فروتنی در کنش؛ توصیه اخلاقی یا یک روش شناسی

فروتنی در کنش؛ توصیه اخلاقی یا یک روش شناسی

شاهین کارخانه

جلسه نقد و بررسی کتاب «گذشته یک توهم» زیر سایه تنش و درگیری فیزیکی اواخر جلسه قرار گرفت. اما در این جلسه صحبت‌های بسیار عمیق و موشکافانه‌ای از سوی سخنرانان درباره تاریخ قرن بیستم و جریان‌های فکری و سیاسی در غرب مطرح شد و همچنین درباره کارنامه نیروهای چپ در ایران صحبت‌هایی به میان آمد، که به نظر می‌رسد نقد سخنرانان نسبت به نیروهای چپ ایرانی یکی از عوامل عصبانیت و خشونت برخی از حاضران در جلسه شد.

مایه تأسف است که اقلیتی خشونت‌ورز توانست مباحث این جلسه را به حاشیه بکشاند. از این رو، در این یادداشت سعی دارم به یک نکته مطرح شده در جلسه بپردازم.

در بخشی از جلسه یکی از سخنرانان با ارجاع به نویسنده، فرانسوا فوره، و نقد او به اندیشه مارکسیستی، این ایده را مطرح کرد که ایدئولوژی‌های تام‌گرا که مدعی هستند برای تمامی حوزه‌های زندگی بشر نسخه و برنامه دارند در «توهم» به سر می‌برند و در عمل میراثی جز خشونت و تباهی مردمان نداشته‌اند. در نتیجه، سخنران جلسه در اهمیت «فروتنی در کنش»، به عنوان یک موضع فکری و نه یک توصیه اخلاقی، صحبت کرد. استدلال او درباره فروتنی نیز این بود که یک فرد یا جمعی از افراد توان شناخت و برنامه ریزی برای تمامی حوزه‌‌های زندگی انسان ندارند. یکی از نقاط مورد چالش در جلسه همین جا بود. جایی که منتقدین -بخوانید چپ‌ها- معتقد بودند اساساً خشونت‌های رخ داده در قرن بیستم ریشه در واقعیت‌های مادی داشته و نه اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌هایی که نیروها و کشورهای درگیر منازعات و جنگ‌های جهانی به آن‌ها متصف بوده‌اند. این منتقدین سخنران را متهم کردند که مشغول به توصیه اخلاقی است و به همین خاطر صحبت‌های او چیزی جز «انشاء» نیست و فاقد روش شناسی علمی است.

اما، علم شناخت کنش انسانی، پشتوانه روش شناختی و معرفت شناختی صحبت‌های سخنران است. علمی که به ما می‌آموزد نهادهای اجتماعی در نتیجه کنش‌های انسان‌ها ایجاد شده‌اند اما نتیجه قصد عامدانه آن‌ها نبوده‌اند.

این علم رویکرد سنتی از بالا به پایین به سازمان اجتماعی را به چالش می‌کشد و در عوض بر ظهور نظم از پایین به بالا از طریق مبادلات و تعاملات داوطلبانه تأکید انسان‌ها می‌کند. در هسته اصلی آن، این شناخت نهفته است که هیچ برنامه‌ریز مرکزی دانش یا توانایی هماهنگ کردن فعالیت‌های بی‌شمار افراد در جامعه را ندارد. نهادهای اجتماعی مانند خانواده، بازار، زبان و... همگی در طول چندین نسل بشر ایجاد شده‌اند.

این نظم اجتماعی را نظم خودجوش یا خودانگیخته (Spontaneous order) نامیده‌اند. دیگرانی نیز فرآیندهای مشابه را تحت نام‌هایی مانند دست نامرئی، تکامل و نهادهای ارگانیک تشخیص داده‌اند.

تحت همین شناخت است که متفکرین این حوزه معتقد به آزادی مبادله در بازار هستند. نظم خودانگیخته منجر به شکوفایی اقتصادی، رفاه و همکاری در سراسر جهان می‌شود. بنابراین در طول تاریخ، نهادها و سنت‌های اجتماعی به طور ارگانیک ظهور کرده‌اند و یک بافت اجتماعی و جامعه مدنی سالم را ساخته‌اند.

در نتیجه فروتنی در کنش، اگر به معنی آگاهی از محدودیت شناخت و دانش بشر باشد، یک رویکرد روش شناختی خواهد بود. رویکردی که به صورت منطقی به ما نسبت به عواقب ناگوار جمع‌گرایی هشدار می‌دهد و ما را به فردگرایی روش شناختی سوق می‌دهد.

از این رو، تغییرات بنیادین و تلاش برای برساخت نهاد‌های اجتماعی جدید چون از شناخت تمامی انگیزه‌ها و ترجیحات انسان‌ها ناتوان است نمی‌تواند به نتایجی مثبت برسد. برنامه ریزی یک فرد یا یک حزب برای اقتصاد یک کشور محکوم به شکست است، چرا که نمی‌تواند نسبت به تمامی اطلاعات موجود نزد افراد آگاهی یابد. به همین سبب نیز تمامی اقتصادهای سوسیالیستی محکوم به شکست هستند و همچنین به همین سبب اقتصاد شوروی -قبله آمال چپ‌گرایان قرن بیستم- فروپاشید.


Report Page