روز جهانیِ «علم در خدمت به پیشرفت صلح»: سلاح هستهای چگونه منجر به استمرار صلح میشود؟
۱ دسامبر ۱۹۳۹ است. آلمان نازی طی حملهای به لهستان جنگی را آغاز کرده. جنگی که همه میدانند محدود به این دو کشور نمیماند و به زودی شعلهی آتشش تمام اروپا را خواهد سوزاند. به زودی انگلیس و فرانسه در حمایت از لهستان وارد جنگ خواهند شد. آلمان به تصرف لهستان قناعت نکرده و نیروهایش را در کل اروپا خواهد گستراند. ایتالیا و ژاپن به طمع سهمی از غنائم آلمان وارد جنگ خواهند شد و ...
البته که مدتی قبل از شروع جنگ، سیاستمداران و دانشمندان نشانههای وقوع آن را میدیدند اما کسی نمیدانست ابعاد و شدت حمله چقدر بزرگ خواهد بود. متحدین که از پیشرفت و موفقیت نظامی سریع نازیها در تصرف بخش زیادی از اروپا غافلگیر شدهاند دنبال راه چارهای میگردند. با اینکه آمریکا از میدان نبرد دور است اما خطری را احساس کرده و به کمک دوستهای اروپایی خود میشتابد. حدودا یک ماه قبل از شروع جنگ لئو زیلارد و آلبرت انیشتن در نامهای به رئیس جمهور وقت آمریکا، فرانکلین.د.روزولت، او را از خطر ساخت بمب هستهای توسط آلمان نازی مطلع میکنند. این فیزیکدانان نابغه که در رشتۀ خود تبحر دارند میدانند مکانیک کوانتوم که شاخۀ نوپایی است امکان ساخت بمبی هستهای را که قدرتش بیشتر از هر سلاحی است که بشر تا به این روز دیده را حداقل از لحاظ تئوری اثبات کرده.
با دستور روزولت، پروژۀ منهتن با هدف ساخت بمب اتمی تحت نظر افسر ارتش ایالات متحده، لایسل گرووز و به سرپرستی علمی جی.رابرت.اوپنهایمر آغاز میشود. در ایالت نیومکزیکو منطقۀ لوسآلاموس، شهرکی سرّی با تمام امکانات رفاهی تأسیس میشود تا دانشمندان و مهندسان برجستۀ جهان همراه خانوادههایشان به ساخت بمب اتم مشغول شوند. بعد از حدود ۴ سال تلاش و صرف ۲ میلیارد دلار (ارزش امروزی: ۲۷ میلیارد دلار) اولین تست بمب اتم با موفقیت تمام شد. درحالی که آلمان و ایتالیا تقریبا شکست خورده بودند و شکست ژاپن هم قطعی بنظر میرسید، مقامات ژاپنی تسلیم بیقیدوشرط را رد کردند تا رئیسجمهور آمریکا، هری ترومن -که بعد از مرگ روزولت روی کار آمده بود- تصمیم بگیرد با رها کردن ۲ بمب اتمی بر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی، قدرت خود را به رخ بکشد و ژاپن را وادار به تسلیم کند. حملهای که طبق تخمینها منجر به مرگ حدود ۲۲۰۰۰۰ نفر طی ماههای بعد شد. ترومن در اولین پیامش بعد از انفجار هیروشیما گفت: «ما بزرگترین قمار علمی تاریخ را کردیم و برنده شدیم». جنگ تمام شده بود ...
از آن زمان و تا امروز همچنان بحثهای زیادی حول این تصمیم ایالات متحده وجود دارد. برخی فکر میکنند حتی بدون رها کردن بمب اتمی، ژاپن طی روزهای آینده تسلیم میشد و جنگ با تلفات کمتری به پایان میرسید. برخی شرایط را مناسب ادامۀ جنگ میدانستند و فکر میکردند اگر ایالات متحده از بمب اتمی استفاده نمیکرد سربازان بیشتری (مخصوصا از متحدین) کشته میشدند و بمب اتم باعث پایان زودهنگام جنگ شد. احتمالات زیادی وجود داشت اما انتخاب یکی، احتمال اجرایی شدن بقیۀ آنها را نفی میکند و ما هیچوقت نمیدانیم جنگ بدون بمب اتمی زودتر تمام میشد یا دیرتر. اما چیزی که میدانیم این است: از آن روز به بعد در ادبیات سیاسی-نظامی «مفهوم بازدارندگی» تعریف جدیدی یافته است.
به زبان ساده، بازدارندگی سیاستی است که با استفاده و نشان دادن سلاحهای کشتار جمعی (مانند بمبهای اتمی)، قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی مانع از انجام عمل نامطلوب توسط کشوری دیگر میشود.
پس از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۹، اتحاد جماهیر شوروی هم موفق به دستیابی به جنگافزار هستهای شد اما طی رقابتهای شدید تسلیحاتی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و علمی خود، طرفین هیچگاه دست به استفاده از این سلاحها نزدند. در مواقعی که تنش به اوج خود میرسید، مانند بحران موشکی کوبا، چیزی بود که مانع از وقوع جنگ نظامی میشد؛ ترسِ جهان از وقوع جنگ هستهای. از آن زمان تا به امروز معاهدههای مختلفی (مانند پیمان منع جنگافزار هستهای یا TPNW) جهت جلوگیری از وقوع جنگ هستهای امضا شده است. زین پس دیگر جنگ بزرگ مقیاسی مانند جنگ جهانی اول و دوم نداشتهایم و بهنظر تمایل کشورها به حل مناقشههایشان از طریق سازمانها و مجامع بینالمللی افزایش یافته است. بله، جنگ هنوز هم رخ میدهد، راستش همین الآن شاهد جنگهای سختی بین روسیه و اوکراین، و رژیم اسرائیل و فلسطین هستیم. جنگهایی که در هرکدام یکی از طرفین درگیر، به سلاح هستهای دسترسی دارد. اما کمتر کسی نگران وقوع جنگ هستهای است. همچنین بازدارندگی هستهای مانع از گسترش مستقیم جنگ به بیرون از مرزهای طرفین درگیری شده و گرچه کشورها غالباً از طریق نیروهای نیابتی به شکل محدودی از متحدین خود حمایت نظامی میکنند، اما فراموش نکنید که جنگهای جهانی اول و دوم به بهانههایی بسیار کوچکتر و مضحکتر شروع شدند.
در مثالی دیگر شاهد هستیم تنشهای بین هند و پاکستان بعد از ۱۹۹۸ و دستیابی هردو کشور به سلاح هستهای به شدت کاهش یافته و حتی عقلانیت میان حاکمیتشان رواج یافته و تعامل آنها با جهان از قبل هم بیشتر شده. بهنظر میرسد سلاح هستهای به چیزی ضد خودش بدل شده. به عبارتی دیگر در مواقع ضروری، بیشتر وسیلهای برای گسترش صلح است تا ابزار کشتار جمعی. البته فراموش نکنیم با وجود پیمانهای متعدد بینالمللی و دادگاههای عالیۀ جهانی برای حل صلحآمیز مناقشات، هنوز احتمال فنّی وقوع جنگ هستهای وجود دارد اما در دنیای پس از جنگ سرد، به غیر از استثناءهایی جهان شاهد صلحی فراگیرتر شده.
علوم انسانی برخلاف علوم تجربی قطعیت ندارند و نگاه چندبعدی و تفکر خارج از چهارچوب را میطلبند. هدف از نگارش این مقاله جدای از درست یا غلط بودن آن، آشنایی خوانندگان به زاویۀ دیدی متفاوت بود. امیدوارم در آینده برای صلح نیازی به سلاح نداشته باشیم.