مسیر توسعه و برخی خطاهای راهبردی
آینده (عباس عبدی):🔺سایت امتداد ۷ فروردین ۱۴۰۱
✍️عباس عبدی
🔹این متن ویراستاری شده پاسخ شفاهی بنده به پرسش زیر است:
«خطاهای راهبردی در برنامههای توسعه در ایران که موجب شده به شاخصهای توسعه پایدار کم توجهی شود، شامل چه مواردی میشود؟ ابرچالشهای مهم برای دهه آینده ایران و توسعه پایدار آن چیست؟»
🔘مسیر توسعه ایران با خطاهای راهبردی مواجه بوده که یکی از آنها درک نادرست از مفهوم علم در ایران است، این درک نادرست موجب بی اعتنایی به جایگاه علم در فهم روابط میان متغیرها و ظهور نوعی ارادهگرایی شده که بر اساس آن فکر میکنند، هر چه را بخواهند میتوان انجام داد، فقط باید اراده کرد. در حالی که علم به شما چنین اجازهای نمیدهد. متغیرها و تاثیرشان محدود و توانایی ما هم محدود است. بنابراین اهدافمان را هم باید محدود کنیم. در واقع همه خوبها را نمیتوان با هم داشت. باید بتوان بین آنچه به دست میآوریم و آنچه از دست میدهیم موازنه برقرار کنیم. بنابراین ارادهگرایی و نگاه غیرعلمی به توسعه اولین مساله یا خطای راهبردی بر سر راه توسعه ایران است.
🔘برای اثبات حرفم میتوانید سیاستهای کلی نظام را مطالعه کنید. ۵۰ تا ۶۰ سیاست کلی مصوب شده داریم. به بیانی همه چیزهای خوب کنار هم جمع قرار گرفتهاند. در حالی که یک ریال ارزش اجرایی ندارند. جمع کردن حرفّهای خوب کلی و غیرقابل اجرا با هم که برنامه توسعه نیست. برنامه توسعه باید بر اساس علم و واقعیتها تنظیم شود. طبیعی است که در این مسیر چیزهایی را از دست میدهیم و چیزهایی را به دست میآوریم.
🔘خطای دیگر در مسیر توسعه ایران در حوزه مدیریت است. اصولا نیروی سیاسی که مدیریت را در دست دارد، صلاحیت کافی برای این کار را ندارد. از یک سو فاقد صلاحیتهای علمی و کارشناسی و بی اعتنا به آن است و از سوی دیگر انسجام درونی لازم را، برای پیشبرد اهداف توسعهای ندارد.
🔘با توجه به این که شاخص حاکمیت قانون هم مطلوب نیست، پس اصولا چیزی به نام برنامه توسعه در ایران شکل نمیگیرد. برنامههای توسعه ایران را بعد از انقلاب مرور کنید. بهترین برنامه برنامه سوم است. نه به لحاظ این که بهتر از برنامه چهارم است. اتفاقا شاید برنامه چهارم روی کاغذ بهتر از برنامه سوم بود اما وجود حدی از ویژگیهای فوق در برنامه سوم است که آن را به بهترین برنامهای که عملی شد تبدیل کرد. چون تهیه آن با مشارکت افراد و کارشناسان بود و با مدیریت به نسبت درست و رعایت قانون اجرا شد.
🔘در تدوین برنامه توسعه در ایران به اشتباه تصور میکنند عدهای باید بنشینند و برنامه بنویسند. در حالی که باید ذینفعان یا اکثریت قاطع با آن برنامه توسعهای همدل باشند و با مشارکت حداکثری کارشناسان نگارش شود تا قابلیت اجرا پیدا کند. در اجرا هم قانون و مدیریت کارآمد برقرار باشد. از بین برنامههای موجود تنها برنامه سوم است که تا حدی این ویژگیها را دارد. برنامه چهارم یکی از بهترین برنامههای نوشته شده است اما بعد از این که دولت احمدینژاد آمد، کلا کنار گذاشته شد.
🔘رویکرد توسعه در ایران از ثبات کافی برخوردار نیست. برنامه توسعه باید به نحوی باشد که اجماع عمومی را جلب کند و با آمدن و رفتن هر دولت تغییر نکند نه این که با روی کار آمدن یک دولت برنامه چهارم به طور کلی کنار گذاشته و همه اصولش را به هم بزنند.
اشتباه دیگر بیتوجهی به آینده است. هیچ برنامه توسعهای در ایران به آینده توجه کافی ندارد. در استفاده از منابع، آب، خاک، درآمدهای نفتی و خیلی چیزهای دیگر هیچ نوع آیندهنگری وجود ندارد. همچنین پایداری متغیرهای توسعهای ایران بسیار اندک است. به همین دلیل ممکن است رشدی را چند سال تکرار کنیم بعد با یک تنش و بحران عظیم خارجی کل ماجرا تغییر میکند.
🔘فقدان رویکرد قابل دفاع نیز مشکل مهم برنامه توسعه در ایران است. در اقتصاد میگویند که شما نمیتوانید هم تورم و هم بیکاری را همزمان از بین ببری میان آنها یک رابطه الاکلنگی است. در رویکردهای توسعهای هم باید مشخص کنیم به دنبال چه هستیم؟ باید میان راههای گوناگون که هر کدام عوارض و منافعی دارد یکی را انتخاب کرد. نمیتوان همه چیز را با هم داشت. خیلی از این دست تناقضات در نگاه توسعهای موجود در ایران وجود دارد.
🔘در واقع میتوان گفت یک رویکرد منسجم و اساسی برای توسعه در ایران وجود ندارد. رویکردها مقطعی و جز نگر هستند. وقتی حاکمیت قانون هم وجود نداشتهباشد همین جزییات هم به نحو درستی انجام نمیشود و فساد و رانت هم اساسا تحقق برنامههای توسعهای را به امری بلاموضوع تبدیل میکند که در نهایت نمیتوان چشماندازی برای کشور ایجاد کرد.
🔘علاوه بر خطاهای راهبردی در مسیر توسعه، ایران با ابرچالشهایی نیز روبهرو است. برخی چالشها به برنامهریزی بلند مدت نیاز دارند به این معنا که اگر همین امروز تصمیم بگیریم که برطرفشان کنیم، قادر به حل و فصل سریع آن نیستیم. چالشهای همچون چالشهای محیطزیستی و مساله آب از این دست هستند.
🔘برخی دیگر از چالشها ممکن است در کوتاه مدت هم تخفیف داده شوند؛ مثل چالش شکاف میان دولت و ملت. ترمیم شکاف دولت- ملت و ایجاد اعتماد عمومی، در یک ساختار سیاسی مشارکت جویانه ممکن است، همچنین ترمیم شکافهای قومی و تبعیضآمیز، حل مشکل بیکاری و ... نیز از جمله دیگر چالشهای پیش روی ایران است.
🔘اما شاید بتوان گفت ملموسترین چالشها در حوزه اقتصاد است. مشکلاتی که در نظام بانکداری، بازنشستگی، بیمههای تامین اجتماعی و ... وجود دارد که خود آنها نیز مجموعه وسیعی از چالشها را در پی دارد. البته فقط ایران با چنین چالشهایی روبهرو نیست و خیلی از کشورهای دیگر نیز کمابیش با چالشهایی از این گونه، دست به گریبان هستند. اما مجموعه چالشهای اقتصادی باعث شده که نزدیک به یک دهه رشد اقتصادی ما صفر یا حتی منفی باشد که آمار فاجعهباری است.
🔘در این میان ما با چالش بسیار مهمی روبهرو هستیم که از همه این ها مهم تر است و آن مخدوش شدن موقعیت ایران در منطقه است. وقتی کشوری تضعیف شود و کشورهای کنار شما قوی شوند، اثرات ویرانگر و مخرب جدی در پی خواهد داشت که از مهمترین آنها اثراتی است که بر امنیت دارد و اثرات روانی هم است. اما به صورت کلی اگر امروز بخواهیم مساله ایران را یک گام به جلو ببریم به شکلی که دیگر به عقب باز نگردد ایجاد تفاهم سیاسی در داخل شرط اول است. تا این تفاهم صورت نگیرد هیچ اتفاق دیگری نخواهد افتاد.