شکاف نسلها
نویسنده: محمود محمودی -مریوان
شکاف یا گُسست نسلها (Generation Gap) اختلافاتی است که از جهات عقیدتی، سیاسی و ارزشی در میان یک نسل با سایر نسلها پدید میآید. بدیهی است که وجود اختلاف یک سنّت الهی است و اختلافات را زمانی «گُسست» تلقی میکنیم که موجب شوند در میان نسلها فاصله بیندازند و مانع از تفاهم و تعاون آنها باشند. در عصر جدید، هم «سن» نسلها کاهش یافته و هم «اختلافات» آنها با نسلهای ماقبلشان بسیار بیشتر شده است.
در توجیه این قضیّه میتوان فاکتورهای زیر را دخیل دانست:
تحولات برقآسای اجتماعی، گسترش آموزههای مُدرن، مهاجرتهای داخلی و خارجی، تغییر در آرمانها و کمالهای مطلوب، تغییر در نگرش به میراث گذشتگان، تأثیرگذاری رسانهها، کاسته شدن هنجارهای مورد قبول اکثریت، بروز پدیدهی فرزندسالاری، گسیختگی نظام خانواده، مدیریت نشدن تضادها و ...
قرآن کریم نیز به گُسست نسلها توجه داشته است؛ چنان که در داستان «اصحاب کهف» ابتدا از جوانانی (إِنَّهُمۡ فِتۡيَةٌ) سخن به میان میآورد که ابهت یک نظام مشرکِ مستبد را در هم میشکنند و سپس به غاری میگریزند و بیش از سیصد سال در آن غار به خواب میروند و وقتی از خواب طولانی خود بیدار میشوند، به قدری از نسل جدید فاصله گرفتهاند که صلاحیت ادامهی حیات با آنان را ندارند و این بار برای همیشه میخوابند!
در جای دیگری از نسلهای جدید اهل کتاب بحث میشود که «دنیاپرستی» را جایگزین «تعهد دینی» کردهاند: «فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٞ وَرِثُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَأۡخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ وَيَقُولُونَ سَيُغۡفَرُ لَنَا وَإِن يَأۡتِهِمۡ عَرَضٞ مِّثۡلُهُۥ يَأۡخُذُوهُۚ أَلَمۡ يُؤۡخَذۡ عَلَيۡهِم مِّيثَٰقُ ٱلۡكِتَٰبِ أَن لَّا يَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِيهِۗ وَٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ. وَٱلَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِٱلۡكِتَٰبِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ[١]». در آیاتی دیگر هم از نوادگان و نسلهای جدیدی از پیامبران صحبت میشود که «نماز را تباه کردهاند» و «دنبالهرو شهوات خود شدهاند»: «أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ مِن ذُرِّيَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡرَٰٓءِيلَ وَمِمَّنۡ هَدَيۡنَا وَٱجۡتَبَيۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُكِيّٗا. مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا[٢]».
مسلّماً انتظار میرود نسلهای متوالی اهل دین بسیار بیشتر از دیگران، همراهی و تفاهم داشته باشند چون استمرار رسالت انبیاء و اخوت ایمانی و ولاء ایمانی چنین چیزی را اقتضا میکند.
سؤال این است که آیا در میان نسلهای «جماعت دعوت و اصلاح»، گُسست رخ داده است؟ پاسخ دادن به این پرسش به جهت چند بُعدی بودن قضیّهی گُسست و در دست نداشتن دادههای آماری لازم، قطعاً دشوار و غیر دقیق خواهد بود. اینجانب اگر بخواهم بنا بر تأملات شخصی اظهار نظر بکنم، به پدید آمدن شکاف نسلها به عنوان یک قضیّهی بالفعل و وضعیت بحرانی در جماعت دعوت و اصلاح باور ندارم. اما نشانههایی را سراغ دارم که حاکی از قریبالوقوع بودن این پدیده – در صورت مدیریت نشدن آن – هستند. از بارزترین نشانههای آن: گرایش نسل جدید جماعت به اندیشههای نوینی است که اساساً مورد پذیرش «نسل پیشتاز جماعت» – به تعبیر آقای «جلال معروفیان» - نیست. علامت دیگر کاسته شدن گرمای روابط عاطفی در میان نسل جدید جماعت نسبت به نسلهای قبلی است. علامت دیگر را میتوان زاویه پیدا کردن نسل جدید جماعت با نسلهای ماقبل بر سرِ مواضع سیاسی و قومی دانست. انتقادهای نسل جدید جماعت از شیوه و عملکرد مدیریتی نسلهای قبلی در تنظیمات سازمانی نیز یک علامت دیگر به شمار میآید.
همچنان گفته شد اگر این علامتها «با مدیریتی حکیمانه» رفع شوند، میتوان از بروز بیماری گُسست در نسلهای جماعت پیشگیری کرد. از نظر اینجانب پارهای از راهکارها عبارتند از:
١-گسترش فعّال فرهنگ مطالعه در میان کلّ افراد جماعت.
٢-برگزاری همایشهای فکری با حضور اعضای پیر و جوان جماعت و به صورت مستمر و چرخشی در جغرافیای کشور.
٣-ایجاد شرایط مطلوب برای تبادل تجربه و دانش در میان اعضای پیر و جوان جماعت.
٤-تدوین برنامههای هدفمند عملی برای تحکیم روابط عاطفی ایمانی در میان تمام طیفها و نسلهای جماعت.
٥-فرهنگسازی برای توسعهی روحیهی تسامح و دگرپذیری.
٦-انعطافپذیری بیشتر مدیریت و تنظیم جماعت.
٧-اهتمام دادن جدّی به رویکرد مقاصدی به دین.
پانوشتها:
[1] . اعراف: ١٦٩- ١٧٠
[2] . مریم: ٥٨-٥٩
منبع: اصلاحوب