سرمایۀ معنوی سحابی
💠💠💠
🔸سرمایۀ معنوی سحابی
✍️ کمال اطهاری
کانال تلگرامی نشریۀ ایران فردا، خرداد ۱۴۰۰.
💠💠💠
در فیلم اودیسۀ فضایی ۲۰۰۱، انسانها سفینهای ویژه ساختهاند و آن را با چند سرنشین روانۀ سفری اکتشافی برای دریافتن رازهای حیات کردهاند. اما در میانۀ راه آقای «هال»، رایانۀ سخنگویِ هدایتگر این سفینه، علیه انسانِ سازندۀ سفینه و خودِ او، با این استدلال که عقل ناقصی دارند طغیان میکند و تصمیم میگیرد سرنشینان سفینه را از میان بردارد. که البته موفق نمیشود و بالاخره انسانی هوشمند و شجاع و خشمگین با سختی و دشواری بسیار، در حالی که «هال» از آن چه کرده پوزش میطلبد، خاموشش میکند و در ادامۀ سفر استعلاء مییابد.
دولت در ایران کمابیش نقش آقای هال را پیدا کرده است. انقلابی بزرگ در ایران شکل گرفت و مردم بر اساس «قانون» دولت را موظف نمودند تا «زمینۀ مشارکت را در تمام مراحل تصمیمگیریهای سیاسی و سرنوشتساز برای همۀ افراد اجتماع فراهم کند تا در مسیر تکامل انسان هر فردی خود دست اندرکار و مسئول رشد و ارتقاء و رهبری گردد.» همچنین از لحاظ اقتصادی وظیفۀ دولت را چنین تعیین نمودند: «فراهم کردن زمینه مناسب برای بروز خلاقیتهای متفاوت انسانی است و بدین جهت تأمین امکانات مساوی و متناسب و ایجاد کار برای همۀ افراد و رفع نیازهای ضروری جهت استمرار حرکت تکاملی او.» اما اکنون عدهای، با تفاسیر نقلی و نه عقلی از فقه و در نتیجه در ضدیت با «قانون»، همان انسانهایی را که این دولت را ساختهاند ناقصالعقل میپندارند و آنها را قابل و مسئول مشارکت، رشد و ارتقاء و رهبری و تعیین سرنوشت خود نمیدانند. اینها قصد به نابودی جامعۀ مدنی نموده و راه استعلایش را بستهاند. در حالی که دولت با تضعیف جامعۀ مدنی در واقع کمر به نابودی خود میبندد، چون امر عمومی بدون امر خصوصی یا دولت بدون جامعۀ مدنی، هستی خود را از دست میدهد.
تجربۀ تاریخی هم چیزی جز این را نشان نمیدهد. آنتونیو گرامشی در دهۀ ۱۹۳۰ به استالین هشدار داده بود که در شوروی یک جامعۀ سیاسی قوی وجود دارد نه یک جامعۀ مدنی قوی و این بسیار خطرناک است. جامعۀ مدنی شوروی نیز به میل و به اجبار به برپایی یک دولت قوی تن در داد تا راه تکاملیاش را بپیماید، اما نتیجه، فروپاشی دولت اتحاد جماهیر شوروی بهمثابه یک ابرقدرت سیاسی و نظامی بود. در واقع هر دولتی با هر ایدئولوژیای هنگامی که دچار این توهم شود که همه چیز را از همگان بهتر میداند، دچار خشم انسانها گشته و در ورطۀ هلاک میافتد.
شگفت اینکه نتیجۀ کار دولت در ایران در در دو دهۀ اخیر، بهجای استمرار حرکت تکاملی، انقطاع آن؛ بهجای فقرزدایی، فقرزایی؛ و بهجای «مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» و «رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه های مادی و معنوی»، فساد و تبعیض فراگیرتر بوده است، اما بازهم قلیلی با قدرتی انحصاری، بر ناتوانی عقلی جامعۀ مدنی پای میفشارند. زندهیاد عزتالله سحابی در نامۀ خود به محمد خاتمی برای تبریک ریاست جمهوری وی در سال ۱۳۷۶، شجاعانه و بخردانه چنین مینویسد: «انباشت سرمایۀ معنوی از مالی مهمتر است، و اگر این یک نباشد، آن دیگری ضایع میگردد... طی ۲۵ سال گذشته بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه به داخل این مملکت سرازیر شده. اگر سرمایۀ معنوی میبود، این مبلغ کافی بود که صحرای کویر افریقا هم به گلستان تبدیل شود.»
توضیح بیشتر اینکه قبل از انقلاب در دورهای ۶۷ساله (۱۲۹۰ تا ۱۳۵۷) مجموع درآمد نفتی ایران حدود ۱۳۲ میلیارد دلار بوده است. بعد از انقلاب، دولت موسوی در دوران جنگ تحمیلی با ۱۱۰ میلیارد دلار کمترین درآمد نفتی را داشته است؛ و دولت هاشمی رفسنجانی ۱۴۱، دولت خاتمی ۱۵۷ میلیارد دلار، دولت احمدینژاد حدود ۷۰۰ میلیارد دلار، و دولت روحانی تاکنون حدود ۳۱۰ میلیارد دلار درآمد داشتهاند. اما بهطور مثال در دولت احمدینژاد که درآمد نفتیاش از مجموع درآمد نفتی ایران در یک قرن قبل از خود بیشتر بوده، رشد اشتغال در ایران صفر بوده است. بهعلاوه تلههای فضایی فقر از سیستان و بلوچستان گرفته تا سکونتگاههای غیررسمی شهری گسترش یافته و فقر در آنها پرچگالتر شده، و فقر رشد جمعیت در ایران را به کمتر از یک درصد رسانده است، در شمال ایران ۱.۶ میلیون هکتار جنگلزدایی شده، بهرهبرداری از منابع آبی ایران بیش از دو برابر حد مجاز است، ۵۶ درصد امنیت غذایی ایران وابسته به خارج است، ایران تقریبا به هیج یک از اهداف سند چشمانداز بلند مدت توسعۀ خود برای سال ۱۴۰۰ نرسیده و از عمدۀ کشورهای منطقه عقبتر افتاده است.
این یعنی داشتن سرمایۀ مالی اما نداشتن «سرمایۀ معنوی» که آن دیگری را ضایع و بیابان بهجای گلستان ساخته است. حال آیا جای شگفتی نیست که آن اقلیتی که سالیان سال است دخالت و نظارتِ انحصارجویانهاش بر انتخابات و تقابلش با قوانین مترقی، بهجای ازدیاد مشارکت و انباشت سرمایۀ معنوی، هر دو را به کمترین حد ممکن رسانده، باز هم خودداناپندارانه بر مواضعش بر ضد جامعۀ مدنی پافشاری کند؟
سخن نغز سحابی را در نامۀ مذکور، «جرالد مِیِر» اقتصاددان بزرگ توسعه به اینگونه گفته که «کمیابترین عامل توسعه، دانش است.» در واقع بیدانشی یا انباشت نشدن سرمایۀ معنوی در حوزۀ سیاسی ایران (در حاکمیت و بیرون از آن) مانع اصلی توسعه است و توسعۀ سیاسی و اقتصادی وابسته به انباشت آن است. اما شگفت اینکه نه روشنفکران رسمی و نه غیررسمی در پی انباشت دانش لازم برای توسعه نیستند، نام حزب، جبهه، اتحاد و... بر خود مینهند، اما هیچیک بر اساس برنامۀ مشخص تشکیل نشدهاند. آنچه به اسم برنامه میدهند، در واقع هدف است و تقریباً عبارات آن نزد مخالفان سرسخت یکدیگر هم یکی است؛ و اگر به سرنام برنامههای آنان نگاه نکنید، نمیتوانید آنها را از هم تمیز دهید. بهجای برنامۀ تحقق، همه از آزادی و عدالت و حفظ محیط زیست و... دم میزنند و سعی میکنند از واژگان فارسی سره استفاده کنند و...
سرمایۀ معنوی بیبدیل سحابی، جبههاندیشی او بر اساس برنامه بود. نه دادن شعار جبهه برای ذوب دیگران در خود، آن هم بدون برنامهای مشخص، بلکه ابتدا تشکیل جبهۀ وسیع فکری (نه گزینشی به شیوۀ استخدام دولتی) برای انباشت سرمایۀ معنوی یا دانش توسعه، و آنگاه تشکیل جبهۀ سیاسی برای تحقق آن. ازینرو به من مأموریت داد تا پیشنویسی به عنوان کارپایۀ جبهۀ آزادی و عدالت تهیه کنم که متأسفانه خود مجال دیدن و ویرایش نهایی آن، و ما مجال بهرهمندی مستقیم از سرمایۀ معنوی او را نیافتیم. این کارپایه مدتی است که بهطور محدود انتشار یافته و مورد بحث و نقد قرار گرفته است، امید که این بحث و نقد فراگیرتر گردد و جایگزین بیانیهها و شکوائیهها و نامهها شود و به تدوین یک برنامۀ بدیل برای تشکیل یک جبهۀ سیاسی یا بلوک تاریخی بینجامد. برنامهای بدیل که بدون آن ارادۀ ملی-مردمی برای تکامل فردی و اجتماعی جهت نخواهد یافت، و سیاسیون ایران همچنان سیاستزده باقی خواهند ماند و در آستانه انتخابات همچنان دنبال یک «فرد» خواهند گشت که حداقل دشمن آنها نباشد. آنگاه به او یاری کنند تا بتواند با چند شعار برای تقسیم نان و پپسی بین مردم، همراه با تقسیم باغهای ملی بین ۲۵ انبوهساز نظامی و غیرنظامی، و البته وعدۀ نخنمای ازدیاد یارانه، رأی بیشتری جمع کند.▪️