مدرسه گندم و چشمه
نسترن امینفرمعرفی پروژه گندم و چشمه
همه چیز با یک پیام از یک دوست معتمد که در خیریه کارهای بسیار بزرگی انجام میدهند و در منطقه غعال بودند شروع شد: پس از زلزله در کرمانشاه بسیاری از روستاهای دور از شهرها در منطقه ثلاث و جوانرود ویران شده بودند و اهالی این روستاها به صفی آباد که نزدیکترین روستا به جوانرود بود مهاجرت کرده بودند و همین مسئله به یک باره تعداد دانش آموزان تنها مدرسه سه کلاسه روستا را از صد و خرده ای دانش آموز دختر و پسر به چهارصد و خرده ای دانش آموز رساند دانش آموزان تمام مقاطع که در سه کلاس و دو کانکس اضافه شده به سختی درس می خواندند و در کنار هم بودن کودک 7 ساله با نوجوان 17 ساله تبعات زیادی به دنبال داشت. پیغام که به من رسید در چند گروه دوستان که متشکل از جمعی از دوستان بود که قبلا در کنار هم کارهایی در سیستان و بلوچستان و چابهار انجام داده بودیم منتشرش کردم دوستانی که به من لطف و اعتماد داشتند و هر بار که موردی پیش می آمد و مطرح می کردم کمکها را واریز می کردند و باهم قدم به قدم پیش می رفتیم و پروژه را به پایان می رساندیم : مثل کمک برای تامین کتاب و لوازم التحریر و کفش که در سال 95 به منطقه چابهار بردیم، حمایتهایی که از طرح با من بخوان کردیم، کنتور برقی که برای مدرسه ای در وشنام میرگل در بلوچستان خریدیم و کمکهایی که برای سیل سیستان و بلوچستان جمع آوری شد و صرف بازسازی یکی دو خانه و سرویس بهداشتی یک مدرسه و بازسازی چاههای فاضلاب شد.

دوست عزیز و بزرگواری که بسیار خیرخواه و البته کار بلد هستند پیغام دادند و گفتند:" اگر پیگیر پروژه باشی من هزینه ساخت 3 کلاس در آن مدرسه را تقبل می کنم" و این پیشنهاد یعنی کاری بزرگ در منطقه جوانرود که باعث می شود هم کودکان زیادی بتوانند تحصیل کنند و هم از آسیبهای ناشی از شرایط نامناسب مدرسه به دور باشند. ضمن اینکه ساختمان مناسب یک مدرسه در یک منطقه محروم نه تنها در سال تحصیلی که در زمان تعطیلی مدارس می تواند برای بهره گیری فرهنگی و پرورش کودکان مورد استفاده قرار گیرد و حتی در زمان بحرانیهای احتمالی هم جایگاه مهمی در روستا دارد. پس از صحبتها و پیگیریها و برآوردها پروژه تبدیل شد به "دبستان 6 کلاسه گندم و چشمه در روستای صفیآباد جوانرود" و دوست عزیزمان هزینه ساخت سازه مدرسه را تقبل کردند و دوستان دیگر هم با کمکهایی که کردند ما را دلگرم به شروع پروژه کردند و گروه شکل گرفت و در شهریور 98 تفاهمنامه ای با اداره نوسازی مدارس به امضا رسید و کار شروع شد:



تحویل زمین اما با تاخیر صورت گرفت و کلنگ زنی در آبان ماه انجام گرفت .

مراحل خاکبرداری و ساخت فونداسیون در محل پروژه و ساخت سوله در تهران توسط آقای مهندس خوانساری و همکارانشان در شرکت نوین تراس شروع شد .







اما با بالا گرفتن شیوع کرونا در منطقه و بدلیل ضرورت رعایت ضوابط و پرو تکلها، پروژه تعطیل شد چرا که به خطر افتادن جان افراد برای پیشرفت پروژه کار درستی به نظر نمی رسید. اما پس از افول شدت پاندمی تکمیل سازه اسکلت در تهران با تمام محدودیتها برای اجرا و نظارت به آرامی ادامه پیدا کرد و هرزمان که مقدور بود کار تکمیلتر میشد. پروژه در صفی آباد از اواخر پاییز 99 مجددا شروع شد و سازه اسکلت به محل پروژه منتقل و نصب شد. خرید و نصب سقف و دیوارها هم از پاییز تا کنون علیرغم بالا گرفتن مجددکرونا که زمان انجام را طولانی تر می کرد انجام شده است:







همه گیری کرونا و تاخیری که در پروژه حاصل شد بهمراه سایر شرایط منجر به گرانی چشمگیر در قیمت مصالح و تجهیزات شد بنحویکه باعث شد هزینه ساخت مدرسه تا سه برابر افزایش پیدا کند و علیرغم آنکه مبلغی نزدیک به 1.8 برابر میزان برآورد اولیه هزینه شده است اما مبلغ حدود 400 میلیون تومان برای تکمیل قسمتهای باقیمانده مجددا برآورد میگردد. در هر حال حاضر پذیرای کمک دوستان برای تامین هزینه لوله کشی برق و تاسیسات پروژه هستیم و مراحل اساسی دیگری از قبیل بتنپاشی دیوارها تکمیل کف، سیستم سرمایش، در و پنجره ها، نما به صورت عمده باقیمانده است. تامین رادیاتورها و پکیج پروژه از طرف سازمان نوسازی مدارس خواهد بود. سعی کردهام در این مدت گزارش لحظه به لحظه و به روز از مراحل پیشرفت پروژه ارائه دهم و دوستان همراه به طور کامل در جریان ساخت پروژه قرار بگیرند. امیدوارم با کمک دوستان بتوانم تا شروع سال تحصیلی در مهرماه آماده بهره برداری کنم تا با صدای کودکان در مدرسه همراهی این مدت دوستان همراه پایانی دلچسب و دل انگیز داشته باشد.
نسترن امینفر
اردیبهشت 1399