برای نجات یک زندگی دیگر
✍🏼 Pamela Morris
▫ ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیکجو
@alipsychiatrist
تماشای دختر و پسر دوقلویم به من احساس شادی و آرامش میداد. وقتی دست در دست هم قدم میزدند، حرف میزدند و باهم میخندیدند. اما آن شادی محو شد زمانی که در ژوئن ۲۰۱۹ دخترم فرانکی را به دنبال خودکشی و سه هفته مانده به فارغالتحصیلی او از دبیرستان، از دست دادم. بعد از آن اتفاق، موضوعی که بیشتر از هر چیز ذهن من را به خود مشغول میکند این است که چگونه میتوانم به نجات نوجوانی مانند دخترم، جلوگیری از خودکشی یک فرانکی دیگر، کمک کنم.
در میان کسانی که برای همدردی و تسلی دادن به من اطرافم را گرفته بودند یکی از آنها مادر یکی از دوستان فرانکی بود که دستش را روی شانهام گذاشت و به آرامی گفت: "فرانکی چه قدرت فوقالعادهای داشت. انجام دادن آن همه کار در هر روز توانایی و استعداد بسیار زیادی نیاز داشت". او درست میگفت. فرانکی علیرغم درگیری با اضطراب و افسردگی، در مدرسه و تئاتر موفق بود و میتوانست ارتباطاتی عمیق و پراحساس با دیگران برقرار کند.
اما مانند بسیاری از کسانی که با افکار خودکشی درگیر هستند، او هم برای مدتی طولانی، و شاید بسیار طولانی، دردهای روحی خود را پنهان میکرد. فکر خودکشی، چه به عنوان پیامدی از یک اختلال روانشناختی، استرس، ضربهی روحی یا فقدان، خیلی شایعتر و دشوارتر برای شناسایی، از آن چیزی است که تصور میکنیم. یک مطالعهی انجام شده در ژوئن ۲۰۲۰ توسط مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها نشان داد که، یک نفر از هر چهار فرد ۱۸ تا ۲۴ ساله به تمام کردن زندگی خود در طی سی روز قبل از مصاحبه، فکر کردهاند. البته بسیاری از این افراد می توانند مانند فرانکی بخشی از انرژی خود را صرف پنهان نگه داشتن این افکار کنند.
علیرغم بیش از پنجاه سال پژوهش، پیشبینی خودکشی همچنان تقریبا غیرممکن است و خودکشی هنوز هم دومین علت مرگ پس از تصادفات، در گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال است.
مانند هر پدر یا مادر دیگری که فرزندش را در اثر خودکشی از دست میدهد، من هم ساعت های بیشماری را با این فکر گذراندهام که "چه میشد اگر.." و از آنجا که من خود یک روانشناس با سابقهی کاری طولانی در برنامه های پیشگیری از اختلالات مختلف بودهام، "چه میشد اگر"های من همچنین شامل این سوال یا آرزو میشود که آیا تصور دنیایی که در آن دیگر هیچ خانوادهای دچار چنین سرنوشتی نشود، ممکن است؟
اقدام عضوی از خانواده به خودکشی و از دست دادن او، میتواند به اندازهی مرگ در یک سانحه رانندگی غیرقابلپیشبینی باشد اما شاید بتوان برای کاهش احتمال آن چیزی مانند کمربند ایمنی طراحی کرد. امروزه برخلاف دهههای گذشته، آموزش، بوق های هشدار و قوانین سختگیرانهی بیشتری برای بستن کمربند وجود دارد، که نادیده گرفتن استفاده از آن را تقریبا غیرممکن میکند. چه میشود اگر روشهایی برای کاهش احتمال خودکشی مانند استفاده از کمربند ایمنی وجود داشته باشد. همانطور که در سالهای دههی ۱۹۸۰ والدین من نمیتوانستند پیشبینی کنند که روزی بستن کمربند برای کودکان تا این حد اهمیت داشته باشد و ما روی صندلی عقب ماشین آزادانه بازی و شیطنت می کردیم، شاید برای ما هم تصور دنیایی که در آن هر فرد شاغل در مراکز درمانی، هر معلم مدرسه، هر مشاور مذهبی، و هر پدر یا مادری از نشانه های وجود افکار خودکشی، پرسیدن راجع به آنها و روش بهترین واکنش به آنها آگاه باشد، دشوار است.
چه میشود اگر بتوانیم خانههایی مقاوم در برابر اقدام به خودکشی با امکان قفل شدن محل داروهای کشنده، و هر ابزار دیگری بسازیم که یک نوجوان ممکن است از آن برای خودکشی استفاده کند، و جرأتمندانه دربارهی افکار خودکشی از آنها سوال کنیم.
زمانی که به متخصص ارتودنسی فرانکی خبر خودکشی او را دادم به من گفت: "چرا ما هیچ وقت درباره این موضوع با بیمارانمان حرف نمیزنیم؟" آیا ممکن است روزی در سالن انتظار هر متخصص ارتودنسی، که اغلب مراجعان آنها نوجوانان هستند، جزوههایی دربارهی علائم خطر خودکشی و آموزش والدین برای آن وجود داشته باشد؟ چه میشود اگر یک خط تلفن ضروری برای افراد مبتلا به افکار خودکشی و نزدیکان آنها وجود داشته باشد و هر پزشک متخصص در برخورد با والدین بیمار نوجوان برای پرسیدن سوال درباره افکار خودکشی آنها را راهنمایی کند.
اما این سوال ایجاد میشود که، آیا پرسیدن دربارهی خودکشی، آن را وارد ذهن نوجوان نمیکند؟ نتایج مطالعات وسیع و متعددی پاسخ منفی به این سوال را نشان میدهند. پرسیدن دربارهی افکار خودکشی خطر وقوع آن را در نوجوان افزایش نمیدهد. انجام دادن این کار اگرچه ممکن است برای والدین ترسناک باشد اما میتواند مانع از وقوع اتفاق وحشتناکتری شود، که غرق شدن نوجوان در آن افکار است.
من نمیدانم که آیا چنین اقداماتی جان فرانکی را نجات میداد یا نه. و میدانم که شاید هنوز جزییات برخورد صحیح والدین در چنین شرایطی به خوبی مشخص نیست. اما میدانم که دوست ندارم دیگر هیچ فرزندی به دلیل شجاع نبودن ما والدین در انجام کاری که از آن ترس داریم، از دست برود. اتفاقی که بسیار شایعتر و نزدیکتر به بسیاری از ما از آن چیزی است که تصور میکنیم.
@alipsychiatrist
https://www.nytimes.com/2021/03/25/opinon/suicide-prevention.amp.html