داستان مجموعه فیلمهای متریکس!
Matrix Loverفیلمهای متریکس نه تنها انقلابی درفضای فیلمهای بلاک باستری، بلکه کل سینما بودهاند. این مجموعه فیلمها با ابداعات جدیدی مانند بولتتایم و تلفیق هنرهای رزمی شرق آسیا با سینمای هالیوود به روشی منحصر به فرد؛ تکانی به ژانر اکشن نیز، دادند. اما متریکس تنها شامل اکشن، عینکهای خفن و دنیایی پسا-آخرالزمانی نیست. داستان فیلمهای متریکس تماما فکرشده و دارای انسجام قدرتمندی هستند که دلیل اصلی معروفیتی که لایقش نیز میباشد؛ همین است. اما فهم این داستان گسترده و کنارهم قرار دادن پازلهای فیلم برای دوستداران فیلم و دنبالکنندگان سینما کمی دشوار است چرا که فیلم مملو از دیالوگهای خاص، میزانسنهای سمبولیک و استعارات پیچیده هستند. اینجاییم تا این پیچیدگی را کمی آسانتر کنیم؛ علاوه بر این به چند تئوری قوی در مورد فیلمها نیز دامن میزنیم تا شما با این دنیای گسترده بیش از پیش درگیر شوید.
برای درک بهتر کامل داستان؛ باید از ابتدای امر شروع کنیم. فرنچایز متریکس شامل یک انیمه نیز میباشد که توسط واچوفسکیها ( خالقین فرنچایز متریکس ) ساخته شدهاست. در این انیمه داستانِ قبل از فیلمهای متریکس روایت میشود و ما را بیش از پیش با دنیای متریکس آشنا میکند. این انیمه شامل نُه داستان به صورت آنتالوژی میباشد که برخی از این داستانها به خلقت اولین هوش مصنوعی، جنگهای اولیه انسان با ربات و سپس خلقت متریکس اشاره میکنند که به صورت خلاصه از این موارد رد شده و به چهار فیلم اصلی خواهیم رسید.
قرن بیست و یکم بعنوان عصر ارتباطات و تکنولوژی برای انسان؛ نهایتا به خلق هوش مصنوعی میرسد. هوش مصنوعی به گونهای طراحی شده بود تا در اختیار انسان باشد و در ابتدای امر نیز بود؛ کارها آسانتر و زندگیها بهتر شده بود اما انسان دچار فساد شده و از هوش مصنوعی برای استفادههای شخصیتر مانند خدمتکاران شخصی منازل حتی، استفاده میکردند و این مسئله منجر به خلق رباتهای انسانگونهای شد. اواخر قرن بیست و یکم اما، یکی از این رباتها بنام B1-66ER که یک خدمتکار بوده، صاحبش را به قتل میرساند و از این لحظه؛ دنیای انسان و ربات برای همیشه دچار تغییر میشود. جوامع انسانی استفاده از هوش مصنوعی و ربات را ممنوع و دستور به نابودی تمام رباتها میدهند. در این بین برخی از انسانها طرفدار رباتها بوده و حتی بخاطر رباتها با دیگر انسانها میجنگیدند و در این نابودی بزرگ برخی رباتها انگار توسط انسانها نجات پیدا کرده و یک شهر بزرگ و پیشرفتهی رباتیک به نام زیرو-وان ساختند. این شهر به یک موفقیت اقتصادی و ثبات مثالزدنی رسید و صلح مابین انسان و ربات حاصل شده بود. رباتها نیز این صلح را به منزلهی دوستیهای بیشتر پنداشته و سفیرهایی به سوی انسانها میفرستند تا به گسترش دوستیها کمک کنند. اما انسانها سیاره را بعنوان یک گونهی غالب برای خود خواسته و جنگی دوباره آغاز میشود؛ جنگی که این بار تمام سیاره را به تاریکی فرو میبرد. انسانها ناگزیر برای نابودی رباتهایی که حال قدرتمندتر از یک سری خدمتکار بودند؛ نوعی تکنولوژی جدید را بکار گرفته و عملیاتی تحت عنوان طوفان سیاره را راهاندازی میکنند. طی این عملیات انسانها قصد داشتند با پوشاندن سطح سیاره توسط یک ابر سیاه که با تکنولوژی خاصی قابلیت نابودی هر گونه رباتی را داشت، منبع انرژی رباتها را از آنها بگیرند. ( این ابر به گونهی خاصی طراحی شده بود و رباتها نمیتوانستند حتی سالیان بعد حتی تا زمان متریکس 4 به آن نزدیک شوند یا شاید هم نمیخواستند؛ در ادامه بررسی میکنیم! )
اما رباتها منبع جدیدی برای تامین انرژی پیدا کردند؛ انسانها. بدن انسان به طور طبیعی دارای الکتریسیته میباشد و هادیست. رباتها با شکلدهی مزارعی دست به کشت انسانها زدند تا انرژیشان را از میلیونها انسان تامین کنند. اما مشکلی وجود داشت. انسانها دارای ادراک، تفکر و احساسات هستند و برای ماندن در یک پاد برای تخلیه انرژی نیاز به ثبات ذهنی داشتند در نتیجه رباتها نوعی برنامه طراحی کردند تا انسانها در ذهنشان زندگی روزمرهشان، عواطف و احساساتشان را داشته باشند و حس کنند تمام اینها واقعی هستند و در نتیجه اولین نسخهی برنامهی متریکس متولد شد.
در نسخهی اولیه رباتها یک بهشت برای انسانها طراحی کردند اما انسانها دارای تناقضهایی نیز هستند و برخی انسانها به این دنیا شک کردند و از خود پرسیدند، آیا دنیا تا این حد میتواند خوب باشد؟ تا این حد عالی؟!
در نتیجه ثبات برنامهی متریکس از دست رفت و نسخهی اول متریکس از بین رفت و همینطور در هر نسخه رباتها تجربیات بیشتر و بیشتری نسبت به انسانها کشف میکردند تا به سهگانهی متریکس رسیدیم، جایی که با نسخهی ششم متریکس طرف هستیم.
برگزیده با توجه به جنبه عمومی موضوع به شخصی اطلاق میشود که قرار از انسانها را از دست ماشینها نجات دهد و متریکس را نابود کند. این تعریف از برگزیده، پیشگوییست که شخص اُراکل ( پیشگو ) کرده است و افرادی مانند مورفئوس با تمام وجود به این پیشگویی اعتقاد دارند و در تکاپوی پیدا کردن برگزیده هستند. اما برگزیده واقعا کیست؟
در تعریف درست، برگزیده کسیست که کدهای غیرعادی، اشتباهات سیستمیِ برنامه متریکس را در خود جای میدهد تا متریکس باثبات بماند. بگذارید کمی این مسئله را باز کنیم. برنامهنویس اصلیِ متریکس، آرشیتکت یک دنیای مجازی با استفاده از زبان مخصوص متریکس را خلق میکند اما هر سیستم کامپیوتری ممکن از نواقص، مشکلات و ایراداتی نیز داشته باشد، در نتیجه آرشیتکت این اشتباهات سیستمی را به صورت تصادفی در کدهای یک انسان میگذارد تا متریکس پایدار بماند؛ از طرفی اُراکل پیشگوییای را به افراد آزاد، انسانهای خارج از متریکس میدهد تا چیزی به اسم راه برگزیده یا پَث او نئو/ د وان شکل بگیرد. در این راه برگزیده کدهای خود را فعال میکند و به عنوان یک اِنامولی ( Anomaly ) در سیستم متریکس شناسایی میشود. حال وظیفه اِنامولی این است تا به سورس ( منبع اصلی ) برگردد، کدها را تحویل دهد و متریکس آپدیت شود تا این اشکالات سیستمی در نسخه بعد نیز رخنه نکنند تا این چرخهی اسارت انسانی باقی بماند.
اما سوال اینجاست که چرا این چرخه تا اینجا باقی ماند و اِنامولیهای قبل نئو این چرخه را از بین نبردند ولی نئو این چرخه را از بین برد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت، اُراکل.
اُراکل یا پیشگو به منزلهی مادر متریکس در این سیستم وجود دارد و نقطه مقابل اما همسویِ آرشیتکت میباشد. آرشیتکت وظیفه دارد تا یک سیستم کاملا بالانس شده و منطقی مشابه با دنیای واقعی را از تمام جنبههای زندگی برنامه نویسی کند و اُراکل وظیفه دارد تا انسانیت را کنکاش کند و آدمی را بشناسد تا بتواند به آرشیتکت کمک کند متریکس را پایدارتر برنامهنویسی کند. اُراکل با رابطهی علت و معلولی انسانیت را مورد آزمایش قرار میدهد، اگر سکانس گلدان را به یاد داشته باشید متوجه خواهید شد که اُراکل به نئو گفت نگران گلدان نباش. نئو پرسید کدام گلدان؟ و چرخید، گلدان شکست. سوال اینجاست که اُراکل میدانست نئو میچرخد و گلدان میشکند یا خود علتِ معلولی مانند شکستن گلدان بود؟
بخش دیگر ماجرا؛ نئو چگونه چرخه را شکست؟ عشقِ به ترینیتی.
سوالی دیگر؛ نئو و ترینیتی چگونه عاشق یکدیگر شدند؟ با پیشگوییهای اُراکل.
تکههای پازل را میچسبانیم، قبل از پیدا شدن نئو بعنوان برگزیده، اُراکل به ترینیتی گفته بود تو عاشق آن مرد ( برگزیده ) خواهی شد و از اینجا معلولها به صورت دومینو وار شروع شدند.
پس از پیدا شدن نئو، اُراکل به نئو گفت: دختره از تو خوشش میاد. و اینجا دومینوهای دیگری را به حرکت در آورد. و از طرفی میدانیم اُراکل و آرشیتکت و افرادی دیگر قادر به دستکاری کدهای متریکس از طرق مختلف هستند. همانطور که دیدیم مرد فرانسوی قادر بود با تکهای کیک کدهای بقیه رو دستکاری کند. اُراکل نیز با تکههای کولوچه به راحتی قادر به دستکاری کدهای نئو و ترینیتی بود تا عاشق یکدیگر شوند. و این عشق منجر به شکسته شدن چرخهی متریکس شد چرا که پس از رسیدن نئو به سورس، نئو ترینیتی را به جای کل بشریت انتخاب کرد و چرخه را شکست. و اگر هنوز به این مسائل شک دارید که اُراکل مسئول این بازی بوده، به اخر فیلم سوم توجه کنید که آرشیتکت به اُراکل میگوید بازی خطرناکی رو شروع کردی! بله، عشق و انتخاب نئو نیز صرفا در این لور خواستهی ماشینها در مسیر تسلط بیشتر بر انسان و شناخت بهتر نسبت به انسان بوده است. اینجا چند سوال در ذهن شما شکل میگیرد:
مامور اسمیت که بود و چرا در حد نئو قدرتمند شده بود؟
چرا ترینیتی در فیلم چهارم برگزیده بود؟
چرا مامور اسمیت در فیلم چهارم میتوانست انلیست را شکست دهد؟
پاسخ تمام این سوال در این است که برگزیده کیست؟ و پاسخ این است: هیچکس. دنیای متریکس هرگز یک برگزیده نداشته است و این دروغی بود که اُراکل به خورد بشریت داده بود. اما چرا ترینیتی و اسمیت تواناییهای مشابه با نئو داشتند؟ کدهای کامپیوتری و سیستمی قادر به کپی شدن هستند. در قسمت اول پس از اینکه نئو به درون کدهای مامور اسمیت رفت و او را متلاشی کرد؛ بخشی از کدهای انامولی( ناهنجاریهای سیستمی ) در اسمیت نیز کپی شد و در نتیجه اسمیت به یک انامولی مانند نئو با تواناییهای مشابه تبدیل شد. اما چیزی که اسمیت را خاص میکند این است که او یک برنامه بود نه انسان چرا که کدهای انامولی برای انسانها کارکرد داشتند و در دستان اسمیت این کدها مانند ویروس عمل میکردند. از طرفی اسمیت پیش از برخورد با نئو دچار اخلال سیستمی بود که تئوریهای قدرتمندی وجود دارد که این اختلالها بوسیلهی اُراکل در او بوجود آمده بود تا بهتر بتواند نقشهی بازی خطرناکش را پیش ببرد.
ترینیتی نیز پس از اینکه توسط یکی از ایجنتها تیر خورد و نئو سعی در درمان او داشت، کدهای نئو را کپی کرد و به طور ناخواسته حاوی کدهای انامولی شده بود ولی به صورت غیر فعال که این کدها بعدها توسط انالیست شناسایی شدند و انالیست فهمید کدهای نئو بدون حضور کدهای کپی شده توسط ترینیتی کار نمیکنند در نتیجه او مجبور شد هر دو را در قسمت چهارم متریکس و نسخه هفتم متریکس زنده کند تا بتواند کدهای انامولیِ نئو را داشته باشد اما به محض حضور بیش از حد نزدیک نئو و ترینیتی کدهای هر دو فعال و متریکس دچار اخلال میشد. در آخر فیلم متریکس: رزرکشنز نیز کدهای انامولی هر دو، نئو و ترینیتی فعال شده و توانایی دستکاری کدهای متریکس را داشتند.
و سوال نهایی، هدف اُراکل از این کارها چه بود؟ تئوریهای خودتون رو بگید ولی چیزی که من فکر میکنم؛ اُراکل یک الگوریتم بسیار پیشرفته بوده که در صدد پیدا کردن جوابی بین همزیستی بشریت و روباتها بوده! دلیل این حرف هم سادهست. پس از نابودی متریکس اول و دوم، بالانس شدن معادله در متریکسهای سوم تا پنجم تنها بخاطر اُراکل بوده چراکه اُراکل با توجه به کنکاشی که بر اساس الگوریتم خود بر بشریت داشت عنصر انتخاب را به متریکس اضافه کرد. انسانها حتی با وجود انتخابهای واهی، صرفا به دلیل داشتن انتخاب به صورت 99 درصدی متریکس پنجم و احتمالا متریکسهای سوم و چهارم را پذیرفته بودند و اُراکل مرحلهی بعدی تکاملِ رابطهی همزیستی انسان و ربات را در دستگیریِ متریکس توسط خود انسانها تحت عنوان انامولیها دیده بوده است که کاملا در راستای تریلوژی متریکس و متریکس رزرکشنز میباشد!