بسته مقالات
فردای بهتر(سید مصطفی تاجزاده)🔴 دستگاه قضا و افکار عمومی
✍️#محمدمهاجری:
1️⃣ قاعدتا هیچکس از زندانی شدن همنوعش خوشحال نمیشود و اگرچه بنا به مصالح عمومی چارهای جز مجازات مجرم و خاطی نیست، ولی اعمال همین مکافات تاسفبرانگیز است. حس من درباره آقای سعید مرتضوی نیز خارج از این دایره نیست.
2️⃣ اما این احساس من در بسیاری از مردم وجود ندارد. دلیلش هم رفتار آقای مرتضوی است. او در حرفزدنهایش طوری با دستگاه قضایی برخورد میکرد که اگر در دوران ریاست خود او، متهمی با چنین ادبیاتی سخن میگفت قطعا از دام قهر او نمیجست. به همین دلیل شاید نتوان به شهروندانی که از صدور حکم زندان برای او غصه نمیخورند، خرده گرفت.
3️⃣ به گمانم مرتضوی تنها یک فرد نیست. نماینده یک روش است؛ روشی که در برههای از تاریخ سیاسی اخیر کشورمان، با استناد به قاعده «النصربالرعب» میخواست شیوه حکمرانی خاصی را در جامعه نهادینه کند. مثلا در نیمه دوم دهه ٧٠ او در کسوت قاضی دادگاه مطبوعات، اقدام به توقیف روزنامههای زیادی کرد. من از علم حقوق چیزی نمیدانم اما به عنوان یک روزنامهنگار، حکم آقای مرتضوی را دستکم در برابر برخی از نشریات میپسندیدم، اما همان موقع هم میفهمیدم حتی کار درست را نباید با شیوههایی که جامعه نمیپسندد، اجرا کرد. به عنوان نمونه، توقیف نشریات به استناد قانونی که دهها سال پیش از آن تصویب شده بود و براساس آن «قلم» به موازات دشنه و خنجر، آلت جرم تلقی میشد، خوشایند نبود.
4️⃣ شرایط سیاسی دورانی که آقای مرتضوی در سمت رییس دادگاه مطبوعات و بعد از آن دادستانی تهران فعالیت میکرد، به او قدرتی فراتر از یک قاضی و دادستان بخشیده بود. احساس مطلقالعنان بودن، تنها مقام عصمت یا نزدیک به آن را از خطا بازمیدارد. بزرگ کردن او توسط برخی جناحهای سیاسی از او مقامی غیرپاسخگو ساخته بود و همین باعث سقوط او شد.
5️⃣ برخوردهای آقای مرتضوی با پرونده جرایم و تخلفاتش، چه در کهریزک، تامین اجتماعی و… تعبیر- «قانوندانهای قانونشکن» را- که رهبر معظم انقلاب به مناسبتش بدان اشاره کردند- تداعی میکند. قطعا فردی چون او، به عنوان فردی کارکشته که سوراخسنبههای قانون و ماده و تبصرههایی را که میتوان از آنها به عنوان گریزگاه استفاده کرد، میشناسد. او حتی کارهای غیرقانونی -لااقل یک موردش که در جریان یکشنبه سیاه مجلس کشف شد- مانند استراقسمع را انجام داد و هرگز ازآن اعلام ندامت هم نکرد. آیا قوه قضاییه در جریان محاکمه او، کاملا گریزگاههایی را که به آن اشاره شد، بسته بود؟
6️⃣ در مورد حکم زندان آقای مرتضوی به جرم معاونت در قتل یکی از قربانیان کهریزک صراحتا اعلام شد که قاضی، با اعمال تخفیف، حکم حبس او را از ۵ سال به ٢ سال تقلیل داده. نمیدانم درباره تخلفات مالی او هم چنین تخفیفی داده شده است یا نه اما امیدوارم دستگاه قضایی برای این تخفیف، به افکار عمومی پاسخی درخور بدهد.
7️⃣ و دست آخر اینکه کاش آقای مرتضوی به جای اینکه از ورودی مخصوص و به همراه محافظ و دور از چشم مردم به دادگاه تردد کند، صریح با خبرنگاران روبهرو میشد، حرف میزد و به پرسشهای آنها جواب میداد. هنوز هم دیر نشده تا دادیار اجرای احکام برای زندانی کردن او اقدام نکرده، میتوان امیدوار بود مردی که عمر قضایی-اجرایی-سیاسیاش را به پای احمدینژاد ریخت در جمعی که روزنامهنگاران و حقوقدانان حضور دارند، بنشیند و با آنها گپی بزند. امیدوارم مرتضوی زندانی نشود، اما اگر چنین شد، خاطره این جلسه میتواند تلخی دوران حبس را برای او کمتر کند.
✅ @kaleme
***************************
✔️تعطيل و باز هم تعطيل!🔻
🖋اكبر ثبوت
روزنامه اطلاعات
استاد بزرگوار و دانشمند ذوفنون ابوالحسن شعرايي شخصيتي بود كه در اعصار اخير كسي را به جامعيّت علمي، و تسلّط او بر معقول و منقول و معارف قديم و جديد نميتوان يافت.
بسياري از چهرههاي ممتاز حوزه و دانشگاه، همچون آيات ميرزا هاشم آملي، حسنزادة آملي، جوادي آملي، رضي شيرازي، و استادان دكتر عبدالحسين زرّينكوب، دكتر محمد خوانساري، دكتر مهدي محقق، دكتر سادات ناصري، دكتر محسن جهانگيري و اكبر داناسرشت در رشتههاي مختلف علمي در محضر او شاگردي كردهاند.
درس استاد شعرايي در هيچ يك از روزها و شبهاي سال (منهاي عاشورا و 28 صفر رحلت پيامبر صلواهالله عليه و آله) تعطيل نميشد و چون به ايشان گفتند: چگونه است كه شما حتي در شب و روز بيست و يكم رمضان درس را تعطيل نميكنيد؟ پاسخ دادند: مگر جز اين است كه به روايت معتبر شيخ صدوق، در دو شب بيست و يكم و بيست و سوم رمضان كه بيش از تمامي شبهاي سال احتمال ميرود شب قدر باشند؛ مذاكرة علمي از هر عبادت ديگري با فضيلتتر است: «من احيي هاتين الليلتين بمذاكرة العلم فهو افضل؟» و مگر جز اين است كه امير مؤمنان(ع) حتي در بستر مرگ و تا ساعتي پيش از آنكه چشم از جهان فرو بندد، با سخنان گهربار خود مشغول تعليم خلق بود و از جمله ـ به روايت امام سجاد(ع) از امام حسين(ع) ـ خطاب به فرزند خود فرمود: «اياك و ظلم من لايجد عليك ناصرا الا الله» (زنهار بر كسي كه در برابر تو جز خدا ياوري ندارد ستم نكني).
يك بار ديگر نيز گفتند: من به عنوان عضو شوراي عالي فرهنگ، به شورا پيشنهاد كردم نيمي از تعطيلاتي را كه مربوط به مناسبتهاي مذهبي است حذف كنند و به جاي آن، در هر يك از روزهايي كه مصادف با مناسبتهاي مزبور است (مثلاً روز وفات امام صادق(ع)) يك برنامة دو ساعته براي مؤسسات آموزشي و ادارات و كارخانهها و... اجرا شود كه در خلال آن، به سخنراني يا مقالهخواني و... دربارة مناسبت آن روز بپردازند تا عموم مردم شناخت بيشتري از شخصيتها و مناسبتهاي ديني پيدا كنند. استاد ميگفتند: من اين پيشنهاد را به شوراي عالي فرهنگ دادم و برخلاف انتظارم خانم فرّخرو پارسا معاون وزير آموزش و پرورش كه بعدها وزير شد (و پدرش فرّخ دين اهل قم و حوزه ديده و از هواخواهان شيخ فضلالله نوري بود) از اين پيشنهاد حمايت كرد؛ ولي بعضي ديگر مخالفت كردند و بهانه آوردند كه اجراي اين پيشنهاد يك طرح عملي و جامع ميخواهد. من گفتم: طرحش با من. كساني هم كه با هدف پيشنهاد يعني تقويت شناخت مردم از شخصيتها و مناسبتهاي ديني مخالف بودند، اينجا و آنجا پشت سر من گفتند: ادامة وضع كنوني (تعطيل و باز هم تعطيل) ضررش كمتر است. استاد ميگفتند: من همچنان پيگير اين پيشنهاد هستم. چون اين همه تعطيلات، كه هيچ دستور و حتّي اشارهاي از پيشوايان دين در مورد آنها نداريم، تنها نتيجهاش اتلاف عمر افراد جامعه است و به بطالت گذراندن وقت و نه تنها توجيه عقلي و شرعي ندارد كه بعضاً زمينه سازِ افزايش كارهاي خلاف هم هست.
نيز به زبان طنز ميگفتند: من با تمامي اصحاب مذهب تعطيل شديداً مخالفم و بارها گفتهام كه ابوريحان بيروني، در تمامي سال فقط دو روز تعطيل ميكرد: نوروز و مهرگان؛ و از متأخّران، حكيم زاهد ملّا محمد كاشي، همه روزه به جز عاشورا برنامة تدريس داشت؛ و من هم در طول سال، بيش از دو روز درس و كار علمي را تعطيل نميكنم. زيرا معتقدم درس گفتن عبادت و اداي امانت است و واجب، و همان طور كه روز عيد غدير يا مبعث، نماز و اداي امانت را نبايد تعطيل كرد، درس گفتن و درس گرفتن و كارهاي غيردرسي را هم اگر به چشم انجام وظيفة الهي و عبادت و خدمت به خلق نگاه كنيم، حكم نماز و اداي امانت را دارد. سپس به من گفتند: پدر شما كه آدم بسيار مقدّسي هم هست، چند روز كامل از سال را تعطيل ميكند؟ پاسخ دادم: گمان نميكنم جز سه روز كه دو روزش را شما هم تعطيل ميكنيد ـ به اضافة 21 رمضان ـ تعطيل داشته باشد. گفتند: خوب! آيا اين تعطيل نكردن به معني بيحرمتي به مقدّسات است؟ نه! چون او ميگويد: كاري كه من دارم، تلاش براي برآوردن نيازهاي مردم و به نيّت امتثال امر الهي در خدمت به خلق است.
در درس تفسير نيز وقتي به آية 65 از سورة مباركة بقره رسيديم، استاد گفتند: چنانكه در قرآن آمده است، روز شنبه براي يهود روز تعطيل بود و آنان در آن روز مجاز به فعاليت نبودند. ولي چنانكه نيز در قرآن آمده، روز جمعه براي مسلمانان اينگونه نيست؛ بلكه مسلمانان در اين روز، بايد پس از اداي فريضة جمعه، به دنبال فعاليتهاي سودمند بروند: فانتشروا في الارض و ابتغوا من فضلالله (الجمعة، 10)
و اينك ماييم و تعطيلاتي كه هيچ حاصلي جز هدر دادن وقت جامعه ندارد و كاستن از آنها بيتوجهي به مقدّسات تلقي ميشود و براي افزودن به آنها، از شئون و جايگاه پيشوايان دين به
عنوانِ تعظيم شعائر مايه ميگذارند.
@sahandiranmehr
****************************
✅صالح نقرهکار در گفتوگو با امتداد: داغ کهریزک شرنگ تلخی است که درمان نیافت
حکم ۲ سال زندان برای سعید مرتضوی باعث واکنشهای بسیاری شده و وسوالهای متعددی را بوجود آورده است. در همین رابطه صالح نقره کار وکیل دادگستری به امتداد گفت:
📌رفتاری که با معترضان انتخابات ۸۸ شد از منظر حقوقی حاوی ملاحظات فراوانی است که در فرصت مناسب باید بدان پرداخت اما داغ کهریزک شرنگ تلخی است که درمان نیافت. خانواده رنجور قربانیان که با برخی از آنها در ارتباطم هیچگاه غم جانکاه عزیزانشان را فراموش نمی کنند و هرچند کریمانه می بخشند اما فراموش هرگز.
📌 وجدان عمومی انتظار برخورد بازدارنده دارد. خیر عمومی ایجاب می کند سیاست کیفری مشی پیشگیرانه و اثر بخش داشته و مجرم را متنبه و حقوق اولیای دم را پاس دارد. قانونگذار منصرف از شخصیت اعتباری اشخاص، در پناه اصل ۱۹ قانون اساسی ناظر بر برابری و اصل قانون بودن و شخصی بودن مجازات و اصل تناسب در صدد تثبیت عدالت و تامین حقوق همه اطراف یک موضوع قضایی است.
📌برای اجرای عدالت هم نباید از قواعد و اصول تخطی شود. آیین دادرسی و منطق صوری یک طرف و گوهر عدالت بعنوان بنیان اصلی دادرسی منصفانه باید مطمح نظر باشد.
📌داغ خانوادههای کامرانی و جوادی و روح الامینی و سایرین درد همه است و مهم این است که از بازتولید چنین رخدادهای دهشتناکی جلوگیری کنیم و رژیم حقوقی کنش و واکنش پیشگیرانه اتخاذ کند تا دیگر هیچ خانوادهای جوان کنش گر سیاسی خود را که حق تعیین سرنوشت را با صدای رسا مطالبه می کند با داغ و درفش رخ در آغوش خاک نکشد.
✅برای خواندن متن کامل این گفتوگو بر روی دکمه "INSTANT VIEW" بزنید:
https://goo.gl/jPMcTM
لینک سایت
https://goo.gl/f3NKxt
#امتداد
@emtedadnet
*******************************
عرفان مجیب-مترجم
روزنامه ایران
رفتیم کافهی «تیگاردن» در «کویین سنتر» الهیه، «گاردن سالاد» سفارش دادیم، بعد از چند دقیقه یکی اومد گفت «تایم لست اُردرتونه»... حکایت مفصلش رو برای روزنامهی ایران نوشتهم:
روی سردر مجلل عمارت سنگی چندین طبقه، عبارت «کویین سنتر» با نور طلایی ملایمی اشرافیت را به زبانی دیگر به رخ مراجعان میکشد. اینجا لندن، پاریس یا نیویورک نیست، خیابان کمعرضی در شمال شهر تهران است، ملقب به نام فارسی گلی خوشبو. «کویین سنتر» انگار نمیخواهد تنها یک مرکز خرید لوکس خنثی در شمال تهران باشد. به گواه درگاه اینترنتی خودِ مجموعه، «کویین به شما سبک زندگی لذتبخش را پیشنهاد میدهد.» چند نُت از سمفونی شماره پنج بتهوون را که گوش بدهید، آسانسور شما را از پارکینگ میرساند به طبقه همکف ساختمان، جایی که کافهای نورگیر و وسیع با گلدانهای بزرگ خیزرانهای شرقی و هیاهوی موسیقی غربی انتظارتان را میکشد. با کمی چشم چرخاندن متوجه میشوم که صاحبان کافه نام «تی گاردن» را برای خودشان برگزیدهاند.
نشان کافه که به شکل برگی در یک قوری چای طراحی شده اثری از خط فارسی در خود ندارد. غربت زبان فارسی در کافهها پدیده تازهای نیست. منتها همین کافهها هم از حیث فارسیگریزی درجات مختلفی دارند: دسته اول آنهایی هستند که به فرض Caesar salad را با رعایت ساخت فارسی به «سالاد سزار» برمیگردانند، دسته دوم آنهایی هستند که در رهگذر ترجمه به قواعد آوایی زبان خارجی وفادارترند و از «سالاد سیزر» استفاده میکنند و دسته سوم آنها که به قول فرهنگستان ادب فارسی به نویسهگردانی یا حرفنویسی بسنده میکنند و «سیزر سالاد» دست مشتریهاشان میدهند.
نگاه مختصری به صورت خوراکیهای «تی گاردن» نوید کافهای از دسته سوم را میدهد: «پرتنار، جینجر لیموناد، هالیدی، کافکادیو، پشنبری اسموتی، تیگاردن دیش و ترکیش برانچ» تنها مشتی هستند نمونه خروار اسامی خارجیای که از آشپزخانه «تیگاردن» بیرون میآیند.آش انگلیسی صورت غذا آنقدر شور است که حتی «آب» را هم «واتر» نوشتهاند. مشغول انتخاب شامم هستم که پیشخدمت خوشپوش و خندان کافه با «تبلت» کوچکی در دست پیش میآید، کمی روی میز خم میشود، گوشش را همسطح صورتم نگه میدارد و لای صدای جادویی فرانک سیناترا میپرسد: «اُردر میدین؟» مکثی میکنم و بعد از غلبه بر بهت اولیهام، میپرسم «سفارش منظورتونه؟» نگاهم میکند و روی صورتش، شگفتی جای لبخند را میگیرد. جوری سر و پایم را برانداز میکند که انگار آدم عجیب و غریب ماجرا من هستم.
کمی که دقیقتر اطرافم سر میچرخانم میبینم شاید هم حق با او باشد. مشتریهای دیگر نه از این وضع تعجب میکنند و نه، دست کم در ظاهر، اعتراضی دارند. بالاخره از میان آن همه خوراکی هوسبرانگیز چیزی انتخاب میکنم. مرد جوان بعد از گرفتن سفارشم، صورت غذا را هم با خودش میبرد.
دیری نمیگذرد که پرت میشوم به کلینیکی که صبحِ آنروز یک ساعتی میهمانش بودم. یادم میافتد که در تمام آن مدت منشی مؤدب و کاربلد، پشت تلفن، «تایم» بعضی بیماران را «کانفرم» میکرد و نام بعضی دیگر را در «ویتینگ لیست» میگذاشت. در همین عوالم هستم که ظرف بزرگ سالادم از راه میرسد. اینجا هم «پیکن»های بومی امریکای شمالی و «کرَنبری»های وارداتی گوی سبقت را از گردوها و کشمشهای وطنی ربودهاند.
هنگام خوردن سالاد با رفقایم راجع به وصلت ناجور و گاه ناگزیرِ واژگان فارسی و انگلیسی حرف میزنیم. به سرنوشت زبان فارسی فکر میکنم که در تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین از حمله اعراب و ایلغار مغول جان سالم به در برده، به پادشاهان غاصبی میاندیشم که شاعران پارسیگو را در دربارشان روی سر میگذاشتند، به طوطیان هند که از رفتن قند پارسی به بنگاله شکرشکن میشدند. در حال غلتاندن تکههای آووکادوی احتمالاً «ارگانیک» سالادم در حوض «بالزامیک» ته ظرف هستم که پیشخدمت خوشپوش دیگری با «هدفون» خلبانیاش سر میز میآید. در چهرهاش خبری از لبخند همکارش نیست. شتابان چیزی را یادآوری میکند. در آن هیاهو حرفش برایمان واضح نیست. تکههای شنیدههامان را روی هم میگذاریم تا متوجه شویم جملهاش این بوده که «تایم لَست اُردر» فرا رسیده است. هاج و واج تشکر میکنیم و میخواهیم تا صورتحسابمان را بیاورد. در تمام مسیر خانه، پرسشی توی سرم چرخ میزند: آیا زبان فارسی از این ایلغار هم جان سالم به در میبرد.
داستان غریبی است ! ما راه گم کرده ایم . ما مسخ هیاهوی بیگانگان شده ایم . ما جواهر خود را فرو هشته و خرمهره ی انیرانیان را بر گردن بسته و شادمان و فخر فروشان به فرهنگ دیرپای والاگوهرمان پشت پا زده ایم ! چرا ؟ ! پاسخ بسیار ساده و روشن است ؛ مردم ما کتاب نمی خوانند.
روزنامه ایران
**************************
✅ فيل مان باردار شده!
🖋 محسن ماندگاري
«فيل باغ وحش ارم باردار است». در هياهوي خبرهاي داغ اختلاس، دزدي، جاسوسي، خودكشي و دعواهاي سياسي كه اين روزها ما را احاطه كرده، اين بهترين خبري بود كه در هفته هاي اخير خواندم. خبر آنقدر برايم شيرين و آرامش بخش بود كه براي دوستان و آشنايان هم فرستادم. واكنش ها عموما تعجب و شوخي بود همچنان كه در برخي گروههاي تلگرام نيز اين خبر به تمسخر گرفته شده بود؛ مخصوصا آنكه ميزان، خبرگزاري قوه قضاييه آن را مخابره كرده، آنهم با مقداري ذوق زدگي: «خبر اختصاصي».
آنقدر در اين سالها از مرگ گفته ايم و از شاخص فلاكت نوشته ايم كه زندگي كردن را يادمان رفته. فراموش كرده ايم كه فيل هايمان هم باردار مي شوند و گوزن هاي زردمان در پارك ارم وضع حمل مي كنند و جيرجيركها آواز مي خوانند و ...
سالها قبل كه براي بازديد از پرتيرازترين روزنامه جهان به تحريريه يوميوري شيمبون در توكيو رفته بودم، يكي از مديران اين روزنامه به من گفت خوش بحال شما كه در ايران كار مي كنيد، با تعجب پرسيدم چرا؟ پاسخ داد چون در ايران هر روز خبرهاي داغ وجود دارد؛ خبرهايي كه ابعادشان جهاني است. بعد با حسرت به تلويزيون هايي كه در اطراف تحريريه روشن بود اشاره كرد و گفت مي دانيد امروز مهمترين خبر در ژاپن چيست؟ افتادن خودروي يك راننده مست به داخل رودخانه.
حالا كه فيلمان باردار شده بياييد دعا كنيم روزي فرا برسد كه ايران هم از سرخط تمامي خبرگزاري هاي دنيا حذف شود. روزي بيايد كه ديگر خوشحال نشويم ترند توئيتر شده ايم. روزي بيايد كه اگرنه همچون ژاپن و سوئد و لوكزامبورگ، حداقل مثل استراليا يا مالزي و سنگاپور و... از صحنه خبري جهان محو شويم و به زندگي خودمان برسيم. روزي كه تولد يك بچه فيل، تيتر اول روزنامه هايمان شود.
من فردا دست دخترم را مي گيرم و به پارك ارم مي روم تا فيلمان را كه حالا باردار شده ببينم اما قبل از آن به آن خبرنگار جوان ميزان زنگ مي زنم تا بگويم كه خبرش ارزش آن عنوان «فخرفروشانه» اختصاصي را داشت؛ خبري كه از زندگي سخن مي گفت در اين هياهوي پرازدحام مرگ.
yon.ir/dHfgX
*******************
🔴 در تصویب کلیات طرح دو فوریتی اصلاح قانون شوراها شورای نگهبان و هیات رییسه مجلس به تکلیف قانونی خود عمل نکردند
⬅️ برابر نص اصل ۹۷ قانون اساسی " وقتی طرح یا لایحه ای فوری در دستور کار مجلس قرارگیرد اعضای شورای نگهبان باید در مجلس حاضر شوند و نظر خود را اظهار نمایند"
⬅️ همچنین ماده ۸ قانون آیین نامه داخلی مجلس (در اجرای اصل ۹۷ قانون اساسی) تصریح دارد "چنانچه طرح یا لایحه ای با قید دو یا سه فوریت در دستور مجلس قرار گیرد اعضای شورای نگهبان باید در آن جلسه شرکت نمایند"
⬅️ فلسفه الزام حضور اعضای شورای نگهبان برای طرحهای دو و سه فوریتی جلوگیری از فوت وقت و تسریع در طی فرایند قانونگذاری است.
⬅️ اگرچه شورای نگهبان طی نظریه تفسیری وقوع خسارت یا فوت فرصت در تاخیر در رسیدگی را بعنوان قید چنین طرحها و لوایحی مطرح نموده است اما نص ماده ۸ قانون آیین نامه داخلی مجلس صرفنظر از هر گونه قیدی صرف دو یا سه فوریتی بودن طرحها را ملاک حضور اعضای شورای نگهبان در مجلس تصریح کرده است.
⬅️ در طرح دو فوریتی اصلاح قانون شوراها اگر چه بنده موافق طرح بوده و از امضاء کنندگان این طرح هستم اما زیر پا گذاشتن قانون در فرایند قانونگذاری بهیچوجه و باهیچ توجیهی پذیرفته نیست
⬅️ در جلسه امروز مجلس برای تذکر قانونی و اخطار قانون اساسی ثبت نام و تلاش کردم که متاسفانه امکان صحبت و طرح تذکر داده نشد
همین موضوع را با آقای دکتر لاریجانی حین جلسه مطرح کردم که تذکر را وارد دانستند اما امکان و فرصت تذکر داده نشد و رای گیری بدون حضور اعضای شورای نگهبان و اظهار نظر آنها انجام گرفت.
⬅️ بلحاظ ساختار و فرایند قانونگذاری عدم حضور اعضای شورای نگهبان در مجلس در رسیدگی به طرحها و لوایح دو و سه فوریتی بطور قطع نقص در قانونگذاری بشمار میرود که منجر به مخدوش شدن اعتبار و مشروعیت مصوبه مجلس بلحاظ حقوقی خواهد شد.
⬅️ اگرچه یک مرحله دیگر برای رسیدگی به جزییات این طرح باقی است اما بنظر می رسد تکلیف شورای نگهبان برای حضور در مجلس نیز محل مناقشه دوم در این طرح بین مجلس و شورای نگهبان گردیده که امیدواریم در جلسه رسیدگی به جزییات این طرح دو فوریتی، این مناقشه حقوقی تعیین تکلیف شود.
🗓 ۱۳۹۶/۹/۸
🔻 کانال رسمی علیرضا رحیمی ⬇️⬇️⬇️
✅ https://t.me/joinchat/AAAAAECwvMmbq6cMo196ZQ
**************************
قلاب
میخواهم بگویم هر سامانه ای یک قلاب و تنها یک قلاب دارد که تا هر زمان کارایی داشته باشد، سیستم هم کمابیش پایدار خواهد بود.
در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این قلاب، اقتصاد نبودکه اگر بود، می شد با اصلاح و رفرم کاستی های اقتصاد را زدود. به نظر من قلاب تئوریک آن سیستم دیگر قابل توجیه نبود. اینکه تضاد سوسیالیسم و امپریالیسم ستیزنده است و انسانهایی که از جنگ (جهانی اتمی) باقی خواهند ماند مقصر یعنی سرمایه داری را نخواهند بخشید، قلابی بود که هر روز اندیشمندان کمونیست بیشتری را از آینده ی تیره ی پیش رو، نگران می کرد. دیگر بسیار مسخره به نظر می رسید که برای مقابله با اردوگاه سرمایه داری، بودجه ی ساختن کشور صرف هزینه های نظامی گردد، اردوگاه شرق بزک شود ، فرصتهایی که تجارت آزاد فراهم می کند از دست برود، نیروی بیشتری برای حفظ و گسترش اردوگاه و سرکوب ناراضیان داخلی گذاشته شود که چه؟ به استقبال رودررویی نهایی برویم!
بسیار مهم است که این قلاب را در هر سامانه ای ببینیم تا بدانیم آن سیستم چگونه و تا کجا پایدار خواهد بود.
در زندگی فردی بشر، این قلاب یا گره، به گمانم سلسله عصبی است. در جامعه، اعتماد یا سرمایه ی اجتماعی است. در مردمسالاری دینی و اصلاح طلبی ایران، جمله ی آخر آخرین اصل قانون اساسی است. در نواندیشی دینی شیعی، باور به امام زمان است. در حکومت دینی اسلامی، ولایت فقیه (در تشیع) یا خلافت (در تسنن) است. در توحید، باور نداشتن به کفر است. در مسلمانی، باور به حضرت محمد است.
من باز کردن هر یک از این هفت مورد را به خواننده وا می گذارم. مخاطب خود در می یابد که انسان را بدون قلب هم می توان زنده نگه داشت، اما آن کس که دیگر درک و حس و توان اندیشیدن را از دست بدهد، لخته ای گوشت بیشتر نیست. یا آفریدگار، هر گناهی بجز کفر را با توبه می بخشد و این قلاب را حبل می نامد (و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا)، و نماینده ی زمینی خدا نیز مرگ بر ضد ولایت فقیه سر می دهد تا نظام جمهوری اسلامی پایدار بماند. همچنین اصلاح طلبان با نوشتن «سالروز آغاز امامت آخرین مرد نجات حضرت مهدی (عج) مبارک باد» و احمدی نژاد با گفتن «مبارکه آغار امامت امام زمان» در بدو ورود به خانه حیدری، نشان می دهند که به درگیری نهایی حکومت این مرد نجات با همه ی حکومتهای موجود باور دارند. و نیز در مسلمانی، حتی از وحی هم می توان برداشتهایی نواندیشانه داشت اما پیامبر یا پیام آور را نمی توان نفی کرد.
علیرضا قراباغی
۹۶/۹/۶
*********************
زمین لرزه عذاب الهی است!
حمید رستمی
دانشجوی دکترای امار
یکی از ریشه-های ذهنیت عذاب بودن بلایای طبیعی تعداد مجروحین، کشته شدگان و خسارت های مالی است که به بار می آورند. ایران براساس بسیاری از تحقیقات علمی انجام شده بر کمربند زلزله خیز زمین قرار دارد. بنابراین هرچند نمی دانیم کدام مکان احتمالا زلزله به سراغ آن خواهد رفت اما می دانیم که زلزله سراغ کشور در مجموع خواهد آمد. بنابر اطلاعاتم براساس رشته تحصیلی ام فکر می کنم می توانیم با جمع آوری داده های مربوط به وقایع زلزله های گذشته توزیع احتمال تجربی رخداد های زمین لرزه در کشور را برای مدت زمان معلوم مثلا یکساله بدست آوریم و یامی توانیم با استفاده از روش های جدید احتمال شرطی وقوع زلزله های بزرگ را با مقیاس تعریف شده برای شدید بودن را در طول چندین سال را بدست آوریم. بنابراین هرچند به طور دقیق نمی توانیم پیش بینی کنیم اما اگر حجم مناسبی از داده ها در مورد زمین لرزه ها در کشور را داشته باشیم که داریم به طور احتمالی می توانیم معیارهایی را فراهم آوریم. در بلایای طبیعی که برای کشور رخ داده است، عامل مشترکی در همه آنها دیده می شود و آن اینکه ما آماده نیستیم و یا بعبارت بهتر خودمان را برای مواجه با این حوادث آماده نکرده ایم. می دانیم کشور از لحاظ پدیده ایی مثل زمین لرزه در معرض خطر است اما هر بار غافلگیر می شویم یکبار با کپر و خانه های گلی یکبار با مسکن مهر و... غافلگیر می شویم. به نظرم زمین لرزه بلای آسمانی برای مجازات انسان های بی دفاع نیست بلکه بلای آسمانی همین بی فکری و بدتر بی خیالی مسولین و تا حدودی ما مردم است. در تصادفات جاده ایی به مراتب بیشتر از زمین لرزه ها کشته می دهیم که نه عذاب الهی است و نه مجازات مردم توسط آسمان و زمین!! ما نشان داده ایم که توانایی عجیبی در بی روح و بی محتوا کردن کلمات داریم بعنوان مثال جنایت بشار اسد در سوریه را گردن جنگ می اندازیم و با گفتن کلمه جنگ به نوعی وقوع این اتفاق را نه در خودکامگی فردی بنام بشار اسد بلکه در مفهومی به اسم جنگ داخلی قرار می دهیم با این کار براحتی می توانیم این اتفاق بد را به گردن خداوند برای مجازات مردم سوریه بندازیم! وقتی حادثه ایی مثل زمین لرزه را به تصمیم خداوند برای صدور عذاب الهی نسبت می دهیم یعنی ما در پیامدهای این حادثه بی گناهیم!! آری اگر ما انسان غارنشین بودیم بدلیل ناتوانی، بی دانشی و بی تجربگی مان(ناشی از تازگی هر اتفاق این چنینی)، این موضوع می توانست صحیح باشد. ولی آیا ما نمی توانیم دانش مواجه با این مسئله را فراهم آوریم یا از بس با این پدیده مواجه نشده ایم بی تجربه ایم؟ زمانی که بدنبال توجیح و سواستفاده از این کلمه باشیم باید بپذیریم که هر اتفاقی بلایی آسمانیست. متاسفانه این تمام ماجرا نیست! بلکه در پس هر اتفاق طبیعی ما دچار دو نوع بلای آسمانی هستیم یکی در هنگام رخداد اتفاق طبیعی (که بعنوان بلا از آن نام می بریم) و دیگری مدیریت بحران ما که الی ماشااله بحرانی است. اگر هم اولی را نه به بی وجدانی سازندگان بناهای سست، بی فکری مسولین و..بلکه به تصمیم خداوند برای صدور عذاب الهی نسبت دهیم دومی را به کی نسبت دهیم؟ راستی بلای آسمانی همین فکر نسبت دادن اتفاق های بد به خداوند نیست؟ کاش قبل از به زیر سوال بردن معصومیت مردم نیم ساعت یا یک ربع مطالعه می کردیم و از بیان تخیلاتی که کمکی به کاهش پیامدهای این اتفاق و افزایش آمادگی انسان در برابر آن نمی کند خودداری کنیم و اجازه دهیم این تخیلات، تنها سناریو فیلم های سینمایی باشند.
***********************
🗒خلاء قانونی، مهمترین مشکل منع خشونت علیه زنان در ایران
✍🏻امتداد- پرستو سرمدی:
📌دو هفته نارنجی مبارزه با خشونت علیه زنان در ایران، خوشبختانه امسال با ابتکار تحسین برانگیز نمایندگان شورای شهر تهران در استفاده از روبان های نارنجی مورد توجه بیشتری در شبکههای اجتماعی قرار گرفت.
📌 البته خیلی بهتر بود که بحثها به جای آن که ناظر بر درستی رنگ روبانهای نمایندگان شوراها باشد، بر چگونگی کاستن از خشونت علیه زنان در کشوری متمرکز میشد، که طبق آمار مجمع جهانی اقتصاد یکی از پنج کشور دارای بیشترین شکاف جنسیتی در جهان است.
📌خشونت علیه زنان در ایران طیفی از خشونتهای فرهنگی، کلیشههای جنسیتی، نابرابریهای قانونی، آزارهای خیابانی و در بارزترین شکل آن خشونت خانگی را در بر میگیرد.
📌متاسفانه آخرین آمار ملی خشونت خانگی علیه زنان در ایران مربوط به سال ۷۷ است که توسط مرکز امور مشارکت زنان دولت اصلاحات جمع آوری شد. با توجه به این که در این مدت برای کاهش خشونت علیه زنان فرهنگ سازی نشده و قانونی هم به تصویب نرسیده و شکاف جنسیتی هم کاهش نیافته، در خوشبینانه ترین حالت می توانیم تصور کنیم همین آمار ثابت مانده است.
✅برای خواندن متن کامل این یادداشت بر روی دکمه "INSTANT VIEW" بزنید:
https://goo.gl/6MnjGk
لینک سایت
https://goo.gl/JZQwkC
#امتداد
@emtedadnet
*******************************
با سلام و عرض ادب خدمت جناب تاجزاده گرامی
بنده یکی از صدهافعال دانشجویی و دبیر سیاسی انجمنی اصلاح طلب در دانشگاه آزاد هستم که میخواهم طی این یادداشت در آستانه ی 16آذر فریادی را که پس از درگذشت آیت الله هاشمی در گلوی ما فعالین دانشجویی خشکیده است به گوش شما برسانم.
پس از تغییرات گسترده در سیستم دانشگاه آزاد که طبعا شامل اداره کل تشکل های دانشجویی هم شد و این منصب به دست مدیرکل محترم فعلی(آقای قربانی) رسید؛ورود ایشان به اتاق ریاست همانا و خروج آزادی بیان نسبی که وجود داشت و تحمل تفکرات اصلاح طلبی از سیستم تشکل ها نیز همانا...
اطاله ی سخن نمیکنم فقط به دو مورد از نحوه ی تفکرات و رفتار ایشان درسه ماه اخیر اشاره میکنم تا متوجه شوید که آنچه بنده میگویم پربیراه نیست.
در اردوی تشکیلاتی مورخ 18 شهریور ماه که در دانشگاه فیروزکوه برگزار شد و غالبا نیز دانشجویان بسیج دانشجویی حضور داشتند و تعداد اندکی دانشجوی اصلاح طلب بودیم؛طی نشستی که با ایشان برگزار شد به صراحت بیان کردند که:"تشکل دانشجویی در دانشگاه آزاد دیگر به پایان خود رسیده و همه ی این سالهایی که حضور بی ثمر و بی فایده ای داشتید دیگر رو به اتمام است.دانشجوی دانشگاه ازاد رو چه به فعالیت دانشجویی!!!؟"
که در همین جلسه به درگیری لفظی شدیدی با یکی از دانشجویان اصلاح طلب نیز منجر شد.
اما نکته ی مهم تری که در این روزها بسان خنجر به روح و جان تشکل دانشجویی زده شد و ما همه ی امید خود را از دست رفته پنداشته ایم و درصدد مجلس ترحیم برای جنبش دانشجویی در دانشگاه ازاد هستیم؛لیستی است که از جانب همین مدیر محترم و اداره کل متبوعشان(اداره کل تشکل ها) برای فعالین دانشجویی ارسال شده است و آن هم لیست اساتید و سخنرانان تاییده شده جهت مراسم 16آذر است که تماما متعلق به جریان اصولگرایی و نزدیک به جبهه پایداری هستند.(به پیوست تقدیمتان میگردد)
هرگز و در هیچ دوره ای سابقه نداشته است که اساتید فرمایشی برای سخنرانی در روز دانشجو معرفی شوند؛آنهم افرادی که کمترین سابقه ای در جهت آزادی گفتار دانشجو ندارند و اتفاقا همیشه چماقشان بر فرق تشکل های دانشجویی اصلاح طلب و مستقل بوده است.
از این رو دیگر امیدی به ادامه ی فعالیت تشکل های دانشجویی در دانشگاه آزاد نمیباشد و باکمال تاسف و تاثر،در آستانه ی روز دانشجو؛مرگ جنبش دانشجویی در دانشگاه ازاد را به سوگ نشسته ایم.
باکمال احترام
فعال دانشجویی سوگوار
**************************
جهانِ نو
بعد از دیدن گوشهای از جنب و جوشهای پارک فنآوری پردیس، تغییر فصل در اکوسیستم کارآفرینی ایران را با تمام وجودم حس کردم.نه این که نسبت به این تحولات بیگانه باشم اما برای نخستین بار یک سبد از انواع ایدههای خلاقانه کسب وکار را یک جا دیدم و دو روز است دارم فکر میکنم به عنوان یک تاجر کلاسیک،این دیدار را چگونه روایت کنم.
«شزان» نام یکی از شتابدهندههای تخصصی در حوزه فنآوری است که نوآفرینان را برای رسیدن به اهدافشان یاری میکند.به دعوت مدیران و سرمایهگذاران اصلی شزان به همراه جمعی از دوستان به پارک فن آوری پردیس رفتیم تا از نزدیک در جریان فعالیت های این شتاب دهنده قرار گیریم.
کار این استارت آپ، توسعه زیستبوم کارآفرینی و حمایت از تیمهای خلاق و نوآور است.
بعد از اینکه گزارشهای آقای رضا کلانترینژاد، مدیرعامل شرکت را شنیدیم، به اتفاق دیگر مهمانان، به میان تیمهای مورد حمایت شزان رفتیم و از نزدیک با ایدههای جوانان خلاق آشنا شدیم.
یکی از تیمها به دنبال اجرایی کردن ایده «مودم امن» بود.تیمی دیگر روی ایده جالب «نیمکت خورشیدی» کار میکرد.یکی از جالبترین ایده ها،ایده «کامپوزیست» بود که با تلقیح قارچ روی کاه و خرده چوب،مادهای به عنوان جایگزین پلاستیک خلق میکند.
گروهی دیگر در حال مطالعه و اجرایی کردن ایده «کفی طبی سیال» بودند. چند نفر هم داشتند ایده خلاقانه «دستگاه هوشمند هشدار دهنده مونواکسید کربن» را مطالعه میکردند.
ایده «نانو سلوپان» و «زخم پوشهای مبتنی بر نانو الیاف» هم جالب بود.عدهای هم داشتند روشهای تشخیص زود هنگام حمله قلبی را پیش میبردند.
دو خانم خلاق برایمان توضیح دادند که چگونه در حال تحقیق روی سیمان های استخوانی هستند که این روزها در جراحی ارتوپدی و دندانپزشکی و پزشکی ترمیمی کاربرد فراوان دارد.
شنیدن صحبتهای تیمی که به دنبال اجرایی کردن جدیدترین ایدهها برای دست یابی به فنآوری تشخیص انواع بیماری ها از جمله سرطان هستند،واقعا امیدوار کننده بود.
توضیحات گروهی که در زمینه اینترنت اشیا تحقیق میکنند،واقعا جالب توجه بود و از توضیحات جوان خلاقی که ایدههای زیادی درباره انجام آزمایشهای زیستی در ابعاد قطره داشت شگفت زده شدم.
دو جوان دیگر توضیح دادند که به دنبال روشی برای ارتقای توانمندی و کارایی افراد در حین کار هستند و چهار خانم هم توضیح دادند که چه تحقیقاتی درباره استخراج فرمانهای کنترلی از سیگنال مغزی داشته اند.
به گمانم یکی دیگر هم توضیح داد که با الهامگیری از طبیعت و شیوهای مشابه با بینی پستانداران قصد دارد وسیلهای بسازد که هر بویی را در پایینترین غلظت ممکن شناسایی و اعلام کند.
در میان این همه تحقیق و تلاش پزشکی و تکنولوژی،چند جوان هم از اجرایی کردن ایده «فرارسانه اینترنتی» خبر دادند. تیواباکس» دستگاه کوچکی است که توسط این گروه به بازار خواهد آمد و این قابلیت را دارد که تکنولوژی تلویزیون را دوباره به متن زندگی ما برگرداند.
قطعا موارد زیادی از توضیحات جوانان فعال در عرصه کسب وکارهای نوین از حافظه من جا مانده است.مواردی که اطمینان دارم در سالهای آینده در زندگی همه نقش آفرین خواهند بود.
شاید شش سال پیش بود که هنوز فعالیت شتاب دهندهها در ایران به خوبی پا نگرفته بود و من به عنوان یک تاجر کلاسیک که دستی در تشکلگرایی داشتم تلاش کردم از این فعالیتها دفاع کنم.در این مدت نشستهای زیادی با دوستان فعال در زمینه سرمایهگذاری های خطر پذیر داشتم و با خیلی از کارآفرینان و نوآفرینان ملاقات کردم. اما باید اعتراف کنم که سرعت تحولات در این عرصه به قدری زیاد است که در تصور من هم نمیگنجد.
استارت آپها، شتابدهندهها و صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر و نوآفرینی،دیگر پدیدههای ناشناختهای برای جوانان ما نیستند.
جوانانی که سالها درس خواندهاند تا کسب وکاری آبرومند را آغاز کنند،نومیدانه از بازار کار به خانه بازگشتهاند.قرار بوده دولت برای آنها کار ایجاد کند اما به هردلیلی این اتفاق نیفتاده و تعداد زیادی از این جوانان تحصیلکرده از ایران رفتهاند. در حال حاضر با شکلگیری استارت آپها، امیدتازهای در دل بخشی از آنها که ماندهاند زنده شده است.
جوانان امیدوار و خلاق ، نه دنبال حمایت هستند و نه رانتی میخواهند.تنها خواسته آنها این است که دولت و قوه قضائیه و دیگر نهادها اجازه بدهند آنها کار خودشان را بکنند.
معمولا علاقه به مداخله در کسب وکارها در ایران وجود دارد و این روزها نشانههای زیادی از این علاقه را به وضوح میبینیم اما باید جدی و محکم از نهادهای مداخله گر بخواهیم دست از سر این جوانان خلاق و پر تلاش بردارند.
@mohsenjalalpour
***************************