اقتصاد آموزش عالی در دانشگاه جامعه محور
دکتر مصطفی عمادزاده
سرمایهگذاری در نظام آموزشی، بهبود درازمدت همه عرصهها
از منظر ملی سرمایهگذاری در نظام آموزشی چه سودی دارد؟ این سرمایه گذاری برخلاف جاهای دیگر که سود و محصول محسوسی دارد نیست، درست است که در کوتاه مدت فقط دادن پول است اما در دراز مدت
اندیشه و باور و رفتار را تحت تاثیر قرار میدهد.
در دانشگاه نسل اول ابتدا آموزش بعد تحقیق و پژوهش و سپس ارایه خدمات تخصصی مد نظر است.
دانشگاه نسل دوم شکوفا کردن نیروی انسانی و خلاقیت ها را برعهده دارد.
اگر دقت کنید 7-8 جایزه نوبل به ابعاد انسانی اختصاص داده شده است.
درست است که دانشگاه محل پیشرفت علم است اما ما باید کیقیت و سبک زندگی را تغییر دهیم و نیروی مورد
نیاز بازار را تأمین کنیم و بیشتر به فرهنگ جامعه توجه کنیم و مزیت رقابتی را بشناسیم. این نوع آموزش باعث
میشود باورهای مردم علمیتر، تصمیمات عقلانیتر و مشارکت مردم بیشتر شودکه مردمسالاری را مهیا میکند و تعهد و مسئولیتپذیری را یاد میدهد.
باید بتوانیم رشتهای با عنوان آینده پژوهی که در دنیا هست را داشته باشیم و غافلگیر نشویم.
چرا افراد جامعه باید در آموزش عالی سهیم باشند؟ چون نیروی کار مهمترین عامل تولید است. در دیدگاه خرد، شغل
مناسب و درآمد بالا مهیا میشود و در دیدگاه کلان، آموزش پیش نیاز رشد و توسعه اقتصادیست و فرهنگ را ارتقا میدهد، توزیع درآمد عادلانه میشود، امید به زندگی بیشتر شده و درنتیجه مالیات بیشتری میتوانند بدهند.
البته مهمترین اثرش درفرهنگ است. آموزش خوب باعث میشود جرایم کمتر شده، احترام به قانون و محیط زیست
بیشتر شود؛ خانوادهها بهتر شوند و اوقات فراغت بهتر گذرانده میشود.
افراد تحصیلکرده تأثیر خارجی روی بقیه دارند، آستانه تحمل بیشتر میشود و میفهمند لزوماً نباید قوی باشند که دوام بیارند باید انعطافپذیر باشند.
دکتر غلامعلی فرجادی
بیکاری فارغ التحصیلان مهمترین چالش اقتصادی
عوامل کمبود تقاضا برای نیروی انسانی تحصیلکرده در کشور چیست؟
عوامل جمعیتی باعث شده تعداد افراد مازاد تقاضای آموزش عالی باشد. عدم پیوند مناسب بین ساختار آموزشی و نیاز بازار و مازاد تقاضا برای آموزش عالی، از جمله این عوامل است.
بیکاری فارغالتحصیلان، دلیلی است که آنها را به ادامه تحصیل و گرفتن مدارک بالاتر ترغیب میکند. و این موضوع با پایین بودن هزینه فرصت آموزش و همچنین مدرکگرایی تشدید میشود.
بیکاری هزینه اجتماعی را بالا برده و منافع شخصی را کم میکند؛ بیکاری در مقاطع پایینتر منجر به بیکاری در مقاطع بالا میشود.
وقتی شخصی پس از دوره ارشد بیکار است و مشغول به خواندن دکترا میشود، چهار سال بعد بیکار میشود و این فاصله فقط اثر مأیوس کنندگی دارد و باعث غیرفعال شدن او میشود. اگر فردی چند سال بیکار بماند، تحصیلاتش را فراموش میکند.
نرخ فعالیت زنان تحصیلکرده پایین است با اینکه تحصیلاتشان بیشتر شده و تعدادشان هم بیشتر شده است.
انگیزه مهاجرت با بیکاری رابطه مستقیم دارد.
دکتر ابوالقاسم نادری
راه حل برونرفت دانشگاهها از مشکلات اقتصادی در خودشان است
مشکلات مالی آموزش عالی زیاد است و علت کلیدی در خود دانشگاههاست و راه حل هم در درون خودشان است.
بهجز کمبود شدید منابع مالی تنوع کم این منابع را هم داریم که البته ناپایدار هم هستند و نابرابری و عدم وجود عدالت هم هست که راجع به آن صحبت نمیکنیم.
بهجز علت متعارف عدم کفایت بودجه دولتی، فعالیتهای دانشگاهی نیز ناکارآمد هستند و درجه ناکارآمدی زیاد است.
مطالعات علمی وسیعی انجام شده که نشان داده بین 30- 50درصد این فعالیتها ناکارآمد هستند. این ناکارآمدی، با وجود پیشرفت فناوری، بهرهوری را هم کاهش داده است.
علت این مشکل، برونزا بودن منابع مالی است که عمده آن توسط دولت تأمین میشود (80 درصد در سال97) و علت دیگر نبود ظرفیت انسانی- سازمانی است.
ما دانشگاهیان برای بقیه نیرو تربیت کردیم ولی به فکر خودمان نبودیم؛ ساختار سازمانی خوبی هم نداریم و باید کارهای بین رشتهای انجام دهیم.
بر اساس تحقیقاتی که در 36 دانشگاه دولتی انجام شده، کارآیی آموزش عالی در حد 0.54 است.
دکتر نادری با نشان دادن اسلایدی در مورد منابع موجود و شرایط آرمانی بهرهوری، بهتفکیک علوم انسانی و علوم پایه و مهندسی و ...، بیان کرد ما در شرایط آرمانی با منابع کمتری هم کارمان راه میافتد.
وی سازوکار نامناسب مالی را از علل بنیادی ناکارآمدی بیان کرد.
باید دقت کنیم چقدر خرج میشود و اثر بخشی چقدر است؟ اگر به وضعیت موجود دقت کنیم، با توجه به نظریه فریدمن، به سمت خوبی نمیرویم چون بنیان تصمیم گیری خوبی نداریم.
اگر پول دولتی باشد یا اینکه از جای دیگر بیاید نوع خرج کردنش متفاوت است.
چگونه به سمت بهتر شدن برویم؟ تصمیمات را عقلانیتر کنیم. دوستان سازمان برنامه و بودجه دقت کنند که بودجهریزی عملکرد محور انجام شود. چند نوع تخصیص بودجه بررسی شده و دیده شده نهاد محور و سازمان محور بودن هم اثر بخش نیست. پیشنهاد من این است که تخصیص منابع کارآیی محور بشود؛ همانگونه که در برخی کشورهای پیشرفته از عملکردمحور به کارآییمحور منتقل شده است.
دکتر محمد وصال
دانشگاهیها بیکارتر از دیپلمهها
به نظر میآید ایران با توجه به توسعه یافتگیش تعداد دانشجوی
خوبی دارد. آیا کیفیت هم حفظ شده یا نه؟
یک راه بررسی این است که ببینید کدام دانشگاهها توسعه یافتند؟
دانشگاههای اصلی و آزاد و فنی حرفهای مقایسه شده و دیده شد که
در دسترسی به آموزش عالی توسعه داشتهایم. دلیل این توسعه شتابان و خیره کننده چیست؟
دو دلیل وجود دارد؛ افرادی به دنبال اثبات توانایی با مدرکشان هستند و دلیل دوم دولت است؛ دولت برای ضربهگیری بازار کار و ایجاد فرصت برابر و توسعه سرمایه انسانی و تربیت کارشناس به آموزش عالی بها و فرصت زیاد داد. مثلاً فرزندان زیاد در دهه 60 را با درسخواندن مشغول کرد.
دکتر وصال با ارائه نموداری، ارتباط بیکاری با سطوح تحصیلی را مطرح میکند. در سالهای ابتدایی افراد دانشگاهی به اندازه دیپلمهها بیکار هستند ولی باگذر زمان این برعکس شده و دانشگاهیها بیکارتر شدند.
اما چرا آنهایی که به فنیحرفهای رفتهاند و هدفشان بوده که کار یاد بگیرند هم بیکارند؟
متاسفانه شاخص درست و حسابی نداریم که ببینیم دانشگاه چه کار میکند؟
مشتریهای کنکور در حال کم شدن هستند ولی دلیلش تحدید جمعیت
است. جهش وحشتناک رشد تمایل به رشته تجربی به دلیل نیاز به پول و تامین معیشت است.
رتبه افراد با کتاب کنکور چه ارتباطی دارد؟ مشاهده شده کسی که برای اکثر درسها از کتاب کنکور استفاده کرده، رتبه 20000 آورده و کسی که هیچ کتابی استفاده نکرده 50000 و این نشان میدهد که نوعی گردش ثروت در این کار است و در دست عده محدودی هم هست و فرصت خاصی نیست. شرکت در آزمونها هم الگویی مشابه دارد.
کیفیت آموزش:
ارایه توسط دانشجو در کلاس، گویی استاد نبوده، فقط 588 نفر گفتهاند
هیچکس در کلاس حاضر نشده. اگر دانشگاه بخواهد کیفیت را زیاد کند باید خود استاد سر
کلاس برود نه دانشجو.
1800 نفر گفتهاند استادان فقط کتابهای خودشان را به عنوان مرجع معرفی کردهاند.
میزان تقلب : 700 نفر گفتهاند به طور معمول یا همیشه تقلب میکنند.
پیشنهاد اصلاحی:
وابسته نمودن منافع دانشگاهها به عملکرد بازار، تغییر حمایت دولتی از بودجه به وام تحصیلی برای پرداخت شهریه؛ وام را به دانشجو بدهند و خودش تصمیم بگیرد کجا تحصیل کند که لازمه این کار این است که نظام ارزیابی خوبی برای دانشگاهها داشته باشیم که دانشجو بتواند درست تصمیم بگیرد، تمرکز روی اطلاعات جایابی بازار کار فارغالتحصیلان، ایجاد بانک اطلاعات بازار کار؛ صدا و سیما بهجای اینکه از کنکور بگویدمشخصات هر شغل و درآمد آن را اطلاعرسانی کند که هرکس قبول نمیشود به سراغ کارهای مهارتی نرود.
اصلاح کنکور:
باید به کنکور مقاله نویسی را اضافه کرد. نظام آموزشی چه چیزی یاد میدهد که بتوان از آن استفاده کرد؟ مگر کنکور استدلال منطقی یاد میدهد؟ یا یاد میدهد متن منسجم بنویسیم؟ فرد هیئت علمی میشود ولی نمیتواند خوب حرف بزند. المان تشریحی بهترین راه برای اصلاح کنکور است.
دکتر علینقی مشایخی
آموزش عالی ما پارادوکس دارد
نرخ بیکاری کارشناسی بیشتر از ارشد و ارشد بیشتر از دکتری است. دانشجویان دکترایی که وارد مقطع دکترا میشوند اگرکیفیت آموزششان کم باشد، چون در آینده وارد آموزش عالی میشوند به بقیه لطمه میزنند و هماکنون ما داریم وارد درهای میشویم که در آمدن از آن بسیار سخت است.
الآن کمبود هیئت علمی داریم که باعث شده کیفیت آموزش کم بشود.
به درآمد یک سری از دانشگاههای خوب مثل MIT اگر نگاه کنیم متوجه میشویم که شهریه ده درصد درآمد آنهاست، با اینکه خیلی زیاد است ، ولی از جاهای دیگر تامین میشود؛ درآمدها متنوع است و از یک جا نیست.
تا حالا سریع رشد کردهایم ولی کیفیتمان افت کرده؛ دانشجوی دکتری کیفیت بد دارد که بازتولید بد است.
اگر دانشگاه شریف را با درآمد سرانه دانشگاههای دیگر در سال 96 مقایسه کنیم، متوجه میشویم که درآمدش خیلی کمتر است چون متکی به دولت است. شاخص بودجه جاری با تعداد کارمندان دولت، نشان میدهد کارکنان دولت فقیرتر شدهاند، دولت تنگدستتر شده و ما هم که متکی به دولت هستیم.
کاهش بودجه جاری سرانه شریف به دانشجو از سال 85 تا سال 95 نصف شده است، این فقر اگر ادامه پیدا کند کیفیت اجباراً کم میشود، نه استاد و نه دانشجو هیچکدام تأمین نمیشوند. تعداد دانشجو رشد کرده ولی بودجه افت کرده است. نتیجه: دانشگاه دچار فقر شده؛ دولت آنقدر مسائل بودجهای دارد که ممکن است نتواند دانشگاه را تأمین کند پس باید فکری کرد.
با این فقر دانشجو تربیت میکنیم لذا نرخ مهاجرت افزایش پیدا میکند و نیروی انسانی ما میرود برای بقیه کار میکند.
ما در آموزش عالی پارادوکس داریم؛ اگر خوب آموزش بدهیم و دانشجویان به خارج بروند، منابع خود را بیخود مصرف کردهایم و اگر بد آموزش بدهیم وظیفهمان را خوب انجام ندادهایم.
راه حل این است که آنهایی را که رفتهاند برگردانیم. و این میشود استفاده از منابع دنیا در رشد خودمان ولی به شرط آنکه برگردند. فضای اقتصادی و علمی تعیین کننده برگشت یا عدم برگشت آنهاست که تابع فعالیت اقتصادی و علمی و صنعتی ما است.
باید فضای عمومی را درست مدیریت کنیم که در گرو ارتباط دانشگاه با بقیه است. دانشگاه باید بتواند دستاوردش را به بنگاههای اقتصادی بدهد و آنها منابعی در اختیار دانشگاه قرار دهند.