بهار نزدیک است...
دکتر محمدفخارزاده - عضو هیئتعلمی دانشکده برقاز سفری به جنوب برگشتهام و چقدر این جمله محیالدین ابن عربی در رمان گاه ناچیزی مرگ نوشته محمد حسن علوان درباره سفر را دوست دارم:
هر فرسنگ که از زمین خدا پیمودیم، دل من به همان اندازه گسترده شد.
مقصد سفر خوزستان بود.خوزستان گرم، خوزستان سبز، خوزستان کهن. سفری به اعماق تاریخ، به هزاران سال قبل، به شوش، شوشتر، زیگورات چغازنبیل، به شهر اونتاش.
سفر با زیارت آرامگاه دانیال نبی شروع شد که صدها سال است در شوش بر کناره رود شاوور آرمیده. آن گنبدِ مخروطی مُضرّس (دندانه دار) و سفید، با شکوه بیانتهایش که انگار پلکانی بود به سمت آسمان، تنها خاطرهای بود که از سفر قبلیام به شوش کهن در کودکی در ذهنم مانده بود.
میگویند دانیال پیامبر قوم یهود بود که در اورشلیم زندگی میکرد ۶۰۰ سال قبل از مسیح به دنیا آمد. پادشاه آشور به اورشلیم حمله کرد و قوم یهود را به اسارت گرفت. دانیال را هم به بابِل بردند بر کناره رود فرات. تا اینکه کوروش کبیر به بابِل حمله کرد و قوم یهود را آزاد کرد و آنچه را پادشاه آشور از معبد سلیمان ربوده بود به قوم یهود بازگرداند. در عهد عتیق چنین آمده:
کوروش گفت: یهوه، خدای آسمانها پادشاهی تمام زمین را به من داده است ...
دانیال همراه کوروش به شوش آمد که پایتخت دیگر هخامنشیان بود تا اینکه در سال سوم سلطنت کوروش برای همیشه بر کرانه رود شاوور آرام گرفت.
در نزدیکی آرامگاه دانیال، موزه شوش بود و تپههای تاریخی شوش و باقیمانده قصرهای تاریخی که امروزه میراث جهانی بشر است.
خوزستان ۳ میراث جهانی ثبت شده دارد. یکی از آنها شوش است پایتخت چند هزار ساله. در تورات آمده که شوش Susa یعنی زنبق، سوسن.
در ابتدای موزه، مجسمه هرکول بود که دارد شیری را خفه میکند یعنی شهری را نابود میکند. آثاری که در موزه بود تو را میبرد به چند هزار سال قبل از دانیال نبی. کاشی های لعاب دار، شیشه های رنگی، زیور آلات فلزی، مهر و نشان و ...
موزه در باغ با صفایی بود و بیرون از موزه تپه آکروپل بود و کاخ آپادانا و قلعه فرانسوی های باستان شناس.
کاخ آپادانا نمای کوچکتری بود از تخت جمشید، بازمانده پر شکوه هخامنشیان. هنوز تکههای سفال و خشتهای باستانی در گوشه کنار پراکنده بود. خدا میداند که چقدر از این آثار را به یغما بردهاند.
از کاخ آپادانا قبر دِعبَل خزاعی هم پیدا بود. دعبل همان شاعر معروف شیعی است که برای امام رضا (ع) قصیدهای استوار سرود که به مدارس آیات معروف است:
مَدارِسُ آياتٍ خَلَت مِن تِلاوَةٍ
وَمَنزِلُ وَحيٍ مُقفِرُ العَرَصاتِ
دعبل در این قصیده از خانهها و مدارسی یاد میکند که محل نزول وحی و تدریس آیات قرآن بود و به خاطر ستمهای امویان و عباسیان متروک و خالی مانده است. گفتهاند که امام رضا(ع) پس از شنیدن این شعر بسیار گریست و از هوش رفت. بعد، دو بیت به آن افزود و لباسی را که به تن کرده بود به دعبل هدیه داد. داستانهای بسیاری درباره دعبل نقل شده و نظرات مختلفی درباره او مطرح شده. دعبل شاعری شجاع و زودرنج بود و زبانی تیز و برنده داشت و عباسیان دنبال او بودند. دعبل عمری طولانی کرد نزدیک به ۹۸ سال، از سال ۱۴۸ هجری تا ۲۴۶ و سرانجام در اطراف شوش کشته شد.
بنای آرامگاه دعبل هم گنبدی خاص و منحصر به فرد دارد، بنایی کشیده به رنگ سیاه.
۴۰ کیلومتر پایین تر از شوش در مسیر اهواز زیگورات چغازنبیل قرار دارد. چغا به لری یعنی تپه، زیگورات تا ۷۰ سال قبل کشف نشده بود و فقط تپهای بود شبیه یک زنبیل که در دشتی صاف سر برآورده بود! خارجیها که برای اکتشاف نفت آمده بودند این سازه عظیم ۳۳۰۰ ساله را کشف میکنند.
زیگورات معبدی پلکانی و هرمی شکل بوده به مساحت ۱۰۵ متر در ۱۰۵ متر و ارتفاع ۵۲ متر که در ۵ طبقه ساخته شده بود. هر ضلع آن به سمت یکی از چهار جهت اصلی است و فضای اطراف آن سنگفرش شده. بیش از ۵۰۰۰ هزار خشت این بنا کتیبه یا نگارهای دارد. آب مصرفی را از حاشیه رود دز میآوردند و تصفیه خانهای هم ساخته بودند! این بنا مربوط به دوران ماقبل آریایی و دوران طلایی تمدن عیلامی هاست و نیز، بزرگترین زیگورات خاورمیانه است.
این بنا ۱۲۵۰ سال قبل از میلاد مسیح در دوران اونتاش پادشاه ایلام برای پرستش اینشوشیناک ایزد نگهبان شوش ساخته شده و ۶۰۰ سال بعد در جنگ ایلامی ها و آشوریها به دست آشور بنی پال ویران میشود.
اکنون ۲ تا ۳ طبقه از این بنا باقی مانده که هنوزم پس از ۳۳ قرن عظمت و زیبایی آن چشم را خیره میکند. زیگورات چغازنبیل اولین میراث جهانی ثبت شده از ایران است.
دل کندن از زیگورات و آن شکوهِ باستانیِ بیانتها دشوار بود ولی باید برمیگشتیم اهواز.
در محوطه چغازنبیل، نگهبانی ندیدم فقط در ورودی یک نفر بلیت میفروخت. ورودی فقط ۵ هزار تومان بود. خبری از کافی شاپ و امکانات رفاهی هم نبود، تنها بعد از ورودی یک نفر منقلی روشن کرده بود و چای میفروخت.
در مدتی که آنجا بودم دو کودک داشتند کاهگل دیوار را میکندند و کسی کاری به آنها نداشت. وضعیت اسفباری بود. دو روز بعد از پایان سفر در خبرها خواندم که عدهای سودجو به چغازنبیل یورش بردهاند تا کتیبههای آجری را بدزدند. به نظرم دزدی از آنجا و شوش کار دشواری نبود!
اما در بازگشت، دشت های وسیع بود و گلزارهای زرد و غروب سرخرنگ. قسمت بزرگی از خوزستان، جلگه و دشت هموار است با نخلهای سربلند و نهرهای روان که مرا به یاد مسیر نجف تا کربلا و پیادهروی پنج ماه قبل در حاشیه رود فرات میانداخت. تابلوهای عربی و لباس های محلی هم شباهت فرهنگی این دو منطقه را بیشتر میکرد.
باید یک روز هم به شهر مدائن بروم و آیینه عبرت را ببینم. بخش مهمی از تاریخ سرزمین ما آن سوی مرزهاست.
سومین میراث جهانی ثبت شده در خوزستان سازههای آبی شوشتر است. من با اینکه مدتی در خوزستان زندگی کرده بودم و دوستان و شاگردان و همکاران شوشتری داشتهام تا به حال به این شهر تاریخی سفر نکرده بودم.
شوشتر سالها مرکز خوزستان بوده تا عهد پهلوی اول که ناصریه یا اهواز مرکز خوزستان میشود. شهری که دانشمندان بزرگی پرورش داده که در عربی با نام تستری شناخته میشوند. یافتههای معروفی هم داشته.
شوشتر آب فراوانی دارد و کانالهایی در این شهر حفر شده که آب کارون را به میانه شهر میآورد و آسیابهای آبی را سیراب میکنند. میگویند مهمترین کانال یعنی رود گرگر به دستور کوروش کبیر ساخته شده.
در منطقه مرکزی شهر آسیابهای کهن و نیز بازماندهی دونیروگاه برق آبی که مربوط به ۹۰ سال قبل است دیده میشود و آبشارهای فراوانی که در طول قرون گذشته برای استفاده از انرژی حرکتی آب ساخته شده.
با قایق روی رودخانه شوشتر گشتی زدیم و تقریباً ۱۰ نقطه تاریخی شهر را دیدیم، از جمله امامزاده عبدالله که گنبدی شبیه آرامگاه دانیال نبی داشت و محلی که به آن تخت قیصر میگفت که محل نگهداری اسرای رومی بوده و قلعه سلاسل...
گویا بسیاری از این بناها را اسرای رومی ساخته اند که پس از شکست والرین امپراطور روم از ساسانیان به کار گرفته شدند.
ناهار را در خانه مستوفی در کنار بند شادروان خوردیم، خانهای قدیمی و با صفا که حیاط آن به سمت رودخانه دیوار نداشت و چشم اندازی ابدی داشت که در عکس اول میبینید.
در این خانه درخت کُناری بود که بر تمام فضای حیاط سایه انداخته بود (عکس دوم). در گوشه کنار حیاط غرفههایی بود که صنایع دستی میفروختند. مادر که همسفر ما بود، انار سفالی زیبایی برای سفره هفت سین خرید.
بهار نزدیک است.