نگاهی به کتاب باد خزان
کاوه دارالشفاباد خزان؛ درباره غلامحسین درویش / فرهود صفرزاده / نشر فنجان، ۱۹۲ صفحه
باد خزان وزان شد
چهرهی گل نهان شد
وه چه کنم از غم بیقراری
رویم از این ورطهی جانسپاری
برای من درویشخان یعنی سیبیل، یعنی نه گفتن به موسیقی درباری به قیمت جان، یعنی انجمن اخوت، یعنی مشروطه و انقلابی در موسیقی که یکی از پیشروانش درویش بود، یعنی پیشدرآمد راک که برومند و لطفی با هم مینوازند، یعنی پولکا، یعنی ترکیب کلمهای متناقض درویش و خان، یعنی یاپیرجان…
درویشخان هیچ پیوند نسبی یا سببی با نوازندگان و هنرمندان دربار قاجار نداشت و نمیتوانست به عنوان «عملهی طربِ خاصه» به دربار راه یابد.
امروز اما نام او در تاریخ موسیقی ایران به عنوان نوازندهای نوآور و آزاد تکرار میشود و نه فقط سبک او، که مکتب اوست که سرلوحهی نوگراییهای بجاست.
این کتاب که با زبانی ساده ولی قابل استناد به ما فراز و فرود زندگی درویش خان، ناملایماتی که تحمل کرد، بزرگیای که داشت و تاثیری که بر اطرافیانش گذارد را به صورتی گذرا ولی خوب نشان میدهد.
صفحه ۸۹
مهدی صلحی مشهور به منتظمالحکما که به طبابت اشتغال داشت، خلیفهی مکتب میرزا عبدالله فراهانی بود و گویا حق استادی بر گردن درویش داشت. شیوهی سهتار نوازی او با شیوهی درویش متفاوت بود. هنرجویان سهتار به اختصار در توصیف آن دو میگفتند که منتظمالحکما مضرابی قوی و پنجهای تند دارد ولی درویش مضرابی لطیف و پنجهای نرم. میرزا عبدالله به شاگردانش میگفت: مضراب باید مثل چکش بلند شود و مثل پنبه به سیم بخورد. با انجام این ]توصیه[ صدای پُر و پختهای از ساز شنیده میشود. یعنی قدرت و لطافتِ توأمان.
ناخن درویش چنان بود که میرزا عبدالله میگفت ولی منتظمالحکما که در سهتارنوازی شاگرد محمدصادقخان سُرورالملک هم بود، ناخن محکمتری داشت. درویش و شاگردانش نحوهی نوازندگی منتظمالحکما را نمیپسندیدند. مرتضی نیداوود، خلیفهی مکتب درویش نیز همیشه تأکید میکرد که نرم بزنید، نه چکشی!
صفحه ۹۳
تصادفی که منجر به فوت درویش شد، تصادف سختی نبود، چرا که اتومبیل با یکی از اسبهای درشکه برخورد کرد و رانندهی اتوموبیل و سورچی درشکه آسیبی ندیدند. اما درویش که یک عمر با موسیقی و گل روزگار گذرانده بود، روح لطیف و تن ضعیفش تاب تحمل چنان حادثهای را نداشت. بدن و جسم او هم نحیفتر و نزارتر از آن بود که سنش اقتضا میکرد. علی شاهین که در سال ۱۲۹۶ به کلاس درویش رفته بود، مینویسد «درویش به واسطهی کهولت، از نواختن تار خسته میشد و با سهتار تعلیم میداد». درویش در آن زمان چهل و یک ساله بود و به کار بردن واژهی کهولت برای توصیف فردی میانسال عجیب است. مرتضی نیداوود هم میگوید «آخر عمر که درویش خان خیلی زود فرسوده شده بود، بنده کلاس ایشان را اداره میکردم. […] درویش خان خیلی زود فرسوده شد. سن زیادی نداشت.» نیداوود نیز از واژهی فرسوده برای درویش چهل و هفت ساله استفاده میکند. حتا علینقی وزیری میگوید «روزی که از این واقعه خبردار شدم، اول خیال کردم که یقیناً به مرگ طبیعی درگذشته است.»
صفحه ۱۴
درویش خودش هم معتقد بود که «اگر بتوانید ساز بزنید ولی از نواختن خودداری کنید، به خود و دوستانتان بد کردهاید. اما اگر نتوانید خوب بزنید یعنی استعداد این هنر را نداشته باشید و باز هم بزنید، به رفقا و خلق خدا بد کردهاید.»
آشنایان و دوستانش این موضوع را میدانستند و اگر درویش «حال و حوصلهی نواختن نداشت، تعبیهای میکردند. یک ساززن دیگر، سازی به دست میگرفت و ناخوش مینواخت. آنقدر خارج میزد و بد میزد و ساز را بد میگرفت که درویش تحریک شده، با خشونت ساز را از او میقاپید. در حقیقت، دلش برای ساز میسوخت که به چنگ نااهل افتاده بود. آنگاه خود به نواختن میپرداخت. از قدیم هم مَثَلی داریم که بدخوان، خوشخوان را به صدا درمیآورد»
صفحه ۲۶
عارف خیالاندیش و بلندپرواز در ادامه و در توصیف شبنشینی باغ گلندوک مینویسد «درویشِ از همه جا بیخبر، خودی کوک کرده، برای اینکه ساز خود را هم کوک کرده باشد، دستش برای گوشمالی به گوشهی تار رفت؛ غافل از اینکه طبیعت به سزای این حرکت، دماغ خودش را امشب به دست من به خاک خواهد مالید. … درویش کمتر از یک ربع ساعت گم شد. در جست و جوی او بودند که یکمرتبه صدای تار از بالای چنار به آهنگ نوا به گوش حضار خبردار گفت. من بدون درنگ، دنبال آهنگ را گرفته، خود را به درویش رساندم، شروع به خواندن نوا کردم. …»
صفحه ۴۳
یکی دیگر از نوآوریهای درویش که ارزش و اهمیت زیادی دارد، شش سیمه کردن تار است. «سیم واخوان یا هنگام را غلامحسین درویش در اواخر دورهی قاجار و به تقلید از سیم مشتاق یا واخوان سهتار به تار افزود. این سیم در افزایش صدای واخوان تار و نیز تنوع کوک آن تأثیر دارد» سیم یاد شده که آن را سیم زنگ نیز میگویند، بین سیمهای زرد و سیم بم تار قرار میگرفت و موجب تغییرات اندکی در شکل سیمگیر، خرک و سردستهی تار شد. این نوآوری و ابتکار بدیع با استقبال تارنوازانِ همروزگارش مواجه شد.