روشنفکر چینی -نسخه بدیل-
چشمافرهنگیالگویی برای مدیریت و صدور روشنفکری
چشما گزارش میدهد.
مقدمه
ر
ابطه میان دولت و روشنفکران همواره یکی از کانونهای جدال در جوامع مدرن بوده است (Said, 1994). در چین معاصر، این رابطه شکلی خاص به خود گرفته: حزب کمونیست نه تنها به حذف یا سکوتسازی روشنفکران مستقل پرداخته، بلکه نوعی «روشنفکری بدیل» را ساخته است؛ روشنفکرانی که در ظاهر منتقد و آکادمیکاند، اما در عمل مرزهای تعیینشدهی حزب را رعایت میکنند. این مقاله در پی آن است که این پدیده را بهعنوان یک مکانیسم روشنفکرسازی هدایتشده تئوریزه کند و نشان دهد چگونه چین در حال صادر کردن این مدل به کشورهای همکار خود است.
پیشینهی مفهومی
مفهوم «روشنفکر عمومی» (Public Intellectual) در غرب بر افرادی دلالت دارد که بهعنوان «وجدان جمعی» قدرت را نقد میکنند (Jacoby, 1987). در چین، این اصطلاح یعنی «گونگژُی-روشنفکر عمومی-» در دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ بار مثبتی داشت، اما از حدود ۲۰۱۰ به بعد بهطور سیستماتیک به یک برچسب منفی بدل شد: «گونگژُی» در رسانههای حزبی به معنای «مزدور غرب» یا «خائن ملی» جا افتاد (Link, 2013). این تغییر معنایی زمینه را برای ساخت یک روشنفکری بدیل فراهم کرد.
همزمان، جریانهای ادبی مثل ادبیات زخم (Scar Literature) در اواخر دهه ۱۹۷۰ نشان دادند که حافظهی تاریخی میتواند بستری برای نقد باشد (Louie, 1983). اما همین تجربه حزب را آگاه کرد که نقد فرهنگی، اگر رها شود، به بحران مشروعیت میانجامد. از همینرو، مدیریت گفتمان روشنفکری به بخشی از استراتژی حکمرانی بدل شد.
چارچوب تئوریک: روشنفکری چینی – نسخه بدیل
این مقاله پیشنهاد میدهد پدیدهی جدید را با عنوان «روشنفکری چینی – نسخه بدیل» مفهومپردازی کنیم. عناصر کلیدی آن چنیناند:
بازتعریف نقش روشنفکر: روشنفکر دیگر وجدان مستقل نیست، بلکه کارشناس/مشاور دولتی است (Wang Hui, 2003).
دوگانهسازی گفتمانی:
روشنفکر مستقل = خائن، غربزده، بیریشه؛
روشنفکر بدیل = ملیگرا، منتقد مسئول، صدای مردم.
ابزارهای تولید:
دانشگاهها و اندیشکدههای وابسته به حزب (Shambaugh, 2007)،
رسانههای رسمی و نیمهرسمی (Brady, 2008)،
ارتش سایبری یا «ارتش ۵۰ سنتی» (King, Pan & Roberts, 2017).
کارکردها:
خنثیسازی گفتمان لیبرال–دموکراتیک،
تقویت انسجام ایدئولوژیک،
ایجاد توهم آزادی بیان،
تربیت نسل جوان در چارچوب روایت رسمی.
تطبیق تطبیقی
پدیدهی «روشنفکری بدیل» در کشورهای دیگر نیز سابقه دارد، اما چین آن را سیستماتیک و صادراتی کرده است.
- روسیه: استراتژی «سورکوویسم» (Surkovism) در دهه ۲۰۰۰ با خلق روشنفکران و هنرمندان ظاهراً منتقد اما عملاً همسو با کرملین. رسانههایی چون RT و اسپوتنیک نمونههای شاخصاند (Yurchak, 2013).
- ایران: از دهه ۱۳۷۰، دولت «روشنفکران اسلامی–انقلابی» را بهعنوان بدیل روشنفکران سکولار ساخت. آنها بهظاهر به نقد اجتماعی میپرداختند، اما نهایتاً مشروعیت نظام را تثبیت میکردند (Boroujerdi, 1996).
- ترکیه: دولت اردوغان با پرورش نخبگان دانشگاهی و روزنامهنگاران ملی–محافظهکار، فضای روشنفکری را در چهارچوب «ارزشهای ترکی–اسلامی» مهار کرد (Özbudun, 2015).
- مصر و مجارستان: نمونههای مشابهی از «روشنفکران دولتی» دیده میشود که روایت ملی–محافظهکار را به جای نقد رادیکال ترویج میکنند.
اما تفاوت چین در آن است که این مدل را در قالب پروژههای بینالمللی (مثل «کمربند و جاده») صادر میکند: از طریق بورسیههای آموزشی، آموزش خبرنگاران، اندیشکدههای مشترک، و حتی رسانههای چندزبانهی رسمی (CGTN). اینجا روشنفکری بدیل بومی بازتولید میشود، با کارکرد مشابه: نقد محدود + مشروعیتبخشی.
نتیجهگیری
«روشنفکری چینی – نسخه بدیل» را میتوان یک مکانیسم قدرت نرم دولتی دانست: ابزاری برای کنترل میدان روشنفکری، بیاعتبارسازی صداهای مستقل، و تولید روشنفکران مدیریتشده. اگرچه نمونههایی از این پدیده در روسیه، ایران یا ترکیه وجود دارد، چین آن را به سطحی سازمانیافته و بینالمللی ارتقا داده است.
این مدل به کشورهایی که در مدار چین قرار گرفتهاند منتقل میشود و خطر آن وجود دارد که «فضای روشنفکری» در بسیاری از جوامع غیرلیبرال، نه از طریق سرکوب مستقیم بلکه از مسیر جایگزینی روشنفکران مستقل با بدیلهای دولتی، بسته شود.
بنابراین مطالعهی این الگو برای فهم آیندهی روشنفکری در جهان جنوب و درک سازوکارهای فرهنگی قدرت چین ضروری است.
منابع منتخب
- Boroujerdi, M. (1996). Iranian Intellectuals and the West. Syracuse University Press.
- Brady, A. (2008). Marketing Dictatorship: Propaganda and Thought Work in Contemporary China. Rowman & Littlefield.
- Jacoby, R. (1987). The Last Intellectuals. Basic Books.
- King, G., Pan, J., & Roberts, M. (2017). “How the Chinese Government Fabricates Social Media Posts for Strategic Distraction.” American Political Science Review, 111(3), 484–501.
- Link, P. (2013). “China: The Anaconda in the Chandelier.” New York Review of Books.
- Louie, K. (1983). The Literature of the Chinese “Scar”. Chinese Literature Today.
- Said, E. (1994). Representations of the Intellectual. Vintage.
- Shambaugh, D. (2007). China’s Propaganda System: Institutions, Processes and Efficacy. Harvard University Asia Center.
- Wang, H. (2003). China’s New Order: Society, Politics, and Economy in Transition. Harvard University Press.
- Yurchak, A. (2013). “The Concept of Surkovism.” Cultural Anthropology, 28(4), 669–696.
- Özbudun, E. (2015). “AKP at the Crossroads: Erdoğan’s Majoritarian Drift.” South European Society and Politics, 20(4), 1–19.