خاطره ای از جنگ
علی محمدیانخمینی به مناسبت عید نوروز 65 در سخنرانی خودش اعلام کرد «انشالله امسال سال پایان جنگه»
کمی حاشیه :
بر اساس ادیان ابراهیمی همه چیز باید به خدا و رسول خدا و جانشینان اون ختم بشه. البته من در حاشیه گفتم ولی این متن اصلی زندگی اینروزای ما ایرانی هاست
وقتی جانشین خدا بر روی زمین اداره ایی کنه یعنی همه باید مطابق با این استانداردهای الهی بچرخند*. حکومت مبتنی بر صلوات یعنی همین. پایان حاشیه پررنگ تر از متن
خب جنگ امکانات زیادی میطلبه و فراهم کردن این امکانات یعنی زمان زیادی لازمه. مسلما در تابستان با هوای داغ خوزستان امکان عملیاتی نیست چه برسه به عملیاتی که قرار بوده بزرگ باشه که باعث پایان جنگ بشه.
من در طرح و عملیات قرارگاه کربلا (خاتم 4) که حوزه ماموریتی اش جزایر مجنون و هورالعظیم بود خدمت میکردم. خاتم چهار زیر نظر قرارگاه کربلا بود.
آذر ماه اون سال آژیر به صدا در آمد که وقت تنگه و باید تا قبل از رسیدن عید نوروز 66 تکلیف جنگ اونم با پیروزی مشخص بشه(نیازی به علامت تعجب و اینجور علامت ها نیست چرا که امر خداوندگار هست)
قرعه به نام تیپ انصار الحسین که بچه های استان همدان بودند، خورد. قرار شد که در پد شرقی جزیره جنوبی عملیات کنند و ی پدی که عمود بر پد شرقی بود را تصرف کنند!!( اینجا واقعا علامت تعجب میخاد چرا که بدست آوردن این پد ی جورایی عملیات آبی خاکی بود که سختترین نوع عملیات های نظامی هست. خارج از بحث و حوصله این نوشته هست اما بدونید که حداقل امکانات و لجستیکی در حد همون عملیات کربلا چهار میخواست). فرمانده این تیپ «مهدی کیانی» بود. اولش مقاومت میکرد و حاضر به انجام عملیات نبود. اما مگه میتونه بگه من فرمان را اطاعت نمیکنم؟ مسلما نه...
به من ماموریت داده شد از طرف قرارگاه در محل فرماندهی تیپ انصار الحسین حضور داشته باشم. (عجب دنیایی هست، در عملیات بیتالمقدس که منتهی به آزاد سازی خرمشهر شد همین مهدی کیانی ماموریت داشت اوضاع و احوال تیپ ما را بررسی و تحلیل و در نهایت گزارش کنه و حالا برعکس شده بود!!)
مهدی را تیرش میزدی خون نمیآمد، صورتش پر از خشم و نفرت... خشم و عصبانیت و نفرت از وظیفه ایی که قرارگاه خاتم به گردنش انداخته... وظیفه ایی که در اصل تحقیر بود و تخطی از آن غیر ممکن... ناگفته نماند که قرارگاه(خاتم) درست بعد از عملیات بیت المقدس محل تاخت و تاز آخوندهایی چون هاشمی بعنوان جانشین فرمانده کل قوا، حسن روحانی بعنوان جانشین هاشمی و خاتمی و...شده بود. محلی که نظر نظامیان در اونجا نسبت به نظر آخوند از درجه اهمیت کمتری برخوردار بود..البته چرایی اینو بعدها خصوصا در قضایای پایان جنگ متوجه شدیم.. متوجه شدیم که هاشمی و خاتمی و حسنی گوش به فرمان اربابان خارجی بودند و براشون نظر فرماندهان ارشد هیچ اهمیتی نداشت**
اونایی که منو میشناسند میدونن که من بنا به دلایلی از جمله عامل اصلی انحلال تیپ بیتالمقدس بشدت از مهدی کیانی بدم میاومد. و اینو خودش به خوبی میدونست ... اما اون شب یا بهتره بگم بامداد که ساعت حدود سه یا چهار بود، واقعا دلم برای اون سوخت. بیاد دارم همینجوری که بالای سرش ایستاده بودم و اون داشت با کسانی که هنوز زنده بودن حرف میزد (حرف زدنی که تنها یک کارگردان فیلم میتونه اون را به تصویر بکشه و من نه قادرم و نه در این زمینه دلم میخاد جرئیات اون را بنویسم)، ی نگاه توام با استیصال به بالا سرش انداخت و... چشم تو چشم شدیم... چشمان پر از اشک او و ... اونجا هوری دلم ریخت و نظرم در مورد مهدی کیانی تغییر کرد.
نمیدونم آیا کسانی هستند که جریان گروهانی که اسیر شدند و عراقی ها روی همان پد شرقی اونا رو اعدام کردن را یادش میاد یا نه؟! ساعتهایی که برای خیلی ها سخت گذشت و برای مهدی کیانی...هنوز نمیدونم شایدم خود مهدی کیانی ندونه که در آن بامداد خونین چه تعداد اسیر و کشته شدن که امر ولایت فقیه روی زمین نماند... سال بعد آخرین بار بود که دیدمش و دیدم که ده سال پیرتر شده...
همش به خاطر اینکه خمینی که روزگاری گفته بود «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» ، حالا از طرف خداوند البته از نوع متعالش بهش وحی و الهام شده بود که امسال باید سال پایان جنگ بشه!! ( البته انشالله گفته بود... ولی نمیدونم چرا الله انشا نفرمودند و یکباره دلش میخواست جنگ ادامه پیدا کنه)...
چرا اینا رو گفتم در حالی که میدونم کسی علاقه ای به این حرفها نداره؟!
اون عملیات نظامی قرار بود عملیات فریب باشه که باعث پر پر شدن عده ای از هموطنان همدانی شد. یادشان گرامی باد
راستی اینم بگم که در پایان جنگ مهدی کیانی را با تهمت هایی نابودش کردن... و اگر حمایت بقیه فرماندهان نبود یا همان موقع اعدام میشد یا در گوشه زندان بود و...
پینوشت
*کسی میدونه آیا محمد رضا شاه پهلوی به مناسبت عید نوروز سخنرانی کرده باشه؟!
من که جایی نخوندم و بیاد ندارم. هر کسی میدونه لطفا به منم بگه
** تقریبا هیچ عملیاتی نبود که نیمی از فرماندهان ارشد با آخوندا خصوصا هاشمی و حسن روحانی زاویه نداشته باشند. کاری میکردن که افرادی که بود و نبودشان براشون مهم بود هیچ وقت نتونن استعفا بدن. به محض اینکه متوجه میشدن که فلانی میخاد استعفا بده ی مشکل لاینحل جلوی پاش سبز میشد. تمرد از فرمان را که دیگه نگو که برای مثال در سال پایان جنگ عملا و علنا هاشمی و خمینی فرماندهان را به دادگاه نظامی و اعدام تهدید کردند.
پایان جنگی که خارج از مرزها طرح آن تهیه شده بود و همین مهدی کیانی با خوش شانسی یکی از اخراجی های آن بود.
پی نوشت آخر اینکه شاید روزی نوشتم که چه کسی یا کسانی گوشت در مقابل توپ (انسان محوری در تقابل با سلاح محوری) را به عنوان تز وارد معاملات جنگی کردن. فعلا بدونید که ابوالحسن بنیصدر، هاشمی و حسن روحانی متهمان ردیف اول هستند.
@KhiresarMotamared
پ.ن: نوشته مربوط به دو سال پیش در چنین روزی هست که در کانال هم گذاشتم و فرقش اینه که متوجه شدم که اعلیحضرت به مناسبت نوروز فقط تبریک میگفتند و هیچ وقت نامگذاری و این مسخره بازی ملابان را انجام نمیدادن