داستان سکسی یعنی من عشق چادر دارما!

داستان سکسی یعنی من عشق چادر دارما!



-------------------------------------------------------------

#فتیش #دختر_خاله

-------------------------------------------------------------

سلام …

من مهدی ام و 20 سالمه .

اول از همه بگم این حرف ها در ادامه همه واقعی هستن

و الانم داره اتفاق میوفته.

خوب . اول از خودم بگم که نمیدونم چرا ولی من یه حس

خوبی نسبت به چادری ها وکلا با حجاب ها دارم .

یعنی فقط بخاطر اینکه. نمیدونم چرا ولی خیلی عاشق سکس کردن با چادریهام.

اول از همه بگم که من . با خانم های متاهل و چادری و سن بالا رو خیلی دوس دارم . ولی نمیدونم چرا. شاید

فتیشمه…

خلاصه… من یک دختر خاله دارم . ایشون چادری و با حجاب هستن و همش یکی دو سال از من بزرگترن.

ایشون… از بچگی با من بودن . و رابطه فامیلی داشتیم اول. ولی رفتیم جلو تر و بزرگ شدیم.( در ضمن این حرفام

واقعی هستن . و دارن الانم اتفاق میفتن.)

خلاصه…

چون دختر خاله من با حجابه . ولی خیلی شیطونه.

خلاصه آب زیر کاهه مثل خیلی از چادری ها موزیه.

ایشون . دختر قد بلند نسبتا با من هم قد هستن.

چادر مشکی میپوشن ولی ازین مدلا که آستین داره.

بله دیگههههه. مخ زنیه مام خیلی سخت نبود .

یعنی دیگه آشنا بودیم دیگه. همه چیمونو میدونستیم.

خلاصهه . من سه تا خاله دارم . ایشون دختر خاله بزرگمه.

ینی . یه خاله کوچیکم دارم . ویه خاله بزرگتر .

این دختر خاله ما . کمی ناز داره و منم از ناز کشیدن خوشم میاد. یه روز . دختر خالم . تو خونه خاله کوچیکم

بود .منو خاله کوچیکه و این دختر خالم با هم کمی راحتیم . قبل مخ زنیمم باهام راحت بودیم.

اره خلاصههه. مخ زنیه اسون بود . شایدم باور نکنید.

ولی تو خونه خاله کوچیکم که دعوت بودیم . وارد اتاق شدم.

و دیدم که نشسته کنار در و گوشی دستشه. ما با همم راحت بودیم . رفتم پیشش نشستم .

تقریبا تنها بودیم و یه پسر خاله 3 ساله بود کنارمون.

( آقا گفتم انگار ما از اولم باید باهم رابطه میداشتیم .

فقط منتظر جرقه بودیم . چون خیلی راحت بودیم)

اره دیگههههه. ما دوتا انگار برای هم بودیم . یعنی هم من

خیلی دوست داشتم با چادری جماعت حال کنم.

واونم از یه پسر شیطون دلش میخاس…

خلاصهههه. من پیشش نشسته بودم . بعد دستمو آروم

پشت سرش با موهای توی روسریش ور میرفتم.

( بخاید باور کنید یا نه ما قبل ترشم دلمون میخاس .

ولی انگار باید یکیمون شل میکرد)

خلاصه… مام دستمون رو میمالیدیم به اون موهای توی روسری. در ضمن دختر خوشگلیه. و سفید . کلا عاشقشم. نمیدونم چرا ولی خیلی من با باحجاب ها حال میکنم.

خلاصه هر دو مون منتظر یه جرقه بودیم.

من با موهاش که ور میرفتم . کم کم با گوشاش ور رفتم.

گوشای نسبتا پهن و خوبی داشت و من عاشق شون بودم.

خلاصههه. اونم دلش می خواست . پسر خاله کوچیکم که داشت بازی میکرد . متوجه نمیشد . یا اگرم که میدید.

حالیش نمیشد…

خلاصهه. من حشری بودم و دختر خالمم بد تر از من .

با گوشاش که ور رفتم . کم کم پامونو دراز کردیم

من اروم انگشتای پامو گره میزدم به انگشت پاش.

اون چادری بود و با حجاب ولی خیلی سکسی.

روسری که سرش بود داشت کم کم میرفت عقب و تا جایی که از سرش به پشت سرش رسید.

موهاشو دم اسبی زده بود و گوشای پهن شم عالی بود.

داشتم با موهاش ور میرفتم که . اونم کمی بعد از تو

شلوار با کیرم ور رفت .گفتم که اونم دلش می خواست

خالاصههههههه…

باهم حال میکردیم که گفتم اگه میخوای ساک بزن.

گفت میبینه این . پسرخالمو میگفت .

که با گوشی دست به سرش کردیم .

بلههه دیگه… من تا نصفه کشیدم پایین و اونم شروع کرد به ساک زدن .

هر لحظه هم منتظر بودیم که کسی بیاد تو.

ولی خوب ساک میزد…

با مو باز ساک زد… بعد چن دقیقه گفتم که با روسری

بنفشش برام بزنه… خیلی خوب بود…

ساک زدن با روسری یه چیز دیگس اصن

خلاصه . انقدر زد و خوبم میزد. ینی صدای کیرم که میرفت

ته حلقش خیلی خوب بود .

بعد چن دقیقه چشاشو بست و فقط سرشو ساک زد …

اصن نمیدونم چیشد … بعد دو دقیقه ابمو خالی کردم تو دهنش …

میخواید باور کنید یا نه . ولی خیلی خوب بود…

ببخشید که زود داره تموم میشه . حتما منتظر بقیه ماجراها . باشید. یه بارم تو مهمونی تو اتاق کوچیکه

خالمم با چادر مشکیش برام ساک زد.

خاطره از کون کردنشم بعدااا میگم

نوشته: مهدی


لینک ورود به کانال تلگرام داستان سکسی


https://t.me/dastan_xm

لینک ورود به سایت کانال داستان سکس


https://teletype.in/@dastan_xm

Report Page