ دریاچه هم به شدت تخت شده و گودی ندارد. به همین دلیل مقدار آبی که وارد آن میشود، سریع پخش شده و آماده تبخیر میشود. برخی از صاحبنظران میگویند، الان چند سالی است که کلاً بارندگی زیادی در استان نداریم، ورودی آب هم از رودخانهها قطع است و در این فصل، هیچ وقت جریان آب از رودها نداشتیم. بنابراین از الان تا حدود سه ماه آینده یعنی تا پانزدهم مهرماه، تبخیر زیادی در این دریاچه خواهیم داشت و این مقدار آب انتقالی نمیتواند کمکی به احیای دریاچه کند. البته گفته میشود اگر طرح انتقال آب به دریاچه ارومیه پنج سال پیش انجام میشد، قطعاً الان نصف دریاچه را داشتیم. هرچند همین هم مستلزم انجام کارهای دیگری هست. مثلاً تا وقتی که در مصرف آب بخش کشاورزی صرفهجویی نشود، عملاً احیای دریاچه غیرممکن است. قبلاً رواناب زیاد بود و پنم میلیارد مترمکعب آب وارد دریاچه میشد، بارشها زیاد بود، خیلی از زمینهای کشاورزی دیم بودند، مصرف آبشان خیلی کم بود یا راحت از طریق باران و همان روانابها تأمین میشد. ولی از زمانی که مقدار روانابها خیلی کم شد، کشاورزان که دیگر نمیتوانستند زمینهای خود را آبیاری کنند، اقدام به حفر چاه در زمینهای خود کردند. به طوری که الان بیش از صد هزار چاه آب در زمینهای کشاورزی این حوزه وجود دارد که نیمی از آنها غیرمجاز حفر شدهاند. این ها آبهای زیرزمینی را میکشند. تحلیل شما در این رابطه چیست؟
سطح زیر کِشت به چهار برابر افزایش پیدا کرده؛ به طوری که در حال حاضر نزدیک به ششصد هزار هکتار از این منطقه زیر کشت است. البته عکسهای هوایی تا هشتصد هزار هکتار را هم نشان میدهند. این یکی از دلایلی است که باعث میشود، بخش زیادی از آبهای منطقه به جای این که راهی دریاچه شود، به مصرف کشاورزی برسد. اما تنها افزایش وسعت منطقه کِشت و کم شدن آب وارد شده به دریاچه باعث خشکسالی نشده است. جایگزینی کاشتآ سیب به جای انگور، علت دیگر خشک شدن دریاچه ارومیه است، با این اقدام، میزان مصرف آب در بخش کشاورزی دریاچه ارومیه چهل برابر افزایش یافت. در چنین شرایطی، کشاورزان با کمبود آب مواجه شدند و با حفر چاههای متعدد، نیازشان به آب را برطرف کردند. از آنجایی که هیچ نظارتی وجود ندارد، تمام آبی که قرار بود به دریاچه برسد، از طریق چاهها به زمینهای کشاورزی میرسد.
شخصاً خبر دارم امسال باغدارانی هم که چاه نداشتند شروع به حفر چاههای غیرمجاز نمودهاند و این باعث شده وضعیت به نسبت سالهای قبل بحرانیتر شود. حتی دستاندرکاران امور آب با چشمپوشی بر حفر این چاهها، به شکل غیرمستقیم وضعیت نامطلوب دریاچه را تشدید کردهاند. مطالعات متعددی در این زمینه انجام شده است منتها کسی برای این مطالعات در عمل ارزشی قائل نیست.
● دو سال قبل برخی کارشناسان مطرح کرده بودند، «احیای دریاچه ارومیه با تهیه و تأمین منابع آبی جدید از سایر حوضههای آبریز امکانناپذیر است و باید بازتعریف در اهدافِ کمّی صورت گیرد. هیچکدام از علمای این رشته به این موضوع دقت نکردهاند که حدود ۷۰ درصد منابع آبی از جنوب دریاچه تأمین میشود. بر اثر ورود آب از این سمت، عمق دریاچه در این قسمت کاهش یافته است. اگر بخواهیم جنوب دریاچه را مانند سایر نقاط آن پر آب کنیم باید سالانه به ارتفاع یک متر آب به دریاچه سرازیر کنیم؛ این در حالی است که میزانِ تبخیر دریاچه در شرایط کنونی، حدود یک متر است و این بدان معناست که شما هرقدر آب وارد دریاچه کنید آن را در فرآیند تبخیر از دست خواهید داد؛ یعنی برای رسیدن به مساحت ۴۵۰۰ کیلومتری در دریاچه شما سالانه ۵ میلیارد مترمکعب به دریاچه آب برسانید و آن را در فرآیند تبخیر بالای دریاچه از دست بدهید و این درحالی است که حوضهی آبریز دریاچه ارومیه پتانسیل تأمین چنین منابع آبی را ندارد،» در این مورد چه دیدگاهی دارید، باتوجه به اینکه دریاچه ارومیه در شرایط اکولوژیکی باید بیش از ۱۶ میلیارد مترمکعب آب داشته باشد و حقابهی سالانه آن چیزی بیش از سهونیم میلیارد مترمکعب است. این در حالی است که با توجه به گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی، میزان تبخیرِ آب دریاچه در سال، بین یکونیم تا دو میلیارد مترمکعب است؛ یعنی با ورود سهونیم میلیارد مترمکعب آب و تبخیر دو میلیارد مترمکعب آن، بیش از ۱۰ سال زمان نیاز است که دریاچه احیا شود و حجم آبی که پروژههای انتقال آب از دیگر حوضههای آبریز تأمین میکند، تنها نیمی از آبی است که تبخیر میشود!
امسال باید اقدامات فوری انجام شود و برای سالهای بعدی به برنامههای ستاد احیا که توسط تیمهای کارشناسی مختلف مطالعه شده رجوع شود. کار از شوخی و تعارف گذشته است. سد کانیسیب اکنون با نیمی از ظرفیت تعریف شده آب را به دریاچه منتقل میکند. باید این خط انتقال با حداکثر ظرفیت کار کند. تصفیهخانههای فاضلاب باید هر چه سریعتر به مرحله بهرهبرداری برسند و آب را به پیکرهی اصلی دریاچه هدایت کنند. لایروبی و ساماندهی رودخانهها و مسیلها و طرحِ نکاشت مجدداً در دستور کار قرار گیرد. اگرچه به انتقال بین حوضهای اعتقادی ندارم، ولی برای شرایط فوقبحرانی شاید کمککننده باشد. انتقال از دریاچه وان و یا حتی خزر هم میتواند به عنوان یک گزینه مطرح شود.
اکنون حوضهی آبریز دریاچه در داخل محدوده چند استان قرار دارد و مدیریتِ منابع آب با توجه به رقابتِ بین استانها سختتر شده است. یک گزینه دیگر میتواند یکپارچهسازی مدیریت آب، کشاورزی و محیط زیست در این حوضه آبریز باشد، به این مفهوم که ساختاری کاملاً غیرسیاسی همانند یک وزارتخانه صرفاً براساس روشهای علمی به دنبال مدیریت منابع آب و کشاورزی در این حوضه باشد.
● با توجه به توضیحاتی که ارائه کردید، فکر میکنید وضعیت دریاچه ارومیه برای ماههای پیشرو چگونه خواهد بود؟
بهتر است با عینک واقعیت به موضوع نگاه کرد، اقدام خاصی صورت نپذیرفته و با این وضعیت، بهبود شرایط دریاچه طی ماههای آینده، انتظاری خوشبینانه است. اکنون مردم در شهرهای [خطّهی] آذربایجان برای دریاچه سوگواری میکنند و مطالبهی آنها احیای دریاچه است. در حکمرانی جدید منابع آب، مردم و سازمان های مردم نهاد نقش مهمی دارند و مديران را مجبور میكنند تا در مقابل عملكردشان مسئول باشند.
● منظورتان این است که باید در زمینه احیای دریاچه به نظرات مردم و سازمانهای مردم نهاد اهميت داد؟
بله و در اینجا طرح دو نکته مهم است: اول، حکمرانی مؤثر با مشارکت دادن مستقیمِ شهروندان در تصمیمات مربوط به حوضهی آبریز دریاچه ارومیه و دوم، آموزش علمی و آشنایی با الگوهای استفاده بهینه از آب و آبیاری و آشنایی با نتایج و عواقب خشک شدن دریاچه در دورههای زمانی کوتاه و میانمدت و درازمدت از طریق مطبوعات و رسانههای گروهی در مقیاس ملّی و محلی با به کارگیری متخصصین علوم و فنون مختلف از جمله کشاورزی، هیدرولوژی، اقتصاد و جامعه شناسی و روانشناسی.
اهمیت مورد دوم یعنی آموزش و آشنایی با الگوهای استفاده بهینه از آب و آشنایی با نتایج و عواقب خشک شدن دریاچه، کمتر از اولی نیست و هرگز به سطح خاصی محدود نمیشود و هم میتواند در مقیاس ملی و یا کلان و هم در مقیاس منطقهای و یا محلی اتفاق بیفتد. طبیعی است که آموزشها در سطوح پایین یعنی در مقیاس بومی و محلی با به کارگیری زبان محلی و تقویت حس خودمانی در مردم، پایداری و اثرگذاری بیشتری دارد. مشارکت مستقیم شهروندان میتواند اثربخشی، مشروعیت، شفافسازی و عدالت اجتماعی را افزایش دهد. ایدهی مورد نظر، ناظر بر این است که عموم مردم با تلقی مسئله دریاچه به عنوان مسئلهی خود، بهطور جدی در فرآیند سیاستگذاری و تصمیمگیری و حتی اجرا درگیر شوند.
بهجای اینکه با مردم صرفاً بهعنوان دریافتکنندگان منفعل تصمیمات و خطمشی رفتار شود و یا به مردم از بالا به پایین نگاه شود، مقامات و دست اندرکاران و طرفداران محیط زیست، دنبال دیدگاهها و مشارکت عمومی باشند. بیترديد، در اين رابطه، تمام دستاندركاران توسعه در منطقه اعم از گروههای ذینفع و ذیصلاح و ذینفوذ بايد هر كدام به فراخور حال خويش، ایفای نقش نمایند. دولت با سیاستگذاری مناسب بايد سعی خود را برای جلب سرمايهها و كمکهای خارجی و نيز وارد كردن فناوریهای جديد، از طريق همكاری با شركتهای خارجی به كار گيرد. هدف اصلی در اين رابطه تقويت زيرساختها و بالا بردن آگاهی و سطح درآمد اجتماعاتِ محلی و بهبود شرايط زندگی از طريق آگاهی و تقويت حس اعتماد به نفس آنان است. اين امر از طريق مطالعه و درک توانها و ظرفیت تمام افراد و گروههای دستاندرکار توسعه، ممکن خواهد شد. بديهی است مشاركت راهی برای برقراری ارتباط مناسب و انجام همكاریهای لازم در پیشبرد امور اجتماعی است. باید پذیرفت که صاحبان قدرت واقعی، مردمان محلی و بومی هستند. طبیعی است اگر امور مختلف، به جای بخش دولتی با اشتیاق و خواست بخش عمومی انجام شود، نتايج موثرتر و بنیادیتری به دنبال دارد.
● به اعتقاد محققان زمینشناسی دریایی تنها راه درمان این دریاچه، اعتماد به محققان و دانشمندان این حوزه و اجرای طرحهای فناورانه است. آنها بر این باورند که عمق دریاچه ارومیه با رسوبات نمکی پر شده است و برای نجات آنها باید نیاز آبی آن تأمین شود که با توجه به شرایط خشکسالی کشور، امکان این امر محال به نظر میرسد؛ از این رو آنها پیشنهاد میدهند که قبل از هر اقدامی باید به حفظ وضع موجود دریاچه همت گمارد، شما چه فکر میکنید؟
زمینشناس نیستم، ولی با آنان در زمینهی تخصیص حقابهی زیستمحیطی دریاچه شدیداً هم عقیدهام. باید هر طور شده جلو مرگ دریاچه گرفته شود. این جلوگیری از مرگ دریاچه و احیای آن طبیعتاً گام به گام خواهد بود. گام صفر «حفظ وضعیت موجود» و گامهای بعدی «اجرای طرحهای غیرسازهای و مدیریتی مثل نکاشت و در صورت لزوم طرحهای سازهای» در آینده است.
● چندین سال است برخی کارشناسان میگویند، فقط رهاسازی آب در دریاچه مهم نیست. حفظ و مدیریت آب برای جلوگیری از تبخیر مهمتر است. این کار هم تنها و تنها با کوچکتر کردن سطح دریاچه امکانپذیر است و هیچ روش دیگری فعلاً جواب نمیدهد، نظر شما در این باره چیست؟
به نظرم باید به سمت طرحهای فناورانه جدیدی رفت که سرعت تبخیر را کاهش دهند. کوچک کردن سطح دریاچه تا چه اندازهای؟ این ایده ما را به توجیه خشک شدن دریاچه سوق میدهد و در بلندمدت میتواند ایده بسیار خطرناکی باشد.
🔴 منبع:
روزنامه رسالت، شماره چهاردهم امرداد ۱۴۰۲ خودشیدی
💢