در باره انتخابات

در باره انتخابات

سعید پیوندی

نظرتان در رابطه با انتخابات این دوره چیست؟

مسئله انتخابات در جمهوری اسلامی به پارادکسی مربوط می‌شود که این نظام سیاسی از همان ابتدای حیات خود با آن درگیر بوده است. بخش کوچک "جمهوریت" نظام به دستگاه انتخابات مربوط می شود و قسمت بزرگ "اسلامی" به نهادهای غیرپاسخگو و غیر شفاف وابسته به دستگاه ولایت فقیه. این دوگانگی نهادی که به همزیستی دشوار خودکامگی با دمکراسی حداقلی و کنترل شده نوعی تنش تاریخی را به نظام سیاسی تحمیل می‌کند که از سال ۱۳۵۸ به این سو به اشکال گوناگون بازتولید شده است. با وجود کوچک بودن سهم "جمهوریت"، انتخابات یک دردسر واقعی برای نظام است چرا که بخش اصلی قدرت می‌خواهد از مزایای جمهوریت برای مشروعیت بخشیدن به نظام بهره جوید بدون این‌که هزینه‌های آن را بپردازد. برای مسئولین جمهوری اسلامی گویا کارکرد اصلی شرکت در انتخابات استفاده ابزاری است که آنها در رابطه با دنیا و یا افکار عمومی داخلی از مشارکت مردم و "دمکراتیک" بودن مناسکی رای دادن انجام می دهند. تشویق مردم به شرکت در انتخابات از سوی آن‌ها بیشتر برای نشان دادن ضرب شست به دشمنان داخلی و خارجی است تا مشارکت واقعی در اداره کشور. در سه دهه گذشته حکومت تلاش کرده است با مهندسی انتخابات از طریق چرخه "احراز صلاحیت" به نوعی نتیجه تضمینی دست یابد. اما این ساز و کار انتخابات حداقلی زمانی که بکلی از معنا تهی شده با واکنش منفی جامعه هم روبرو شده است. مردم بارها با قهر کردن با انتخاباتی که معنایش را از دست داده حکومت را با بحران مشروعیت در داخل و خارج کشور مواجه کرده‌اند و گاه نهادهای قدرت مجبور شده‌اند بر خلاف میل باطنی خود تن به "روزنه" گشایی بدهند. حکومت از سال ۱۳۹۸ در تلاش بستن روزنه‌های کوچک سیاسی برآمد و سیاست "خالص سازی" را برای به حاشیه راندن نیروهای خودی میانه‌رو و یا اصلاح طلب در پیش گرفت. در سه انتخابات گذشته ما شاهد کاهش شدید مشارکت بودیم. بر اساس گفته‌های شماری، موفقیت بزرگ تحریم انتخابات مجلس در سال ۱۴۰۲ که در جریان آن در شهرهای بزرگ مشارکت گاه کمتر از ۱۵ درصد بود و نیز بحران سیاسی ناشی از جنبش زن، زندگی، آزادی و یا بحران کارایی سبب شده است حکومت اندکی عقب نشینی کند.


مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات چه تاتیری می‌تواند در آینده ایران داشته باشد؟

موضوع مشارکت پرسش مهمی است که از دهه هفتاد در برابر جامعه ایران مطرح شده است. اگر سیاست را نوعی انتخاب و داد و بستان بدانیم مردم هم هر بار به تاثیر احتمالی رای خودشان نگاه می‌کنند و دارای حافظه جمعی هم هستند. آن زمان که احساس می‌شد شاید چیزی با انتخابات تغییر کند بطور گسترده به پای صندوق‌های رای رفتند (۱۳۷۶، ۱۳۷۷، ۱۳۸۰، ۱۳۸۴، ۱۳۸۸، ۱۳۹۲) ، گاه برای اعتراض به بن‌بست سیاسی و انحصار طلبی حاکمیت با انتخابات قهر کردند (۱۳۹۸، ۱۴۰۰، ۱۴۰۲)، زمان‌هایی هم سرخورده و خشمگین به خیابانها آمدند... امروز هم جامعه بر سر همین دو راهی است. آن بخش از جامعه (بویژه طبقه متوسط) که خواهان تغییرات مسالمت آمیز در ایران به سود حکمرانی خوب، دمکراسی و احترام به حقوق شهروندی و کرامت انسانی و یا مبارزه با فساد فراگیر، روابط خوب با دنیا و کارایی اقتصادی است به انتخابات به عنوان یک ابزار مهم نگاه می‌کند اما به شرطی که چیزی بطور واقعی تغییر کند. در گذشته مشارکت همراه بوده است با سرخوردگی و افسون زدایی از پروژه اصلاحات.

کسانی که امروز هوادار شرکت در انتخابات به سود پزشکیان هستند می‌گویند حتا رئیس جمهور کم قدرتی که وضعیت را از این بدتر نکند و یا ایران را به لبه پرتگاه جنگ نبرد بهتر از شرکت نکردن است. در بحث این روزهای هواداران شرکت در انتخابات به سیاست‌های مثبت آقای خاتمی و یا آقای روحانی در زمینه اقتصادی یا فرهنگی اشاره می‌شود. اما نباید فراموش کرد که ساختار قدرت و نهادهای اصلی آن در سال های اخیر تغییر کرده اند و نوعی مافیای فاسد قدرت بر بخش‌های گوناگون اقتصاد و سیاست خارجی چنگ انداخته و می تواند سد راه هر نوع سیاست اصلاحی باشد. 

در مقابل کسانی هم مشارکت را پذیرش بازی در زمین حکومت می‌دانند که هدفش از انتخابات فقط کسب مشروعیت است و قصد تغییر سیاست را ندارد. نیروهای دمکراسی بدین گونه دچار دودستگی بزرگی شده‌اند.

به نظر من آنچه که شاید در تصمیم افکار عمومی می‌تواند نقش آفرین باشد نبودن افق تغییر و پروژه مشترکی است که نوعی امید به آینده را بوجود آورد. ضعف نیروهای دمکرات در ایران این است که در برابر بازی سیاسی حکومت دستشان خالی است و فقط می‌توانند برای مثال انتخابات را تحریم کنند. این یک کمبود سیاسی کلیدی است که باید در تحلیل‌ها در نظر گرفت. در صورت وجود چنین پروژه و افقی شرکت نکردن می‌توانست همراه باشد با طرح یک پروژه سیاسی الترناتیو. وقتی الترناتیوی نیست طرفداران مشارکت می‌گویند میان قهر و دست‌آوردهای حداقی باید دومی را انتخاب کرد. تا زمانی که انگاره جمعی تغییر و افق روشن آینده شکل نگیرد این سرگردانی سیاسی ادامه پیدا خواهد کرد.

تایید پزشکیان از سوی شورای نگهبان به چه دلیل می‌تواند صورت گرفته باشد؟

همه نشانه‌ها حکایت از نوعی سازش مستقیم و یا غیرمستقیم می‌کنند میان اصلاح طلبان میانه رو و حکومت. تعیین سه نامزد اصلی اصلاح‌طلبان پیش از اعلام نظر شورای نگهبان به معنای علنی کردن کف مطالبات اصلاح‌طلبان حکومتی بود. تصمیم شورای نگهبان هم نوعی پاسخ مثبت و حداکثری نهادهای قدرت بود به شرطی که آقای خاتمی گذاشته بود. اما کسی از نه از اندازه این روزنه خبر دارد و نه از امکان تداوم آن. در حقیقت معلوم نیست چیزی در سیاست گذشته تغییر کرده است یا نه. برای این‌که همه می‌دانند که نهادهای قدرت می‌توانند به آسانی بر سر راه رئیس جمهوری که موافق سیاست‌های آن‌ها نباشد سنگ اندازه کنند و او را در بن بست قرار دهند. آنچه که در این به تردیدها می افزاید حذف کسانی مانند لاریجانی است. به نظر من اگر روزنه فقط به تائید صلاحیت آقای پزشکیان محدود شود، اصلاح طلبان حکومتی سرمایه سیاسی ناشی از موفقیت تحریم سال ۱۴۰۲ را بسیار ارزان فروختند.

من پیشتر هم نوشتم که هیچ کس نمی‌داند معیارهای شورای نگهبان برای تائید یا رد صلاحیت افراد کدامند؟ بر اساس چه معیاری برای مثال صلاحیت لاریجانی، همتی، جهانگیری، احمدی‌نژاد، صادقی و دیگران رد می‌شود و در برابر زاکانی، پورمحمدی، جلیلی، قالیباف، قاضی‌زاده و یا پزشکیان از صافی "احراز صلاحیت" می‌گذرند‌؟ پزشکیان در دو انتخابات پیشین ریاست جمهوری رد صلاحیت شده بود و در انتخابات چند هفته پیش مجلس هم پس از رد صلاحیت اولیه با پادرمیانی آقای خامنه‌ای توانست به بازی برگردد.

جالب این است که همه بازیگران داخل نظام با این کارکرد غیر شفاف و بی قاعده نه تنها آشنا هستند بلکه با آن خو گرفته‌اند و درونی کرده اند. رفسنجانی، روحانی، احمدی‌نژاد، جهانگیری، لاریجانی و بسیاری دیگر فقط زمانی به شورای نگهبان اعتراض کردند که خودشان قربانی بازی غربال‌گری شدند. ساختار آنچه که نهاد انتخابات و گردش قدرت نامیده می‌شود تابع مستقیم عملکرد بدون قاعده و غیرشفاف شورای نگهبان است. از نظر من شورای نگهبان و صحنه گردانان مهندسی انتخابات، در تکرار این تحقیر جمعی جامعه، نخبگان و شهروندان تنها نیستند. کسانی که این بازی بی‌قاعده را می‌پذیرند، تن به این خواری جمعی می‌دهند و هر بار چشم به سهمی دوخته‌اند که برای آن‌ها در نظر گرفته شده است به نوعی در بازتولید این نظم پدرسالارانه، خودکامه و غیر شفاف مشارکت می‌کنند. آقای پزشکیان و دوستان ایشان هم امروز شکرگزار این روزنه گشایی حکومتی هستند. اما همانی که روزنه را گشوده ابزار بستن آن را هم دارد.

 


Report Page