شخصیت نمایشی
📎انسان اشتباه و انتخاب اشتباه
🔺انتخابهای “اشتباه ” و برقراری رابطه با انسانهای “اشتباه” بیش از همه در طیف شخصیتی دیده میشود که روانپزشکان به آن “خوشه B” میگویند. این افراد دارای ویژگیهایی چون عدم تحمل تنهایی، توجه طلبی شدید، رفتار تکانهای و هیجانمدارانه، برنتافتن انتقاد، تمایل به اعمال تفوق و برتری، عدم توانایی در همدلی و ندیدن رویدادها از دید دیگران، تمایل به قانون شکنی، و .... هستند. این علایم که در طول یک طیف خود را نشان میدهند همگی بیانگر دست اندازهایی هستند که فرد در سالهای اول زندگی خود با آن روبرو بوده است. سایه مشکلات سالهای ابتدایی زندگی بر انتخابهای آتی فرد سنگینی میکند.
🔺اختلال شخصیتی نمایشی یا هیستریونیک یکی از شخصیتهای این خوشه است. مشکل اصلی در این افراد عدم موفقیت در رسیدن به درکی یکپارچه از هویت زنانه یا مردانه است. چنین درکی در جریان تکامل طبیعی انسان از طریق همانندسازی با والد همجنس و رها کردن تخیل تصاحب والد جنس مخالف حاصل میشود. شکست در رسیدن به چنین نتیجهای موجب درکی مخدوش از زنانگی یا مردانگی میشود.
🔺زن هیستریونیک در حقیقت انسان دوپارهای است که از یک سو به ظرافتهای زنانه خود برای کسب توجه جنس مخالف تکیه کرده و از آن سو به خاطر عدم موفقیت در گسستن از پدر و همانندسازی با او دارای وجهی است که زنانگی (ضعف) را تحقیر کرده و تمایل به داشتن دست بالا در رابطه دارد. از یک سو در پی نگاه مردی است که زنانگی او را دیده به سوی آن جلب شود و از سوی دیگر اگر مرد بخواهد در ارتفاعی بالاتر از او قرار گیرد دوست دارد او را به زیر کشد .
🔺درون زن هیستریونیک دختر کوچکی است که هنوز رویای تصاحب پدر را در سر میپروراند ولی نقابی که به چهره زده از زنی قوی حکایت میکند که میتواند مادری همه فن حریف باشد. مرد هیستریونیک نیز در درون خود پسر کوچک محتاج حمایت و نوازش مادر را دارد که نقاب مردی حمایتگر به چهره میزند. این دو بیانگر دو طرف رابطه ای هستند که میتوانند در یک فرایند همانندسازی فرافکنانه جذب یکدیگر شوند. زن در مرد، پدر حمایتگر و مرد در زن، مادر مهربان قدرتمند را میبیند در حالیکه در باطن هر دو کودکی بیش نیستند. هر دو آن چیزی را در دیگری میبینند که بر آمده از تمایل برآورده نشده دوران کودکیشان است.