ختنه زنان؛ ناقص کردن زنان به کام سنت و مردسالاری
دیدارنیوز ـ شیما شعاعیسالانه هزاران زن در سراسر جهان با پدیده هولناک ختنه زنان مواجه میشوند. گزارش حاضر نگاهی دارد به علل و زمینههای رواج این پدیده.
ختنه زنان، ناقصسازی آلت جنسی زنانه، برداشتن کلیتوریس یا به قول فرنگیها Female genital mutilation یا به اختصار FGM، چه تفاوتی دارد که کدام عبارت، این عمل را دقیقتر توصیف میکند وقتی در همین لحظه، تیغ سنت بر بدن دخترکی حکمرانی میکند؟!
تعطیلات تابستانی با طعم تیغ و ختنه
سیاوش، سالها به عنوان مددکار داوطلب با پناهندگان به نروژ کار کرده است، مواجهه خود با قربانیان FGM را اینگونه توصیف میکند: من با قربانیانی از مصر و سومالی در این زمینه مواجه بودم، آنها میگفتند بزرگترها از طریق احادیث و روایات جعلی این رفتار خود را توجیه میکنند. هرچند طی سالهای اخیر مصر با تصویب قوانین سعی بر پیشگیری از وقوع ختنه زنان داشته است، اما این موضوع همچنان ادامه دارد.
وی ادامه میدهد: معمولا با دو گروه سنی از قربانیان مواجه هستیم؛ یک گروه، دخترهای کوچکی که از پنج شش سال تا ۱۲ سال سن دارند و والدینشان تحت عنوان تعطیلات تابستانی آنها را به کشور مادریشان میبرند و زنی همچون قابلهها به روشهای غیرعلمی و غیر پزشکی و آلوده به بدن آنها آسیب میزند. گروه دوم، زنان بزرگسالی هستند که بعد از سالها درباره آنچه بر آنها رفته است زبان گشودند و به همین سبب یا توسط خانواده طرد شدند یا به دلیل بار روانی ناشی از ختنه، از خانواده فاصله گرفتند. ما اغلب با خانوادههایی سروکار داریم که نفر سومی در مدرسه، متوجه وضعیت کودک شده است و به سبب غیرقانونی بودن ختنه زنان، دولت وارد عمل شده است. در این حالت کودک معاینه شده و با خانوادهاش صحبت میشود.
وی در پاسخ به اینکه تاکنون با قربانیای که با میل خود تن به این رفتار داده باشد، برخورد داشته یا نه، تأکید میکند: من تاکنون چنین مواجههای نداشتم؛ ضمن اینکه در چندین گفتگو با قربانیان ختنه زنان که بزرگسال و از مصر بودند، همگی تأکید داشتند این موضوع را در سنین نوجوانی و کودکی تجربه کردند و در آن زمان قدرت و اختیار چندانی بر زندگی و بدنهایشان نداشتند. علاوه براین، فرهنگ حاکم بر جامعه سنتی که از آن میآمدند، اجازه اعتراض یا مقاومت را به آنها نمیداده است.
سیاوش با اشاره به اقسام ختنه زنان میگوید: یکی از علل افشای ختنه زنان و کودکان در نروژ، بیماریها و عوارض جسمانی ناشی از ختنه است؛ در غیر این صورت خانواده آنچه را بر سر فرزندش آمده، پنهان میکند. از آنجایی که این عمل، اغلب در محیطهای آلوده و توسط افرادی غیر از پزشک انجام میگیرد، قربانیان از عفونت مجاری اداری و دستگاه تناسلی رنج میبرند.
این مددکار میافزاید: یکی دیگر از عوارض جدی این موضوع، اضطراب یا شوک بعد از حادثه است که در بسیاری از مواقع با کودک عجین شده است و از بین نمیرود. نارسایی در راه رفتن، به سبب زخمهای تناسلی از دیگر پیامدهای این حادثه بوده است.
وی درباره راهکارها و خدمات پزشکی و روانپزشکی که به این قربانیان داده میشود، میگوید: حدود ۱۰ تا ۱۲ زنی که به نروژ پناهنده شدهاند، تجربه ختنه را دارند، البته ختنه آنها نیز درجهبندی میشود و عمده آنها از کشورهای آفریقا راهی اروپا شدند؛ هرچند این موضوع را نمیتوان به همه کشورهای آفریقایی تعمیم داد. اغلب این قربانیان برای ترمیم بخش بیرونی اندام تناسلی به پزشک مراجعه میکنند؛ علاوه براین، دولت نروژ و صلیب سرخ در تلاشاند از طریق بروشور و پوستر و مقالات علمی در این باره آگاهی سازی کنند تا مانع از تداوم این سنت میان گروههای مهاجر شوند، با این حال همچنان شاهد چنین رویهای هستیم.
در راستای تکمیل اطلاعات، سعی کردیم با قربانیان ختنه زنان در قشم و بخشهایی از هرمزگان گفتگو کنیم که هیچ یک از سه قربانی معرفی شده حاضر به مصاحبه نشدند.
ختنه زنانه چیست و چه بر سر بدن زنان میآورد؟
FGM چیست و چطور صورت میگیرد که زنان و دخترکان به آن تن میدهند و حتی در برخی موارد، مشابه آنچه ما در فرایند تهیه این گزارش با آن مواجه بودهایم، فریاد را در گلویشان حبس میکنند؟!
بنابر توضیح سازمان بهداشت جهانی، FMG عبارت است از برداشتن بخشی یا کل قسمتهای بیرونی اندام تناسلی زنانه به روشهای غیرعلمی که منجر به آسیب جسمی، روحی و حتی اختلال در نیاز جنسی میشود. علاوه بر این، خونریزی و مرگ بر اثر آن، مشکلاتی در تخلیه و عفونت ادراری، بیماریهای عفونی، چون کزاز، کیست، بیماریهای لگنی، عفونتهای واژینال، تشدید دردهای قاعدگی و مشکلات ناشی از عدم دفع خون در این دوران، بروز مشکلات در زایمان طبیعی، زایمان زودرس، خطر مرگ نوزاد را میتوان در لیست عوارض ناشی از این بیماری قرار داد.
از این رو، سازمانهای جهانی و نهادهایی که به منظور مقابله با FMG در سطح کشورها و فراملی فعالیت میکنند، توانستند این اقدام را در فهرست نقض حقوق بشر، کودک و به عنوان مصداقی برای تبعیض علیه زنان ثبت کنند. علاوه بر این در وبسایت WHO تأکید شده است «این عمل همچنین موجب نقض حقوق فرد در بهداشت، امنیت و سلامت جسمی، آزادی از شکنجه و برخورد ظالمانه میشود و از آنجایی که غیرانسانی یا تحقیرآمیز است و ممکن است منجر به مرگ شود، موجب سلب حق حیات نیز میشود.»
پژوهشهای این نهاد نشان میدهد، ختنه زنان را میتواند در چهار گروه دستهبندی کرد: یک، برداشتن بخش یا کل کلیتور. دو، برداشتن یا بریدن بخشهای بیرونی اندام تناسلی. سه، باریک، کوچک و یا پوشاندن دهانه واژن از طریق مهر و موم. چهار، سوراخ کردن، برش زدن، تراشیدن و سوزاندن بخشهایی از دستگاه تناسلی که نسبت به انواع پیشین خطرناکتر و آسیبزاتر است.
سایه تیغ ختنه بر سر سه میلیون کودک
«فایدهای برای سلامتی ندارد، مضر است»، یکی از شعارهای سازمان بهداشت جهانی برای مقابله با این اقدام است. رجوع به تجربه ۲۰۰ میلیون زن قربانی از کشورهای آفریقایی، آسیایی و خاورمیانه که اغلب در سنین کودکی و کمتر از ۱۵ سال، ختنه را به مثابه نوعی حادثه از سر گذراندند و هزینه ۱.۴ میلیارد دلاری که برای درمان، کاهش و بهبود عوارض ناشی از آن به کشورها تحمیل میشود و خطری که در حال حاضر سه میلیون کودک دختر را در سطح جهانی تهدید میکند، خود مهر تأییدی بر این شعار است.
سنت و مردسالاری علیه بدن زنانه
پژوهشها بر جوامع آفریقایی که این سنت در آنها پذیرفته شده و رایج است، نشان میدهد فضیلت انگاشتن حفظ بکارت، وفاداری به همسر، پیشگیری از رابطه جنسی زنان پیش از ازدواج و حذف اعضای ناپاک بدن که دال بر زنانگی است، مهمترین علل گرایش عمومی به انجام FGM است. البته گروههای مرجع، همچون رهبران مذهبی، مردان، ختنه گران که اغلب بهشکل سنتی وظیفه تایید بکارت و زایمان را برعهده دارند و حتی در مواردی جامعه پزشکی نیز با طرح ارزشها و هنجارهای دینی، اجتماعی و سنتهای بومی راه را برای مثله کردن زنان تسهیل میکنند.
البته همانگونه که شاهدی برای علمی بودن این عمل یافت نشده است، شواهدی بر پشتوانه دینی آن نیز وجود ندارد. کامیل احمدی، در بخشی از کتاب «به نام سنت» تأکید کرده است: «در باب تاریخچه پیدایش این سنت در مییابیم که اطلاعات دقیقی در دست نیست و خلاف برخی ادعاها که آن را به بعضی از ادیان نسبت میدهند این عمل پیش از اسلام، مسیحیت و یهودیت نیز رواج داشته و در هیچ یک از کتب ادیان مذکور نیز اشارهای به این عمل نشده است، اما به طور کل خاستگاه جغرافیایی این عمل را اطراف رود نیل در مصر باستان و زمان آن را بیش از دو هزار سال قبل برآورد میکنند، برای نمونه در روم باستان زنان برده را ختنه میکردند تا فعالیت جنسی آنان را سرکوب کرده و بر قیمتشان بیفزایند و حتی در آمریکای قرن بیستم گاها از این عمل به منظور درمان یا ممانعت از خودارضایی و همجنسخواهی زنان استفاده شده است.» وی در بخش دیگری از این کتاب با تأکید براینکه این پدیده اجتماعی فارغ از چارچوبهای دینی، قومی و نژادی در میان مجامع و فرقههای مختلف رواج و تداوم یافته است، نوشته است «نشانههای اِعمالِ امروزه آن نه فقط در میان سنی مذهبان ایرانی، بلکه در میان سایر فرقههای تسنن، مسیحیان، یهودیان، شیعیان هندی، و بیست و هشت کشور آفریقایی موجود است.»
علاوه براین، در پژوهش دیگری با عنوان «ختنه زنان از دیدگاه فقه، حقوق و پزشکی» با اشاره به اینکه به نظر برخی فقهای اسلام خصوصا متقدمین برش جزیی کلیتوریس که به ختنه زنان مشهور است، منعی نداشته به گونهای که حتی قائل به مستحب بودن آن شدهاند، تصریح شده است: «دین اسلام با درجات دوم و سوم و چهارم بریدن دستگاه تناسلی زنان مخالف بوده و حتی برای آن مجازات تعیین نموده است. در خصوص نوع اول نیز که آن را بریدن جزئی یا کلی کلیتوریس دانستیم میتوان گفت که با بریدن کلی کلیتوریس نیز مخالف است، اما در خصوص بریدن جزیی کلیتوریس اینکه این نوع بریدن در اسلام تحت عنوان ختنه زنان مطرح است یا اینکه عمل برش فقط محدود به بریدن پوست (غلفه) روی کلیتوریس است، موضوع دقیقا مشخص نیست».
در بخش دیگری از این پژوهش دیدگاه برخی از علمای معاصر در باب این موضوع نیز پرداخته شده است. آیتالله ابوالقاسم خویی در این باره گفته است: «مستحب است دختر را نیز ختنه کنند، هرچند بالغ شود و بهتر است دختر را در سن هفت سالگی ختنه کنند.» آیتالله ناصر مکارم شیرازی نیز در این باره گفته است: «ختنه کردن دختران و زنان نزد علمای شیعه به اجماع و اتفاق واجب نیست؛ ولی حکم به استحباب آن کردهاند. در مورد طریقه آن در روایات تصریح شده که آن عضو مخصوص از ریشه برداشته نشود، بلکه تنها قسمت بالای آن برداشته شود؛ توضیح آنکه در بالای فرج قطعه گوشت کوچکی وجود دارد که ختنه مربوط به آن است. در حال حاضر هم در محیط اسلامی به این امر عمل نمیشود؛ زیرا به اتفاق علمای شیعه جزء واجبات نیست و لزومی ندارد اقدام به چنین کاری کنند».
آیتالله صانعی نیز بر این باور است که «ختنه دختران، مستحب نبوده و نمیباشد؛ و یک امر مردمی و خواسته افراد در زمانها و مکانها بوده و جهتش همان حسن و زیبایی و کرامت نزد شوهر است. وجوب آن حتی اگر از نظر فقهی و حکم اولی آن، فی حد نفسه قابل اثبات باشد، چنانچه موجب بروز ناهنجاریهای فردی و اجتماعی و ضرر گردد و نیز علت و فایدهای بر آن مترتب نباشد، و... چه رسد به همه آنها، به خاطر آن امور و آن شرایط باید قائل به حرمت و عدم جواز در اینگونه زمانها شد.»
پاکدامنی و بکارت؛ توجیهی برای ختنه زنان
مطالعات احمدی در چهار استان آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و هرمزگان نشان میدهد، دال مرکزی FGM در ایران نیز «حفظ پاکدامنی زنان پیش از ازدواج» است و مقصود از آن حفظ بکارت به عنوان نوعی فضیلت است. علاوه براین، مشروعیتبخشی به مفهوم بکارت و ضرورت حفظ آن، توسط جامعه پزشکی تقویت شده است. حتی جامعه پزشکی بهواسطه تکنولوژی به تداوم حاکمیت بر بدن زنان و کنترل آن کمک کرده است. از بارزترین مصادیق آن میتوان به معاینه بکارت، صدور گواهی بکارت برای زنان در آستانه ازدواج و صدور گواهی بکارت از سوی پزشکی قانونی برای صدور حکم طلاق، تعیین میزان مهریه و حذف نام همسر سابق از شناسنامه و عمل ترمیم بکارت اشاره کرد.
میشل فوکو در کتاب «مراقبت و تنبیه» در این باره نوشته است: «با استقرار نوعی مراقبت و تنبیه مستمر و تکنیکهای انضباطی که مبتنی بر محصورسازی و ساز و کارهایی بی نهایت تعمیم پذیر "سراسر بینی" است، میتوان از شکل گیری یک جامعه انضباطی سخن گفت که در آن، تأثیر و نفوذ قدرت تا دورترین و ظریفترین زوایای زندگی آدمی نفوذ میکند. در نتیجه ظهور چنین شکلی از قدرت، این نیاز احساس شد که بدن به نحو دقیقتری شناخته شود و با فهمیدن نحوه کارکرد آن، به نحو مؤثرتری تحت انقیاد قرار گیرد. این بنیانهای سلطه که مبتنی بر دانش و نوعی خصلت تأدیبی است. تکنولوژی سیاسی بدن خوانده میشود که در آن، بدن مستقیما در حوزه سیاسی قرار میگیرد و مناسبات قدرت، بر بدن چنگالی بی واسطه میگشاید، آن را محاصره میکند، بر آن داغ میکوبد آن را رام و تربیت میکند، تعذیباش میکند، ملزم به انجام کارهایی میکند و به اجرای مراسمی وادارش میکند».
به این ترتیب، میتوان مدعی شد مناسبات قدرت در جوامع مردسالار حکم میکند، جامعه زمانی میتواند در راستای اهداف از پیش تعیین شده خود گام بردارد که بدن زنانه متناسب با سیاستهای انضباطی رام و تربیت شده باشد. از اینرو، ضروری است که بکارت زن مجرد حفظ شود و در این راه، استفاده از هر روش یا ابزاری، همچون ختنه زنان یا FGM مشروعیت مییابد. با اینحال، نباید از این نکته غافل شد که نویسنده کتاب «به نام سنت» تأکید کرده است، با افزایش سطح سوادآموزی زنان و بهبود وضعیت معیشتی در مناطقی از ایران که این سنت رواج دارد، این پدیده رو به کاهش است. همچنین در باب مقابله با آن نوشته است «اگرچه در قوانین کشور به صراحت از ختنه زنان یاد نشده، اما با استناد به برخی قوانین از جمله ماده یک قانون حمایت از کودکان و نوجوانان هر نوع صدمه به کودکان و نوجوانان اعم از جسمی، روانی و اخلاقی ممنوع است و جالبتر آنکه ماده ۵ این قانون، کودک آزاری را از جرایم عمومی قرار داده که نیازی به شاکی خصوصی نیز ندارد و اساسا سازمانهای مردم نهادی که اساسنامه آنها در باب حمایت از اطفال و نوجوانان، زنان و ... است، میتوانند در این قبیل جرایم اعلام جرم کنند.»