روایت آزار

روایت آزار


روایت آزار ایرانیان

یکی از هم‌وطنان‌مان مطلبی در شبکه اکس منتشر کرده است، این روایت آزار را بخوانید:

«ما نه آواره بودیم نه غریب


دیشب تو خیابون یه خانم چادری شروع کرد بهم فحش دادن، تا جوابش رو دادم شوهرش با مشت کوبید تو صورتم، می‌زد و فحشم می‌داد

انقدر شوک شده بودم که هیچ ری‌اکشنی نتونستم بدم، آمبیانس محیط قطع شد، صدا نمی‌شنیدم، همه چیز اسلوموشن شد؛

دومی رو که زد مردم ریختن ازم دورش کردن

فقط یه صدا می‌شنیدم می‌گفت دخترم برو مگه نمی‌بینی اینها وحشی‌ان

قدم نمی‌تونستم بردارم

یه خانمی تکونم داد گفت عزیزم فقط برو

می‌لرزیدم

جلو چند تا مغازه اون ورتر نشستم، آقای صاحب‌مغازه برام آب آورد

گفت خانم من شرمنده‌ام

آکسان جمله شو گذاشت رو کلمه‌ی (من)

از شرمندگی و استیصال تو چشم‌هاش بغضم سنگین‌تر شد

حتی نتونستم جوابش رو بدم

فقط اسنپ گرفتم رفتم خونه‌ی مامانم

با خنده و شوخی براش تعریف کردم و نگفتم الان اتفاق افتاده، گفتم برای چند روز پیش بود، چون فکر کردم شاید گذر زمان باعث بشه کمتر نگران بشن


رو تخت مامانم دراز کشیدم و دو ساعت به دیوار نگاه می‌کردم

اخر شب اومدم خونه

خوابم نمی‌برد

ترسیده بودم

بغض داشت خفه‌ام می‌کرد ولی گریه‌ام نمیومد

ملاتونین خوردم و خوابیدم

همه‌ی امروز و سعی کردم خودم و سرحال نشون بدم و سر خودم رو گرم کنم و بگم و بخندم و یادم بره چی شده


با ورم و درد صورتم شوخی می‌کردم و سعی می‌کردم ساده‌انگاری کنم

وسط این‌همه فشاری که داشتم به خودم میاوردم که خشمم رو سرکوب کنم حرف یه نفر که گفت صد دفعه گفتم یه شالی چیزی همراهت باشه که این اتفاق‌ها نیفته، خفه‌خونم رو بیشتر کرد

چرا اینجوری شدیم ماها؟

بعد وسط این‌همه تلاشم برای فراموش کردن وحشتی که تجربه کردم خبر حکم اعدام یکی دیگه از ماها میاد

باز سعی می‌کنم نفهمم که چی داره می‌شه و پیش خودم می‌گم دادگاه تجدیدنظر می‌ذارن اینجوری نیست که، بعد یادم میفته چرا همینجوری این‌همه‌مون رو کشتن

باز غم‌بادم بیشتر می‌شه

با همه بغضی که داشت خفه‌ام می‌کرد می‌خندیدم و می‌گفتم بچه‌ها من و نخندونین صورتم درد می‌گیره می‌خندم

تناقض داشت ریش‌ریشم می‌کرد

الان اومدم خونه باز خوابم نمی‌بره صدای فحش‌هاشون میاد

صدای مشت اولش تو گوشم می‌پیچه حالم بده

خیلی نه فقط برای تحقیری که شدم نه فقط برای کتکی که خوردم

نه فقط برای بغض تو گلوم که اشک نمی‌شه

نه فقط برای دردی که می‌کشم نه فقط برای زندگی از دست‌رفته‌مون

نه فقط برای ذره‌ذره زنده نموندن‌مون حالم بده برای این حد از ناتوانیم برای این‌همه ناتوانی‌مون

برای زور زیادشون برای غربت‌مون برای تنهایی‌مون برای این‌همه قدرتی که دارن

حالم بده هنوز بغضم اشک نشده گلوم از فشار بغض درد می‌کنه

ترسیدم از همه‌چیز دیگه می‌ترسم

حالم خیلی بده

خوابم نمی‌بره

ترسیدم

چرا قلبم درد میکنه؟؟؟؟؟؟

ما نه آواره بودیم نه غریب»


هر روز جنایات جمهوری اسلامی گریبان ایرانیان را می‌گیرد.

یکی از روش‌های مبارزه با دیکتاتور بازگو کردن موثر داستان‌ها و روایت‌های شکنجه و آزار است. گاهی امکان تهیه فیلم و عکس وجود دارد و گاهی خیر.

در هر دو صورت چگونه می‌توان از جامعه مدنی حمایت کنیم؟

در دوره‌ای که به زودی برگزار می‌شود دو متخصص ایرانی، فرید حائری‌نژاد، مستند ساز و نوید خزانه‌ای وکیل و مشاور حقوقی، به شما آموزش می‌دهند چطور محتوایی قوی و موثر تولید کنید.


فرم ثبت نام:

https://docs.google.com/forms/d/1aAsiWt_C9XLUMSR2a5ZpOu8FDcIvMhIosU_NOJHtMb8/edit

کانال تلگرام دوره:

https://t.me/advocatingforothers

- برای آشنایی با جلسات این دوره نیز می‌توانید به وبسایت سر بزنید:

https://tavaana.org/advocating-for-others/

#گشت_ارشاد

#یاری_مدنی_توانا

Report Page