ما

ما

Ehsan Sharifsanavi

💢 ما

🖋 احسان شریف ثانوی

🔷 مقدمه


در هیاهوی زنده‌باد و مرده‌بادهایی که این روزها به سمت هم پرتاب می‌کنیم می‌توان چند قدمی عقب رفت و‌فارغ از این هیاهوی زودگذر مساله ایران و مساله‌ی ما را در قاب و تصویری کلان‌تر‌ دید. ایران برای من یک واحد جغرافیایی نیست، از ایران که می‌گویم چشم به یک پیوستار تمدنی_فرهنگی دارم. تاریخ ما مشحون از فراز و فرودهاست. اندود از کامیابی‌ها و زوال‌ها، حالا هم چون همیشه و همواره ما در میانه‌ی تاریخیم. در میانه‌ی تاریخ با نگاهی به پس و گامی به پیش. من قصد دارم از افق یک "ما" به ایران و مساله ایران نگاهی بیندازم. با فهم این‌که جامعه یک کل واحد و یک‌دست نیست، برشی از این جامعه‌ی ناهمگون را پدیدارشناسی خواهم کرد. برشی که در فهم مساله‌ی ایران و همه‌ی ابعاد گوناگونش از چشم اندازی مشترک در حال فهم و تبیین آن هستند. از "ما" باید سخن بگوییم. از مایی که زیر تازیانه‌های مدام دیگری‌سازی است. از مایی که در معرض مدام تبدیل تفاوت‌ها به دشمنی قرار دارد. باید هویت جمعی این "ما" را تبارشناسی کنیم و در باب بود و نمودش سخن‌ها بگوییم.


🔷 مبانی


جامعه را می‌توان با روش‌ها و متدلوژی‌های مختلف شناخت. می‌توان نگاهی طبقاتی و کلاسیک به جامعه داشت. می‌توان بر مبنای رفتارهای جمعی جامعه را فهم نمود و می‌توان با نگاهی تلفیقی و مدرن دینامسیم و پویایی جامعه را فرونکاست و در یک سیالیت چند وجهی آن‌را درک نمود.در تحلیل من که برگرفته از پاردایم تلفیقی جامعه شناسی است، یک پیوستار عینی و ذهنی وجود دارد. ساختارهای عینی چون حکومت، قانون و... و ساختارهای ذهنی مثل هنجارها و‌ارزش‌ها و... . من این پیوستار را در بعد زمانی تاریخ معاصر و یک قرن گذشته محل بحث دارم. 

از منظر تاریخی امکان شناسایی یک مای پیوسته در هر دو بعد ذهنی و عینی وجود دارد. روح زمانه‌ی ما در تبلور ایده‌ی گذار از کهنه به نو موضوعیت پیدا می‌کند. این ما در طی این تاریخ با همه‌ی فراز و ‌فرودها و همه‌ی پیش‌روی‌ها و رجعت‌ها همیشه کنش جمعی در راستای نوسازی و توسعه پیش روی خود داشته‌است. در بعد عینی هنوز خواست این ما همان یک کلمه‌ای است که میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله در صد و اندی سال قبل در رساله‌ی یک کلمه بیان نمود: قانون. در بعد ذهنی هم این ما علی‌رغم مقاومت طبیعی و جدی کهنه در عام‌ترین کاربردش در یک پیوستگی تاریخی نوسازی و توسعه‌ی فرهنگی را پیش برده‌است. این ما در بزنگاه‌های تاریخ‌سازی چون انقلاب مشروطه، دولت‌ملی دکتر مصدق، انقلاب ۵۷، دوم خرداد ۷۶، جنبش سبز، جنبش مهسا و... با کنش‌های ظاهرا متفاوت خواست‌های بنیادین و مشترکی را پیش برده است. به گمانم مبنایی‌ترین خواسته‌ی این ما در بعد عینی دولت‌سازی در معنای مدرنش و حاکمیت قانون بوده است. در بعد ذهنی هم یک جنبش اصلاح‌گری فرهنگی برای تولد انسان مدرن ایرانی همواره درجریان بوده است.


🔷 ایده


اکنون با بیان مبانی این ما و جان‌بخشی به آن از معبر تاریخ معاصر می‌خواهم اندام‌واره‌ای از این ما را پیشنهاد و ترسیم نمایم. شماتیک پیشنهادی من برای این ما ترکیبی از نظریه‌‌های سیاسی و تجربه‌های زیسته‌ جمعی ماست. من فکر می‌کنم ایده‌ی مرکزی این اندام‌واره با محوریت آزادی شروع می‌شود و در ادامه به دو ایده‌ی اصلی عدالت و امنیت منجر خواهد شد. آزادی اساس و مبنای توسعه در عا‌م‌ترین معنای ممکنش است. آزادی مدنظر من آزادی سلبی است که آیزیا برلین تحت عنوان عدم مداخله صورت‌بندی می‌نماید.

در حوزه‌ی عدالت هم من کارآمدترین تعریف را نظریه‌ی عدالت به مثابه انصاف رالز می‌دانم. رالز می‌گوید سه چیز قرار است که توزیع شود:

۱.آزادی و ‌فرصت

۲.درآمد و ثروت 

۳.عزت نفس

رالز با مبنا قرار دادن آزادی‌های اولیه و فردی توزیع منابع را به نفع محروم‌ترین افراد جامعه مدنظر دارد و امکان آشتی و هم‌زیستی بین آزادی و عدالت را برقرار می‌کند. در مورد امنیت هم من چند اصل اساسی را مد نظر دارم:

۱.حفظ تمامیت ارضی ایران

۲.عدم مداخله‌ی مستقیم قدرت خارجی در امور داخلی

۳.خشونت پرهیزی کنشی

تبلور این ایده سه محوری را هم در تحقق دو جریان اصلی شکل‌گیری جهان مدرن پساروشنگری میدانم.

 ۱.فردگرایی لیبرال

۲.قرارداد اجتماعی

ما بدون یک توافق جمعی که در آن محوریت با فرد است نه هیچ ایدئولوژی، آرمان، طبقه و... امکان زیست جمعی منعطف به خیر عمومی را نداریم. فردیت اساس توسعه است و‌ ممکن بودن زیست‌جمعی در گروی قرارداد اجتماعی. مای ملی و دموکراتیک نمی‌تواند در چنبره نگاهی که انسان در آن وسیله است نه هدف باقی بماند. فردیت اساس لیبرالیسم است و ‌بدون مبنا قراردادن بنیان‌های فلسفی لیبرالیسم چون مدارا، آزادی فردی و...امکان دموکراسی‌سازی را هم از دست خواهیم داد.

🔷 جمع بندی


تلاش ما برای سخن‌گفتن از ما ریشه در ضرورت‌هایی چند وجهی دارد. من با ذکر مختصری از این ضرروت‌ها این تلاش اولیه و اندک را به پایان می‌برم.

ضرورت اخلاقی: ما چه نتیجه‌گرا باشیم، چه وظیفه‌گرا و چه فضیلت‌گرا در ساحت زیست جمعی مطلوب مشترکی به عنوان خیرعمومی و شادکامی داریم.

"ما" نباید در قیدوبند‌ چیزی به جز شادکامی نوع انسان و تحقق خیرهای عمومی باشد.

ضرورت سیاسی: در فضای اندود از تخاصم و دشمنی که عاملیت‌های سیاسی دارای رسانه و بسامد کسب قدرت را تحت هر شرایطی و به‌هر شیوه‌ای اولویت می‌دهند "ما" بدنبال توافقی جمعی باید باشد که درآن حاکیمت قانون، قدرت مشروط و گردش قدرت‌سیاسی حقوق اکثریت و اقلیت را در کنار هم پاس می‌دارد. تاریخ را اقلیت مصمم و آگاه ورق می‌زنند.

ضرورت اجتماعی: کثرت و تفاوت ویژگی اصلی اجتماعی ما در طی تاریخ بوده است. "ما" باید با مدارا، رواداری و کثرت‌پذیری امکان وفاق ملی و هم‌بستگی اجتماعی را در عین بودن تفاوت‌ها و تخاصم‌ها ممکن نماید.

ضرورت تمدنی-فرهنگی: ایران یک واحد جغرافیایی محض نیست. ایران یک پیوستار تمدنی_فرهنگی است. این پیوستار همیشه در معرض تهدیدات گوناگون داخلی و خارجی بوده است."ما" ایران را به مثابه این واحد تمدنی_فرهنگی مد نظر دارد و در عین نوسازی مدام فرهنگی تلاش جدی برای حفظ هویت ایرانی خواهدداشت.


Report Page