امید در منظرگاه الهیاتی هدی صابر؛ راهبری امید به کنش
ابوطالب آدینهوند🔴 در بخشی از گزاره انتهایی هبوط علی شریعتی آمده است: «من و عشق و خدا دست درکار توطئهای خواهیم شد تا جهان را از نو طرح کنیم، خلقت را بار دیگر آغاز کنیم. در این ازل دیگر خدا تنها نخواهد بود. در این جهان من دیگر غریب نخواهم ماند.» میتوان گفت این جمعبندی دکتر شریعتی از نحوه سوژگی مدرن انسان مؤمنی است که میخواهد در جهان دخل و تصرف کند. نه تماشاچی هستی است و نه گرفتار در چنبره تقدیری ازلی؛ بل فاعل کنشگری است در کنار نیروی عاملیت خدا. علی شریعتی در نگرش الهیاتی خود در پی تمهیدی برای ایفای عاملیت انسان است. او در این تقلا جایی برای فاعلیت انسان مییابد. شریعتی از سه عنصر انسان (من نوعی) و عشق و خدا برای همکاری و همراهی برای طرحی نو سخن میگوید.
🔴 میتوان گفت که درسگفتارهای «باب بگشا»ی هدی صابر در حسینه ارشاد تبیین نحوه همکاری و تعامل آن سه عنصر مذکور در بالا، جهت آفرینش طرحی دیگرگونه از بودن است و به عبارتی صیروتی برخلاف روایت سنتی که در آن سرنوشت انسان مقدر بود و انسان نیز در برابر آن منفعل، پذیرا و سازگار. سخن هدی صابر انضمامی است و مشخصا منظورش از طرحی دیگرگونه، نقد وضع موجود همین جا و همین اکنون اجتماعی است البته با طرحوارهای الهیاتی.
🔴 طرحوارهای که از نظر هدی صابر در بحثهای باب بگشا با تیتر «ضرورت روابط صافدلانه، مستمر، استراتژیک، همهگاهی و غیر مناسبتی با خدا» ارائه میشد. صابر از طرح این مباحث در پی عبور از رخوت و انفعال بود و یکی از مهمترین علل وضع موجود و درماندگی از حل مسائل آن را نیز در بحران معاشرت و ارتباط با خدا میدانست. او با توجه به شرحی که در ابتدای باب بگشا از وضعیت اجتماعی و نیروهای اجتماعی، سیاسی، روشنفکری و فعالان اجتماع میدهد حفرهی دوران را سرگشتگی و حیرانی اعتقادی و استراتژیک، انگاره دور تسلسل و «عدم حس خدا» و اخراج او از مناسبات میدانست که به نظر او این حیرانی به انفعال، ناامیدی فراگیر و عدم حس حیات در عرصههای گوناگون زیست اجتماعی منجر شده است.
🔴 صابر بحران را چنین بیان میکند که «احساس این است که ما در کوچهی دو سر بنبست هستی گیر افتادهایم راه فراری نداریم و کسی حامی ما نیست و خدا بازنشسته است و بیقطبنما ما را رها کرده است و او اصلاً نقش ترمز را ایفا میکند و پلیس؟» او بر این بود که در تردید و بحران نباید اتراق کرد و باید برای خروج از چنین وضعیتی «چارهی گذار» اندیشید.
🔴 یکی از مهمترین فصلهای درسگفتار باب بگشا پرداختن به موضوع «خدای منشا عشق و امید» در دفتر پنجمِ "باب بگشا" بود. هدف از طرح این موضوع از منظر هدی صابر دو وجهی بود وجهی استعلایی و اگزیستاس و دیگر وجه، امیدی که در بستر کنش و فرایند پروژه معنا پیدا میکرد و خود از جنس پراکسیس بود.
🔴 در ادبیات الهیات مسیحی چنانچه آگوستین میگوید امید در کنار ایمان و محبت یکی از سه فضیلت اخلاقی بنیادین است و چنانچه مارسل میگوید امید برای استعلا جستن از رنج بودن است. اما پانن برگ ظهور امید را هنگام پایان مدیریت و در رسیدن استیصال میداند. استیصالی که ارنست بلوخ آن را تلخترین وجه زیست بشر میداند که آدمی «خیال اینکه چیزها میتوانند تغییر کنند» را از دست بدهد.
🔴 الهیات امید در مسیحیت بیشتر مبنی بر امید به رستاخیز مسیح برای تحقق بخشیدن به ملکوت خداوند در زمین است که البته خوانش کاتولیک و پروتستان آن با هم متفاوت است. چنانچه متز و یورگن مولتمان متأله آلمانی تأکید دارند امید مسیحی یعنی امید به رستاخیز مسیح، این امید تاریخی که نظر به فرجام تاریخ دارد در ادبیات مذهب شیعه هم به طور ضمنی وجود دارد. البته از نظر متز و مولتمان «ایمان مسیحی دلالتی اجتماعی دارد و رستگاری امری اجتماعی و ارتباطی است و نه امری باطنی و مربوط به روح که در فردیت و انزوا قابل تحقق باشد... بنابراین از نظر آنان ایمان خصلتی جماعتگرایانه دارد.» از اینرو ایمان خصوصی و از برای کنج دل عارف زاویهنشین نیست بلکه محملی اجتماعی دارد.
وجه نظر هدی صابر نیز بر اساس چسب عشق و انگیزش امید در کنشورزی و مسائل ناشی از تجربه زیسته بشر در خدمت حل مسأله اجتماعی و نه تحقق امید در دوردستها است. در نتیجه او در دل هر رخداد (event) در پی سرمد آن است. امید در تلقی هدی صابر نه فقط امید در افقها بلکه چنانچه خود او میگوید «امید استراتژیک» و در راهبردهاست و به تعبیری از مولتمان «امید فعال» است.
🔴چنین امیدی بر گونهای روایت الهیاتی استوار است که به تعبیری از صابر خدا در آن «کوچکمدار» و «بازنشسته تاریخ» نیست بلکه خدایی غیر مغلول و «دخیل در پروژه و روندها» است. یعنی با خدای حوزه خصوصی سکولار نمیتوان چنین ارتباطی را برقرار نمود. «هم چنانکه خدا در قرآن عنوان کرده صیرورت همه پدیدهها به جانب ماست، صیرورت اکسیر جهان که عشق و امید است، هم به سمت اوست... دینامیسم عالم و مشارکت و چرخش، ناشی از ازدواج مهر و امید است.» (صابر) با این نگرش الهیاتی میتوان در مدار مشارکت در تغییر قدم زد.
🔴 هدی صابر از زاویهای بدیع به رابطه انسان و خدا میپردازد و داشتههای خدا را خارج از صفات مرسوم با نگاهی هستیشناسانه و در پرتو «رأی خدا» میکاود. صابر در این بخش هنرمندانه نقطه اتصالهای «ما به او» را نشان میدهد، او نشان میدهد که خدا، چگونه نسبت به تقاضامندی موسای دغدغهدار، یعقوب امیدوار، کهفیان با وضع موجود مسئلهدار، ابراهیم بنیانگذار، مادر موسای خواهنده و خواستار و هر خواهنده جدی دیگری با امکانآفرینی، فرصتسازی، آدرسدهی و استراتژیبخشی، عرضهگری و داشتهریزی نموده است و به «استقبال هر استارت کیفی» آمده است.
🔴 میتوان گفت نگرش الهیاتی به امید جزو اندیشیدههای او بود. صابر بر این باور بود که سنت بشر خروج از بنبستها و انسدادهاست و برای این امر به مقدماتی جهت تمهید جهاز تاریخی خود نیاز دارد و انسان و جامعه افسردهدل و در رخوت ماقبل این آمادگی است. صابر با طرح این مباحث در پی این بود، یادآور شود که جهانی از امکانها در هستی تعبیه شده است و در ارتباط با جان هستی، روح امید و شادابی عشقی از ایمان و اعتماد به او بعثت میکند و آنگاه چنانچه مولتمان نیز میگفت آن نفوذ ایمان و امید در روح و جان، انعکاس خود را در عمل و بهبود پیرامون نشان دهد. (Moltmann) بدین معنا که امید به کنش راه میبرد و فقط یک خوشبینی خُلقی نیست.
![](/file/9b9ed4281079962faaab8.jpg)