سیاست؛ عامل دین‌گریزی

سیاست؛ عامل دین‌گریزی

آینده (عباس عبدی)



🔺 گفتگو با یورونیوز فارسی ۱/۱۹/ ۱۴۰۳


✍️عباس عبدی


🔹در ایام نوروزی، حضور چشمگیر مردم در تخت جمشید و همین طور رقص و شادی‌ و بی‌حجابی‌شان در شیراز و کردستان و بوشهر و سایر نقاط کشور، آشکارا حاوی تمایل به ایران باستان و عبور از خط قرمزهای فقهی جمهوری اسلامی بود. شما این وضعیت اجتماعی را چطور تحلیل می‌کنید؟ 


🔘این نوع رفتارها، بازتابی است از نادیده گرفتن گروه‌های اجتماعی از سوی ساخت قدرت. گروه‌های اجتماعی نادیده گرفته شده، ممکن است به این رفتارها اعتقاد عمیقی داشته و یا حتی نداشته باشند ولی این عرصه‌ها، تنها جاهایی است که می‌توانند خود را بروز و ظهور دهند. 


🔘پیش از انقلاب هم دقیقا همین اتفاق افتاد. در ساختار رژیم شاه، نیروهایی که بعدا انقلابی شدند، اعم از لائیک یا مذهبی، حضور و مشارکت نداشتند و در عمل هم به رسمیت شناخته نمی‌شدند. در نتیجه، آن‌ها پناه بردند به مناسبت‌ها و سنت‌های گذشته و این عرصه‌ها را برای حضور عمومی و سیاسی خودشان انتخاب کردند. به همین دلیل حجاب معنای دیگری جز پوشش زن پیدا کرد و حتی کمونیست‌ها هم برای ضدیت با رژیم شاه، حجاب را رعایت می‌کردند در حالی که اعتقادی نداشتند. مذهبی‌ها هم در مناسک و مناسبت‌های دینی بهتر از هر جای دیگری می‌توانستند خودشان را بروز دهند؛ چون امکان دیگری برای حضور سیاسی و هویتی در دسترس نبود. یا رژیم سایر امکان‌ها را به رسمیت نمی‌شناخت. 


🔘الان هم دقیقا چنان وضعی ایجاد شده. من معتقد نیستم که مردم معترض، فقط برای عبور از دین پناه می‌برند به نقش‌های ملی‌گرایانه. البته بخشی از ماجرا همین است ولی بخش عمده‌اش برای تفهیم این واقعیت به سیستم است که شما ما را نادیده می‌گیرید. در واقع این رفتارها بیش از آنکه ناشی از دفاع از فرهنگ ملیِ پیش از اسلام باشد، نشانۀ نفی رفتارهای سیاسی حکومت و نادیده گرفته شدن بخش‌هایی از مردم است. 


🔘ولی در هر حال آنچه که واقعیت دارد این است که این گروه‌های اجتماعی در حال نشان دادن خودشان در همین قالبی هستند که ما داریم می‌بینیم. به نظر من حکومت هر چه بیشتر با این‌ها مقابله کند، این گرایش را تشدید می‌کند. ضمن اینکه این گرایش منحصر در رجوع به سنت ملی نیست؛ حتی در سنت مذهبی هم برخی چنین کاری دارند می‌کنند. 


🔘در سال‌های اخیر در قم و مشهد، راه‌پیمایی‌های مذهبی‌ای صورت گرفته که خالی از این علائم و نمودهای رسمی‌اند و مردم مذهبی شرکت‌کننده در این راه‌پیمایی‌ها، سعی می‌کنند به سنت مذهبی خودشان بازگردند و در واقع از این طریق خودشان را نشان دهند و بگویند ما وجود داریم. 


🔘به نظرم ممکن است رشد گرایش به دراویش در گذشته نیز فرآیندی شبیه داشت. مخالفت علمای قم و مذهبی‌های حکومتی و سنتی با دراویش، صرفا به دلیل مخالفتشان با تصوف نبود. دراویش همیشه بودند و در زمان امام هم آزاد بودند و حتی در قم حسینیه داشتند. ولی بعدا علمای قم و حکومت احساس کردند که گرایشی از مکتب فقهی به سمت تصوف پدید آمده است و به همین دلیل به صورت جدی درِ مقام مخالفت با دراویش درآمدند؛ وگرنه فی‌نفسه با دراویش مسئلۀ حادی نداشتند. 


🔘اما وقتی دیدند دراویش ممکن است جانشین آن‌ها شوند و در حال تبدیل شدن به یک واقعیت اجتماعی مهم شده‌اند و ممکن است ظرفی شوند که مظروف اسلام فقاهتی را جذب خودش کند، علیه دراویش اقدام کردند؛ اما متوجه نبودند اگر دراویش را بزنند، گروه‌های اجتماعی نادیده گرفته شده می‌روند به سمت سنت ملی. و اگر جلوی این گرایش را هم بگیرند، این گروه‌ها به سوی ضدیت با تشیع رفته و یا سنت‌های غربی را به شکل بی‌سابقه‌ای ترویج می‌کنند. چنانکه الان در ایران کریسمس و پاره‌ای از اعیاد و جشن‌های دیگر فرهنگ غربی مثل ولنتاین، رواج پیدا کرده است.


🔹آیا می‌توان گفت در نتیجه‌ی چند دهه حکمرانی اسلامی سخت‌گیرانه؛ اسلام‌گرایی در جامعه‌ی ایران آینده‌ی روشنی ندارد و روز به روز کمرنگ‌تر خواهد شد یا اینکه وضعیت فعلی، مثل نوعی تب است که با رفع عفونت فروکش خواهد کرد؟

🔘این پدیدۀ اجتماعی، تب نیست و اگر تب هم بود، بدون حل مسأله عفونت، فروکش نمی‌کند. حتی اگر تحت شرایطی فروکش هم کند، باز آن بیماری و منشأ تب کماکان سر جای خودش هست و فکر می‌کنم به هیچ وجه از بین رفتنی نیست. 


🔘اما با بخشی از سوالتان مخالفم؛ برای اینکه شما می‌توانید برگزاری اعیاد و مراسم مذهبی شلوغ را هم ببینید که اتفاقا این‌ها هم، چنانکه گفتم، در حال جدا کردن مسیر خودشان از حکومت‌اند. بنابراین باید کوشش کرد که هویت اسلامی و هویت ایرانی در تقابل با یکدیگر قرار نگیرند. هر دوی آن‌ها می‌توانند با اسلام سیاسی به معنای رایجش، مرزبندی کنند و از آن متمایز شوند. 


🔘اتفاقا حکومت دنبال همین تقابلی است که گفتم باید از آن پرهیز کرد؛ چونکه حکومت می‌خواهد بگوید همۀ این ملی‌گرایان و باستان‌گرایان، ضد اسلام‌اند و می‌خواهند با اسلام و تشیع مقابله کنند. این تصور ممکن است بحران‌زا باشد.


🔹در قیاس با دو دهه قبل، به نظر می‌رسد که دین‌گریزی در جامعه‌ی ایران تبدیل به دین‌ستیزی (بخصوص تشیع‌ستیزی) شده. توهین به شخصیت‌های برجسته‌ی مذهب تشیع در فضای مجازی نمود پررنگی دارد و کسانی که معتقدند این چهار دهه را نباید به پای اسلام و بخصوص تشیع نوشت، در مجموع حرفشان به جایی نمی‌رسد.‌ در این شرایط، آیا تاسیس یک حکومت سکولار به سود اسلام و تشیع نیست؟ 


🔘در اینکه دین‌گریزی وجود دارد، تردیدی نیست. تشیع‌ستیزی هم تا حدی طبیعی است اما وقتی یک نفر در فضای مجازی سخنی می‌گوید و صد تا یا پانصد تا لایک می‌خورد، استقبال از سخنان مثلا تشیع‌ستیزانۀ او، به معنای استقبال جامعه از این سخنان نیست. اگر کل ایران را در نظر بگیریم، این گونه افراد به شدت در اقلیت‌اند. 


🔘اما این ادعا را می‌توان پذیرفت که دین‌گریزی در جامعۀ ایران قطعی است. بخصوص گریز از دین فقاهتی. دین مناسکی هنوز جایگاه خودش را دارد و دین اخلاق مدار می‌تواند رشد یابد. اما دین فقاهتی کلاً تضعیف شده و از آن مهم‌تر و بیشتر، دین انقلابی و رسمی. بنابراین تفسیر دیگری از دین در میان بسیاری از مردم در حال شکل‌گیری است. 


🔘البته پدیدۀ عبور از دین هم یک امر جدی است. ولی به نظر من تشیع‌ستیزی به عنوان یک جریان جدی در جامعۀ ایران، پدیده‌ای موقتی خواهد بود. حمله به شخصیت‌هایی نظیر حضرت علی یا امام حسین، جواب نخواهد داد. البته این واقعیتی است که وجود دارد ولی در بطن جامعۀ ما، حداقل در شرایط کنونی، چندان شنیده نخواهد شد. 


🔘اگر شما موضع افراد نسبت به مذهب را در یک طیف ترسیم کنید، تشیع‌ستیزان آن تعداد اندکی کاملا افراطی این طیف هستند که خیلی کم‌اند ولی به راحتی دیده می‌شوند و دلیل اهمیت‌شان این است که حرف‌هایشان بسیار غیرمتعارف است؛ وگرنه به نظرم به لحاظ کمّی اساسا در جایگاهی نیستند که بتوانیم آن‌ها را جریان نیرومندی بدانیم.


🔹برخی هم معتقدند در نتیجه‌ی عملکرد حکومت اسلامی، در جامعه‌ی ایران رنسانسی شکل گرفته که موجب عبور ایران از اسلام خواهد شد. بویژه که ورود اسلام به ایران محصول تهاجم و تجاوز اعراب مسلمان بوده.‌ چنین تحول عمیقی را چقدر محتمل می‌دانید؟


🔘بله، قبول دارم که شرایط فعلی موجب عبور ایران از اسلام سیاسی می‌شود. اسلام سنتی و فرهنگ اسلامی هم تضعیف می‌شوند. ولی نهایتا متولیان دینی سعی می‌کنند خودشان را با محیط جدید سازگار کنند. چنانکه در اروپا هم مسیحیت چنین روندی را طی کرد. ولی فکر نمی‌کنم این تحول ربطی به مسئلۀ تهاجم اعراب مسلمان به ایران داشته باشد. از آن موقع تا حدود 1400 سال گذشته است. 


🔘اگراسلام عمق و ریشه‌ای در جامعۀ ایران پیدا نکرده بود، تا حالا صد بار از بین رفته بود. ضمن اینکه فکر نمی‌کنم کسی الان به وقایع تاریخی 1400 سال قبل توجه چندانی داشته باشد. ضمن اینکه دین ایرانی‌ها یک دین ایرانیزه شده است نه یک دین کاملا عربی. بسیاری معتقدند تشیع و فرهنگ اسلامی حاکم بر ایران، ایرانیزه شده اسلام است. بنابراین این طور نیست که بخواهند حول موضوع مسلمانی در ایران، تقابل نژادی ایجاد کنند. 


🔘به هر حال به نظر من در آینده، دین رسمی و انقلابی و سیاسی در ایران کاملا ضعیف خواهد شد. در پرانتز بگویم که دین انقلابی، اگرچه نام دین بر خودش گذاشته، یک پدیدۀ سکولار است. دلیلی ندارد ما این ادعا را تایید کنیم که دین انقلابی حقیقت دین است. انقلاب لزوما با دین تطابق چندانی ندارد. اسلام شیعی هم در حال ضعیف شدن است ولی سنت‌های اسلامیِ شیعی، کماکان در جامعۀ ایران جایگاه و پایگاه خودش را دارد. هر چند که این سنت هم کمابیش تضعیف خواهد شد. بدون برو و برگرد.

Report Page