چهار نکته درباره‌ی اعتراضات خیابانی

چهار نکته درباره‌ی اعتراضات خیابانی

فرناز سیفی

روزهای گذشته، روزهای شوم و سیاهی در تاریخ معاصر خانه‌ی ما - ایران-  بود. روزهایی که عده‌ای از هم میهنان ما از خانه بیرون رفتند و دیگر هرگز به خانه بازنگشتند، سهم خانواده‌های دیگر دربدری پشت در این زندان و آن دادگاه شد. زخم‌های کاری تازه‌ای بر جان و روان بسیاری نشست. اما اگر قرار باشد از خواندن، تماشا و درنگ کردن در سال‌ها و قرن‌ها جنبش‌های اجتماعی، تلاش‌ها، کنشگری و تن ندادن هزاران زن و مرد در سراسر گیتی یک درس را بیاموزیم‌، آن نکته همین است که نباید دست از تلاش برداشت. نباید هیچ شعله‌ی لرزان شمعی را خاموش کرد و باید تا می‌توان در تاریکی شمع روشن کرد. تجربه‌‌ی هزاران زن و مرد که به تبعیض، ظلم، نابرابری و استبداد تن ندادند نشان می‌دهد که در سیاه‌ترین دوران، حتا اگر ناامید بودند، دست از تلاش و انجام «آن‌چه بلدند و از پس آن برمی‌آیند» برنداشتند. سرمایه‌ی اجتماعی، خرد و تجربه‌ برای روزهای بهتر و هسته‌های مدنی  از دل همین استمرار و پایداری به‌رغم همه‌چیز بیرون می‌آید و جوانه می‌زند. پس به یاد همه‌ی زنان و مردانی که پیش از ما ایستادند، مبارزه کردند، از برای تغییر تلاش کردند، کنار زنان و مردانی می‌ایستیم که این روزها از لبنان گرفته تا عراق، از هنگ‌کنگ تا بولیوی، از اکوادور تا آرژانتین، از غزه تا ایران به خیابان‌ها آمده و مطالبه‌گری می‌کنند.

قطع کردن اینترنت در ایران که یکی از فرازهای ترسناک اعتراض‌های روزهای اخیر بود، یک‌بار دیگر ما را متوجه‌ی این بحث می‌کند که سویه‌های متعدد حضور و تاثیر شبکه‌های اجتماعی در اعتراض‌ها را بررسی کنیم. در همان روزی که اینترنت در ایران قطع شد، شش متخصص و پژوهشگر جنبش‌های اجتماعی در مقاله‌ی تحلیلی مشترکی که در «واشنگتن پست» منتشر کردند، به شکل فشرده و خلاصه تاثیرات مختلف شبکه‌های اجتماعی بر این امواج سیل خروشان مردم در خیابان‌های کشورهای مختلف را بررسی کردند. 

آن‌ها با ذکر این نکته که در حال حاضر ما احتمالا شاهد بزرگ‌ترین موج از تظاهرات‌های مسالمت‌آمیز در تاریخ بشریت‌ایم، می‌گویند که شبکه‌های اجتماعی هماهنگی برای تظاهرات را آسان‌تر کرده است. اما هم‌زمان تناقض این‌جاست که شبکه‌های اجتماعی، امکان راه‌حلی برای این منازعه‌ها را دشوارتر کردند. این وضعیت به ویژه وقتی که جنبش‌ها رهبر ندارند و پراکنده و بدون هماهنگی مشخص‌اند، بیشتر رخ می‌دهد. آن‌ها برای توضیح چرایی این مساله ۴ نکته را توضیح می‌دهند. 

۱- تظاهرات‌های مسالمت‌آمیز و منضبط مدام در معرض رقابت با یک «دار و دسته‌ی خشن» است. در بسیاری از تظاهرات مسالمت‌آمیز یک جناح و دسته‌ای هم پیدا می‌شود که دست به خشونت بزند. بعضی از پژوهش‌ها نشان می‌دهد که درگیری‌های خیابانی متناوب و اتفاق‌های خشن در این درگیری‌ها - مثل پرتاب کوکتیل مولوتف و سنگ- باعث می‌شود که چه دولت و چه مردم نتوانند این اعتراض‌ها را نادیده بگیرند و به مسئولان فشار می‌آورد که برای حل مشکل راه‌حلی پیدا کنند. اما این به شرطی رخ می‌دهد که تظاهرات‌ها برنامه‌ریزی شده باشد و معترضان به طور کلی با هم هماهنگ باشند و هر کس و هر گروهی ساز خود را نزند.

اما هم‌زمان پژوهش‌های دیگری نشان می‌دهد که درگیری‌های خشن در تظاهرات‌ها، باعث می‌شود که اعتراض‌ها چه در کوتاه‌مدت و چه در درازمدت احتمال موفقیت کمتری داشته باشند. چرا که خشونت در تجمع اعتراضی، بسیاری از افرادی را که بالقوه با تجمع هم‌دل و همراهند می‌ترساند و فراری می‌دهد و سرکوب‌گر را بیشتر روی دنده‌ی لج می‌اندازد و کمتر حاضر به مذاکره یا تن دادن به خواسته‌های معترضین می‌شود. 

خیلی از جنبش‌های اعتراضی بدون توسل به خشونت موفق به پیش‌برد خواسته‌ها و تغییر سیاست‌ها می‌شوند. این جنبش‌ها توانایی این را داشته‌اند که برای یک نبرد بلند مدت برنامه‌ریزی کنند و در عین حال با دقت و انضباط اعتراضات را سازمان‌دهی کنند. برخی جنبش‌ها نیز با وجود این که دار و دسته‌ی خشنی داشته‌اند باز به موفقیت رسیده‌اند. موفقیت این جنبش‌ها ناشی از این بود که توانستند همچنان مشارکت جمعیت زیادی از مردم را حفظ کنند و در عین حال نگذارند همه‌ی توجه‌ها به آن‌هایی که خشونت می‌ورزند جلب شود.

 یک نکته مهم این است که هرچقدر جنبشی بزرگ‌تر شود و هرچه مدت زمان درگیری‌اش با حاکمیت طولانی‌‌تر شود، احتمال این‌که عده‌ای در دل جنبش اعتراضی دست به خشونت بزنند بیشتر می‌شود. اما وقتی که ماموران امنیتی و یگان‌های ویژه‌ی سرکوب وارد میدان می‌شوند و نیروهای لباس شخصی حاکمیت برای آشفته و منحرف کردن اعتراض‌های مسالمت‌آمیز خراب‌کاری می‌کنند حتا برای با برنامه‌ترین و منضبط‌ترین کارزارهای اعتراضی هم دشوار است که بتوانند همه معترضان را کنترل کرده و مانع از بروز خشونت شوند. 

۲- فن‌آوری و شبکه‌های اجتماعی هر دو طرف (معترض و  سرکوب‌گر) را تقویت می‌کند. شبکه‌های اجتماعی به گروه کثیری از مردم این امکان را داده که اطلاع‌رسانی کنند و دیگران را سریع‌تر جذب و بخشی از تظاهرات کنند. تحقیقات اخیر هم نشان می‌دهد که شبکه‌های اجتماعی این احتمال را بیشتر کرده که تظاهرات بعد از کلید خوردن، سریع‌تر وسیع و فراگیر شود.  

اما شبکه‌های اجتماعی هم‌زمان می‌توانند برای جنبش‌هایی که در مدت طولانی‌تری به دنبال تغییر هستند مشکل ایجاد کنند. این به این خاطر است که شبکه‌های اجتماعی مردم را سریع جمع می‌کند، اما این جمع کردن  بدون بنیان و اساس درست و حسابی است تا افراد بتوانند مستمر و پایدار در جنبش نقش‌آفرینی داشته باشند. چرا؟ چون جنبش برای موفقیت در درازمدت به فرصت برنامه‌ریزی، آموزش، هماهنگی و سازمان‌دهی و تدوین استراتژی نیاز دارد و این‌ها با شبکه‌های اجتماعی و صرف جمع کردن فوری افراد میسر نمی‌شود. 

از آن سو دولت‌ها هم از اینترنت و ابزار آنلاین برای تضعیف جنبش‌های اعتراضی بهره می‌برند. همچین شبکه‌های اجتماعی می‌توانند به گسترش اخبار جعلی و نادرست کمک کنند. ابزارهای دیجیتال به‌راحتی می‌توانند از سوی دولت ردیابی، شناسایی و شنود و مسدود شوند و خطرات بسیاری را برای جنبش و فعالان آن به همراه داشته باشند. 

۳- دیکتاتورها تجمع‌های موازی خودشان را به‌راه می‌اندازند. نتیجه یک پژوهش نشان می‌دهد که دولت‌ها به طور متوسط در برابر هر ۷ تجمع اعتراضی علیه خود، یک تجمع دولتی و هدایت‌شده راه می‌اندازند. مدافعان و آدم‌های خودشان را به خیابان می‌آورند تا نمایش قدرت و محبوبیت به راه اندازند. این تجمع‌های دولتی همچنین به دولت‌ها این امکان را می‌دهد که تظاهرات‌های مخالفان خود را یک «اغتشاش داخلی» جا بزنند، نه اعتراض و مقابله‌ی گروهی از مردم با دولت و حاکمیت. 

این تظاهرات‌های دولتی اغلب منجر به خشونت و درگیری با معترضان مردمی می‌شود یا مردم معترض را وادار می‌کند که خیابان‌ها را برای عرض اندام این‌ها خالی کنند. جنبش‌هایی می‌توانند این تظاهرات‌های حکومتی را به عقب‌نشینی وادار کنند که شمار معترضان خیابانی، به طور مستمر و مداوم، بیشتر از شمار معترضان تجمع‌های حکومتی است. و همچنین تظاهرات‌های مردمی بابرنامه‌ریزی و انضباط است و معترضان دست از شیوه‌های مسالمت جویانه برنداشته و وارد درگیری با تجمع کنندگان حکومتی نمی‌شوند. اما جنبش‌هایی که برنامه‌ریزی درست و حسابی و دقیق و انضباط و هماهنگی ندارند، اغلب در این نبرد بازنده شده و عرصه‌ی خیابان را به تجمع‌کنندگان حکومتی می‌بازند. 

۴- جنبش‌های بدون رهبر قدرت چانه‌زنی و مذاکره را در خیابان ندارند. امروزه خیلی‌ها ایده‌ی «جنبش بدون رهبر» را ستایش می‌کنند. با این‌که این ایده از نظر تاکتیکی و ایدئولوژی حسن‌هایی دارد، اما هزینه‌ها و ضررهایی هم دارد. تحقیقات نشان می‌دهد که جنبش‌ها از داشتن نوعی از رهبری جمعی سود می‌برند، حالا این رهبری جمعی می‌تواند در قالب شوراها باشد یا ائتلاف‌ها و همکاری‌های گروهی و غیره. یک ساختار رهبری می‌تواند به جنبش‌ها کمک کند که مطالبات خود را به شیوه‌ی روشن و معین بیان کنند، بر سر این‌ها مذاکره کنند و همچنین قدرت را در ائتلاف، متوازن می‌کند. کاریزماتیک‌ترین رهبران جنبش‌ها از جمله مارتین لوتر کینگ یا ماهاتما گاندی، در داخل جنبش کلی چهره‌ی کلیدی داشتند که رهبر بالقوه بودند و هریک از آن‌ها می‌توانستند در نبود کینگ یا گاندی، فورا رهبری را به دست بگیرند و جنبش را به پیش ببرند. حضور این افراد در رهبری جنبش باعث می‌شد که چهره‌ی کاریزماتیک جنبش، موظف به پاسخ‌گویی به دیگران باشد، سر خود هر کار که دلش خواست نکند و تمام اقدامات او در راستای خواسته‌های جنبش و در هماهنگی کامل با آن‌چه باشد که معترضان می‌خواهند. 

این پژوهشگران می‌گویند که بررسی تحقیق‌های متعدد نشان می‌دهد که جنبش‌های با برنامه‌ریزی شانس بیشتری دارند که بتوانند در برابر اقدامات و سرکوب‌های حاکمیت بایستند. جنبش‌های بدون رهبر قدرت کمتری دارند تا با وجود سرکوب حکومتی مانور دهند، بتوانند به شکل مسالمت‌‌آمیز به اعتراض ادامه دهند و کمتر توان مذاکره و چانه‌زنی با قدرت را دارند. در نتیجه حتا وقتی دولت یک امتیازاتی را به معترضان می‌دهد، جنبش‌های بدون رهبر و افقی کماکان شدت می‌گیرند و رادیکال‌تر می‌شوند. 

جنبش‌های بدون رهبر - که روابط بین گروه‌های مختلف جنبش را سازمان‌دهی نمی‌کنند- همواره این خطر را دارند که به آن گروهی که دیسیپلین و ارتباط و هماهنگی بهتری دارند، این امکان را بدهد که دیگران را دور بزنند و خواسته‌های خود را به کرسی بنشانند. یک نمونه این وضعیت را در انقلاب مصر در سال ۲۰۱۱ شاهد بودیم. «اخوان المسلمین» که از هر گروه دیگری در اعتراضات هماهنگی و ساماندهی و انضباط بهتری داشت، قدرت را به دست گرفت و برنده‌ی انتخابات شد. بعد کی توانست آن‌ها را هم دور بزند و سرکوب کند؟ ارتش مصر که از «اخوان المسلمین» هم انضباط و سازمان‌دهی بهتر داشت. 

دست آخر آن‌که جنبش مسالمت‌آمیز برای موفقیت به چیزی بسیار فراتر و بیشتر از تظاهرات خیابانی نیاز دارد. جنبش موفق نیاز به گروه متنوع و روبه‌رشدی از حامیان دارند، برنامه‌ مشخص می‌خواهند و از همه مهم‌تر این‌که این توانایی را داشته باشند که بعد از پیروزی «قدرت را تقسیم کند.» پژوهشگران این مقاله می‌گویند این چیزی است که بدون رهبری و سازمان‌دهی، بدون شیوه‌های مسالمت‌جویانه و تاکتیک‌های خلاق، دشوار است. 

«همه به پا می‌خیزیم»، دیوار نوشته‌‌ای در لبنان. عکس از azadtwit@ در توییتر


Report Page