سَلَفیها و توانایی نقدِ الحاد/خداناباوری
نویسنده: صبغت الله عاکف
اگر جوانان و دعوتگرانِ امروز، تمام نیروی خویش را برای تحقیق و بررسیِ نظم نوینِ جهانی، ساختار نظامهای فاشیست و نشنلیست جدید و مخالفت چشمگیر آنها با منهج و روش اسلام صرف نمایند و متوجه موج شبههافگنیها و راههای نقد و ردّ آنها باشند، خیلیها بهتر از این است که سرگرم اختلافات عقیدتیِ سلفی و اشعری و ماتریدی شوند، درگیریهاییکه در بسیاری از وقتها سودی نمیبخشد.
اگر باری به سرگذشتِ نامآورانِ گذشتهی امت سری بزنیم، میبینیم سلفی و اشعری همرکاب یکدیگر و در یک صف، در مقابل دشمن مشترک خود ایستادگی میکردند.
نمیگویم که از هر اشتباهی چشمپوشی نماییم و با دیدن مخالفتهای علمی و عقیدتیِ آشکار، مهر سکوت بر دهن نهیم؛ اما هدف این است که نیرو و انرژیِ تمام امت مسلمان، برای دفع دشمن متعرّض ذخیره گردد.
الله متعال علامه «رفاعی سرور» را غریق رحمت بیکرانش گرداند، که میفرمود: «با مسلمان کشمکش و درگیری نداریم».
عمرمختارِ صوفی بود که تلخیهای روزگار را به ایتالیای اشغالگر چشاند، عبدالکریم خطابیِ صوفی با فکر و تیزهوشی و دگرگونسازیِ نقشههای جنگی، تاریخ را به تحریر درآورد.
صلاحالدین اشعری، زیر پرچمی میجنگید که سلفی و اشعری و صوفی، همگی آن را پذیرفته بودند و در دست داشتند.
ابن تیمیهی سلفی با وجود تمام مخالفتهایی که با صوفیه داشت، همراه صوفیها در یک صف واحد در برابر دشمنان اسلام قرار گرفت، آنگاه که ضعفِ ساحتِ اسلام را حس نمود.
با این هم امروز عدهای به دلیلِ اختلافهای دروندینی، تمام زحمتهایِ کسانی که مانند کوه، در برابر سیلاب شبهات و انحرافات اسلامستیزان ایستادهاند را ندیده گرفته و کمارزش جلوه میدهند.
چندی پیش در صفحات عربی و همین روزها نیز در کامنتهای برادران فارسی زبان، دیدم که سخنی حاویِ محتوایِ ذیل پخش و نشر میگردد:
«سلفیت نمیتواند پاسخگوی ملحدین و سایر فِرَق و مذاهب فکری معاصر باشد؛ چون تنها میتوانیم از دریچهٔ اشعریت و ماتریدیت، وارد میدان مبارزه با این افکار و اندیشهها شویم».
بنده نمیدانم چه زمانی تاریخمصرف این بینشهای سطحی تمام میشود، چگونه و چه وقتی باید به این سطحینگریها و قضاوتهای عجولانه پایان دهیم و بخودآییم، کمی اطراف مان را متوجه شویم و بگذاریم مشت واحد و کوبندهای باشیم، بر دهان دشمنی که همگی من و شما را به یک چشم میبیند.
قصد تاختن بر یک منهج و دفاع از دیگری را ندارم، تنها میخواهم گوشهای از زحمات دعوتگران و اصلاحگران سلفی را در اینجا لیست نمایم؛ تا از طرفی، پاسخی برای این سخن داده باشم و از جانبی دیگر، منابع و شخصیتها را معرفی نمایم تا در نقد و رد شبهات معاصر از آنها استفاده شود. قابل تذکر است که: «هرگز منکرِ جهود و مبارزات مبارک اشعریها در این باب نیستم و نخواهم بود (سددهم الله وأيد حجتهم)».
اگر چشماندازی واقعگرایانه به دنیای کشمکشهای فکری امروز داشته باشیم، میبینیم بزرگترین جریانیکه در برابر سکولاریزم و الحاد سر بلند نموده، سلفیّت است.
دکتر سامی عامری یک سلفی است، دارای سلسلهکتابهای گرانسنگی در باب الحاد و نقد و بررسی شبهات آنها بوده، اثر بزرگ و پر محتوایی نیز در مورد دلایل نبوت و رد خدااِنگاران (دیئیستها) نوشتهاند، همچنان کتابی پیرامون سکولاریزم و کتابی هم در نقد فیمنیسم دارند که نظیر آنها را کمتر میتوانیم دریابیم.
دکتر عبد الله عجیریِ سلفی را داریم، که اکثریت آثارش پیرامون نقد و بررسیِ مذاهبِ فکریِ معاصر است، چند کتاب ارزشمند در نقد الحاد و چندین کتاب پیرامون لیبرالیت، نوگرایی و سکولاریزم دارند.
شیخ احمد بن یوسف سید، یکی دیگر از سلفیان جوان و فعال معاصر است که کتابهای کمنظیری پیرامون سکولاریزم، الحاد، قرآنیها و شبههافگنان نوشتهاند.
دکتر سلطان عمیری نیز سلفی است، تنها و تنها رسالهی دکترای این شیخ بزرگوار، کمر تمام مکاتب انحرافی معاصر را شکستانده است، سوای سایر نوشتههایش که اگر نام بگیرم سخن به درازا میکشد.
سخنرانیها، کنفرانسها و حلقات درسی این بزرگواران را میتوانید در یوتیوب دنبال نمایید، اکثریت آنها پایههای مکاتب فکری و انحرافی معاصر را درهم میکوبد.
دکتر حسام خطاب، سلفی دیگری که یکی از شاگردان شیخ رفاعی سرور (رحمه الله) نیز میباشد، از بزرگترین مناظران مصری به حساب میآید که در مقابلِ سکولاران، لیبرالها و ملحدین قرار دارد.
بزرگترین سلسلهی سفر یقین و نقد الحاد از یک ابرمرد سلفی است، دکتر ایاد قنیبی، آره! میتوانید این سلسله را از یوتیوب دنبال نمایید، این سلسله جوانان زیادی را از پرتگاه الحاد کشیده و سطحِ یقینِ بسیاری از مؤمنین را بالا برده است (کافی است که اعتراف خود آن جوانان را در کامنتهای فیسبوکی و یوتیوپی ببینید و بخوانید).
از شیخ ابراهیم سکران، فهد عجلان، عبد الله قرنی و سایرین نپرسید که در این برگه نمیگنجد.
شناخت جایگاه حقیقی افراد، از نشانههای پرهیزگاران هست.
به این اعتراف دارم که تعدادی از سلفیها در هضم و حمل واقعیت معاصر دچار فلجِ همّت شدهاند، اولویاتِ امت را درک نمیکنند و نقشهی درگیری روز را در دست ندارند و یا هم نمیفهمند، به این اعتراف میکنم و منکر آن نیستم؛ ولی در جهت مقابل نیز مردمانی داریم که تمام زندگی آنها را سب و شتم سلفیها دربرگرفته، این مسلکیست که بیشتر از اصلاح، تخریب میکند، از هر دو طرف. هر دو طرف مصروف تخریب یکدیگرند، خسارتی برای امت و دستاوردی برای دشمن.