داستان سکسی زیباترین روز زندگیم با زنداداش
-------------------------------------------------------------
#زنداداش
-------------------------------------------------------------
نیازی ندیدم بگم کجا زندگی میکنیم همینقدر بگم که شمالیم در یک ده دو تا خونه ویلایی با حدود ۱۵۰ متر فاصله از هم ،تو یکیش بابا و مامان و منه یکیش داداشو خانم و تنها دخترش زندگی میکننه
داداش تکنسین نقشه برداره در شرکت راهسازی کار میکنه که همیشه از محل زندگیش دوره ماهی سه تا چهار روز مرخصی داره بقیهی روزا کارگاهه که محل خوابگاهشون سمت استان زنجانه
من همیشه خونه داداش میمانم تا تنها نباشن خونه ها از هم جدا و تو یه زمین خیلی بزرگیه بابام سوپری داره مامان هم شالی کاره و مرغ و خروس و اردک و غاز پرورش میده و هر سه شنبه بازار میره برای کاسبی خیلی زحمت کشه
فریبای تپل و زیبا تازه از حموم در آومده بود اومد پیشم، مامانش از تو حموم سرشو آورد بیرون با موهای بلوند خیس کمی از سینه ها و یک زانو ششم دیده میشد و دستشو گذاشته بود رو ممه های خوشگلش منو صدا کرد تا موهای فریبا را خشک کنم سرما نخوره گفتم چشم خانم فریبا دیگه ماشالا بزرگ شده خودش داره سشوار میکشه، میخوای بیام پشتتو بکشم؟ خنده ای زد اشاره به دخترش که نگوووو
رفتم سشوارو گرفتم کشیدمو موهاشو شونه کردم و خشکش کردم صندلیم پشتش به کمد بدون در دیواری (اوپن) بود پر از پتو های تاشده و بالش و تشک ،فریبا رفت بالای رختخوابها نشست پاهاشو انداخت گردنم کسش چسبید گردنم منم رو صندلی تکی معمولی نشسته بودم
دستمو بردم رو مچ پاهاش انگشتای خوشگل نرمشو بوسیدمو دونه دونه کشیدم صدا کرد و ساق شو نوازش کردم چه لذت بخش بود!
برگشتم برعکس نشستم حالا پاهاش پشتم بودن و دهنم رو شکمو بین پاهاش بود دستمو بردم بالاتر روناش، انگار رون یه دختر رسیده، پر و با حرارت بود
هی بردم بالاتر رسیدم به لای پاش از رو شلوار پارچه ای نازک رو کس تپلش و زیر انگشتم مالیدن معلوم بود
بغلمو باز کردم سرخورد اومد نشست رو صندلی کسش چسبید به کیرم که دراز و سفت بود لای باسنش انگار الاکلنگ سوارشه باسنشو از دو طرف مالیدمو به خودم فشار دادن که چیزی کمتر از باسن مامانش نبود!
تو دلم گفتم اون عرب دیوث میدونسته دخترم میتونه زن بشه حلالش کرده منظورش این دخترای استخوان ترکونده بوده هااا!
همش فکر تن لخت مامانش جلو چشام بود که سالها در حسرتش بودم حالا میدیدم دخترش ناز تر از خودش خیلی راحت خودشو سپرده بمن البته بگم که فریبا خیلی از شبها با من میخوابید آخه منو معصوم و فریبا تو یه اتاق رو زمین میخوابیدیم اما تا حالا با این چشم نگاه نکرده بودم! از صندلی اومدم پایین بغلش کردم گذاشتم رو رختخوابا شلوارشو دادم پایین گفتم ببینم نانازت بزرگ شده یا نه؟ خندید لپاش چال افتاد جالبه تا دستمو بردم کش شلوارش خودش شلوارشو کامل در آورد! سفید نرم داغ و پر از لذت بود رو رختخوابا خوابید پاهاشو بلند کردم تا نزدیک گوشاش خودش تا کرد کسش مثل یه کس بالغ بود تپل و با لبهای بسیار زیبای سفید موهای کسشم تک و توک تیره شده بود اما هنوز حالت کرک داشت خیلی زیبا بود!! لب داخلی هنوز مشخص نبود سوراخ کسش یه ذره اون پایین چشمک می زد و مثل قلوه صاف و تپل زده بود بیرون بوسیدم و زبانمو انداختم با تمام نیرو خوردمش خیلی خوشش اومد گفت مثل مال مامانم بخور همونجوری که تو و بابام میخورین!؟؟
تو دلم گفتم مثل خودم؟!!! شاید اشتباه گفت!
گفتم چطور گفت انگشت کن توش و بخور
گفتم خطرناکه هرگز این کارو نکنیا ، نذاری کسی هم بکنه هم پردت پاره میشه!
گفت چشم پرده چیه؟ راستی عمو تو هم مامانو مثل بابا میکنی؟
گفتم نه! مگه بابات میکنه؟ تو از کجا میدونی؟!
گفت تا بابام میاد شب میخوابیم لخت رو هم میرن بابا مامانو میکنه و میخوابن
گفتم من چی؟ من که مامانتو نمیکنم مگه دیدی؟
گفت آره از پیشم یه بار رفتی شلوار مامانمو کشیدی پایین شلوار خودتم کشیدی پایین چسبیدی مامان خواب بود شلوارشو دادی بالا مال خودتم کشیدی بالا باز اومدی منو بغل کردی خوابیدی
گفتم نه خواب دیدی فریبا جان من مامانتو دوس دارم اما نمیکنمش به کسی هم گفتی؟
گفت نه میدونم نباید بگم!!!
گفتم بارکالله
پرسید چرا مامان تا بابام میره برای کار همش تو اتاقش اسم تو را میاره مگه با هم نیستین؟
گفتم نه بگو ببینم چی میگه
گفت همین امروز صبح من اومدم خونه مگه با هم تو اتاقش نبودی؟
گفتم خب بگو چه شنیدی
گفت همش میگفت امین جان بزار توش دارم میمیرم جون محکمتر و این حرفا!
گفتم نه مگه من نرفته بودم تهران یکی دو ساعته اومدم ؟
گفت چرا
گفتم مامانتم مثل خودت خواب می دیده رویا میدیده
باور کرد.
آخ جووون پس این همه سال اونم دلش با من بوده من نمیدونستم؟!
تصمیم گرفتم امروز تو حمام بکنمش نذارم برای شب که فریبا بفهمه؛
فریبا گفت زنو شوهرا چکار میکنن مثل بابا مامان همشون اونجوری میکنن؟
گفتم آره
کسشو بوسیدمو سیرم نمیشدم ابش نمی اومد اما مثل یک زن بالغ حال میداد هی میگفت محکم بخور خوشم میاد پاره
کن!!
گفتم نه اینو نگو اینجا یه پرده داری تا زمانی که شوهر نکنی نباید انگشت یا چیز دیگه توش بکنی و پاره بشه باشه؟
گفت باشه کسشو باز کردم پردشو تو سوراخش که چند سانتی بود دیدم گفتم پرده کوستو دیدم بذار یه عکس بگیرم خودتم ببین تا مواظبش باشی
عملا سکس منو فریبا از همونجا آغاز شد از همان ساعت
گفت عمو مال خودتو میخوام ببینم نشون دادم دست زد گفت چرا اینهمه بزرگه چرا سفته ؟ دست زدم کسش گفتم اینو دیده میخواد بوسش کنه خوشحاله
گفت بذار بوسش کنه کیرمو گذاشتم لای چاک خوشگلش سرشو ریز ریز زدم چاکش گفت محکمتر بزن چه خوبه داره مال منو چوب میزنه !! چه تشبیه زیبایی؟! محکم تر زدم خندش اتاقو گرفته بود سر کیرمو مالیدم سوراخش گفتم ببین اینم بوسش به کسی نگیا بزرگتر که بشی این میتونه بره این تو
گفت کی میشه بذاری توش گفتم باید شوهرت فقط این کارو بکنه من تا شوهر کنی نمیذارم کمبود داشته باشی نیازتو برطرف میکنم چون روز به روز حس نیاز به مالیده شدنت و خالی شدن آبت وسوسه ات میکنه چیزی نمیگذره پریودم میشی میدونی پریود چیه؟ گفت نه توضیح دادم گفتم هر وقت دیدی از این نانازت خون داره میاد نترسی به مامان یا به من بگو یادت میدیم تا نوار بهداشتی بذاری و عوض کنی تا باز خوب بشی هر ماه چند روز خونریزی میکنی تا شوهر کردی هر زمان دوس داشتین بچه دار بشین تا زایمانت دیگه خونی نمیاد
حواست باشه فقط به مامان یا بمن میگی
تاکیدم کردم تو فقط باید با من از این کارا بکنی به وقتش خودم به مامانتم میگم من مواظبتم تا آسیبی ب تو نرسه گفت باشه عمو جون
شلوارشو دادم پوشید گفتم لباس گرم بپوش برو از بابا بزرگ یه بسته سیگار وینستون اولترا لایت نازک بگیر نگو برای عمو میخوام بگو برای داییم میخوام کارتمو دادم تاکید کردم خودت بکش بابام کارتمو نبینه برای خودتم هر چه خواستی بگیر پیش بابابزرگ باش تا هر وقت خواستی بمون تا منم باید پشت مامانتو لیف بکشم به کسی هم نگی عمو پشت مامانو لیف میزنه! در حیاطم بکش قفل بشه اومدنی زنگ بزن تا بیام باز کنم
با کیر شق رفتم در حمامو زدم معصوم درو باز کرد سرشو داد بیرون کجکی ایستاد گفت چیه گفتم میام تو پشتتو کیسه بکشم گفت مرسی نه زحمت نکش خواست درو ببنده گفتم نبند پامو گذاشتم لای در گفت فریباااا گفتم رفت مغازه بابا تا عصرم نمیاد نترس گفت بذار شورتمو بپوشم گفتم باشه درو ول کرد شورتشو پوشید گفت بیا دستاش رو سینه هاش بود تا حالا لخت ندیده بودم تا برسم بهش شلوار و زیرپوشمو درآورد شورتم موند اونم کیرم از پاچش زده بود بیرون لامصب خیلی درازه کاش کلفتیشم زیاد بود گفت واااا چرا لخت شدی که دید بغلمه گفت امیییین نه نه اما سومی را نذاشتم بگه نه، لبشو کردم تو دهنم دید مقاومت بیهوده همراهیم کرد ،پشتشو مالیدم و باسنشم فشار دادم شورتشو دادم پایین خودشم کمک کرد در اورد افتاد پایین مال منم درآورد گفت زودباش تا فریبا نیومده بعد از ده سال چطور عرضه کردی؟!
تو حمام تا تونستم بوسیدمو مالیدم میدونستم کیرم بکسش بخوره آبم اومده، چون بارها تو خواب با پستوناش که عاشقشم ور میرفتم پشتش به من بود یا غلت میخورد پشتشو بمن میکرد شلوارشو میدادم پایین کیرمو میکردم لای پاش چند ثانیه نشده آبم اومده بودو میریخت لای پاش پشیمون میشدم که اگه بیدار بشه ببینه لای پاش اونهمه آب کیر هست چی فکر میکنه ؟ شوهرش که ماهی چند روز بیشتر خونه نیست حتما میدونه من کردم اما صبح هیچ اتفاقی نمی افتاد و نمیفهمید!
بعد از سالها یهو چیزی که تصورشم سخت بود معصوم لخت تو بغلم داشت منو میبوسیدو میگفت کیرتو بکون تو کسم میدونستم حالا بره توش چی میشه ابم ثانیه نشده میریزه تو داخل کسش
حدسم درست بود تا کردم تو کسش، درجا تا ته که رفت توش، ابم خالی شد تو کسش دستاش به شیر مخلوط بود گفت چی شد ؟! باز مثل همیشه آبتو تا زدی توم ریختی توش؟! فهمیدم خواب نبوده و لای پاشم نبوده بلکه کیرم تو کسش میرفته، آخه کیرم کلفتیش زیاد نیست اما درازه بالای بیست سانته تو هر حالتی میره تو کسش،
چه روز خجسته ای بود هم معصوم را بعد از سالها انتظار گاییدم هم فریبا را مالیدم این جریان چهار سال پیش بود هنوزم ادامه داره بامعصوم هفته ای دو تا سه بار سکس دارم دیگه گاییدنام خروسی نیست خیلی طولانی میکنمش تا ارضا نشه ارضا نمیشم بعضی هفته هر شب یا حتی روزا هم میکنمش، الآن فریبا یک دختر خیلی زیبا است هنوز با هم سکس داریم فقط لایی میزنم معصوم میدونه بهش گفتم اگه با من نباشه اسیب میبینه هنوزم که هنوزه کون و کسش پلمپه با سینه هاشم زیاد ور نمیرم که شل و خیلی بزرگ بشه اما تا میتونم با باسنش حال میکنم که معرکه هم هست و لبهای قلوه ای کسش را دیگه نگوو تا حالا دو بار پریود شده آگاهی هایی که داده بودم اولین پریودشو با عصبی شدنش و کمر دردش گفت داره کمرم نیش میزنه گفتم
داری پریود میشی تا خونشو دیده بود به مامانش نگفته بود بمن گفت چون گفته بودم برات یه پلاک خوشگل میگیرم اگه بابات خونه نبود کیک میگیرم با مامانت سه تایی جشن میگیریم خوشحال بود مژده داد باباش خونه نبود مرخصیش نرسیده بود سه تایی جشن گرفتیم و کادوشو تو کیک جاسازی کردم کیکو برید جعبش تو پلاستیک اومد بیرون انداختم گردنش بوسیدمش مامانشم بوسید سه تایی همو بوسیدیم دستم از عقب تو کون معصوم بود زد که فریبا نبینه مامانش جلو چشم من یادش داد چطوری پد بذاره و چه وقت عوض کنه کی حمام کنه تا دیر وقت زدیم خوندمو معصوم رقصید و فریبا هم مثل عروس خانوما ناز کنان رفت خوابید منو مامانشم اون شب یکی از طولانی ترین سکسمون را کردیم
نوشته: امین
لینک ورود به کانال تلگرام داستان سکسی
لینک ورود به سایت کانال داستان سکسی
https://teletype.in/@dastan_xm