سحابی، جست‌وجوگر ریشه‌ها

سحابی، جست‌وجوگر ریشه‌ها



💠💠💠

🔸سحابی، جست‌وجوگر ریشه‌ها

✍️ کمال اطهاری

چشم‌انداز ایران، شماره ۹۷، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۵

💠💠💠


«اما نظریه نیز همین‌که توده‌ها را فراگیرد به نیروی مادی تبدیل می‌شود. نظریه هنگامی توده‌ها را فرا خواهد گرفت که به دل توده‌ها بنشیند و زمانی به دل توده‌ها خواهد نشست که رادیکال باشد. رادیکال بودن یعنی به ریشه قضایا پی بردن: اما برای انسان ریشه هیچ‌چیز نیست جز انسان.»(۱) 


هرسال بهار یاد سحابی سرمی‌زند و این خود فرصتی است که از اندیشه و منش کم‌نظیرش، همچون یک سرمایه نمادین سیاسی، بهره ببریم. در اواخر دهه ۱۳۶۰ بود که پیشنهاد ایشان را برای همکاری با نشریه «ایران فردا» پذیرفتم. در همان دیدار اول در میان گفتارهایی که به طرح و پذیرش این پیشنهاد انجامید، دریافتم که سحابی به‌راستی جست‌وجوگر ریشه‌ها است: 

نخست، شگفت‌زده با سیاسی‌مرد صافی روبه‌رو شدم که هیچ سودای قدرت در سر نداشت! یا اندیشه و اراده‌اش برای حضور پایدار و پررنج در حوزه سیاسی، نه در پی قدرت که برای برکشیدن انسان و به‌طور مقدم مردم ایران بود. اما افسوس، کسانی تا حد فرسودن رنجش دادند و این نشان آشکار را در منشش درنیافتند. 

دوم، در زمانی که گروه بسیاری از همراهان و مخالفان حکومت و نظام، رادیکالیسم را با های‌و‌هوی و فرمان و نفی و انحصارطلبی ایدئولوژیک اشتباه می‌گرفتند (و هنوز می‌گیرند)، او که در پی شناخت ریشه قضایا بود و به‌خصوص مطالعات عمیق و متداومی درباره مکاتب مختلف اقتصاد سیاسی و اقتصاد ایران داشت، به‌جای های‌و‌هوی ایدئولوژیک، راه‌های عقلانی برای بهبود زندگی مردم را به‌عنوان مسیر ناچار توسعه ایران می‌جست. در آن زمان نیز که گروهی از به‌اصطلاح رادیکال‌های سابق حکومتی ناگهان به‌طور ایدئولوژیک بازارپرست یا سرمایه‌پرست شدند، وی ازآنجاکه شایسته نمی‌دانست انسان به بازار سپرده شود، در مقابل این جریان هم ایستاد. هم ازین‌رو این جناح نیز وی را برنتابید. 

سوم، سحابی سیاست و تصمیمات سیاسی را صرفاً امر نخبگان و برگزیدگان نمی‌دانست. او معتقد بود که سیاسیون (حتی مخالفان) نباید به‌نام توده‌ها، به‌جای مردم سخن بگویند و تصمیم بگیرند. ازین‌رو بارها شاهد بودم که در حد طنز و دست انداختن (که جز در چنین مواردی چنین رفتاری از وی ندیدم) با کسانی که به‌طور مثال می‌خواستند به‌نام مردم انتخابات را تحریم کنند، برخورد می‌کرد. وی نیز معتقد بود که تنها با بردن آگاهی میان مردم، نیروی واقعی برای توسعه فراهم می‌آید. 

چهارم، در میان جناح‌های مختلف داخل و خارج حاکمیت ایران، سیاسیون اندکی را دیده‌ام که خود را حامل مطلق حقیقت نپندارند. این موضوع، به‌علاوه دانش اندک و کاذب یا ایدئولوژی‌زدگی بسیاری از آنها، باعث شده است که حتی در داخل یک جناح نیز ائتلاف سیاسی نسبتاً پایداری برقرار نباشد. به‌علاوه رقابتی پرتوطئه برای کسب هرچه سریع‌تر هژمونی مطلق حتی در درون یک جناح (چه رسد به بیرون) در جامعه موج زند؛ اما سحابی به‌یمن دانش خود و پیروی از اخلاق سیاسی شخصیت نمادینی چون دکتر مصدق، بر پایه رد امکان حمل حقیقت مطلق توسط یک فرد یا جریان فکری و سیاسی و طبقاتی و از سوی دیگر فعالیت سیاسی برای تکامل جامعه و با رعایت انسان، نه کسب قدرت یا ثروت، اصول تشکیل جبهه‌های پایدار و اصولی سیاسی را در ایران در عمل (در زمانه‌ای پرآشوب) مطرح کرد. 

به این دلایل است که هژمونی فکریِ سیاست‌مرد صافی به نام سحابی، به‌رغم کوشش رنج‌دهنده برای کنار گذاشتن و ماندن وی از حوزه سیاسی در این حوزه باقی و نیروبخش است.



۱- مارکس کارل، گامی در نقد فلسفه حق هگل، ترجمه مرتضی محیط، نشر اختران ۱۳۸۱.


Report Page