أشلاء: خشونت اپیستمیک و بدنهای مثلهشده

آزاده ثبوت*
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
أشلاء قابلترجمه نیست. پروفسور نادره شلهوب کوورکیان محقق و فمینیست برجسته فلسطینی میگوید: نظریهپردازی و فهم أشلاء بدون فهم خشونت اپیستمیکی (هستیشناختی) که انسان فلسطینی را ناانسان جلوه میدهد ممکن نیست.
من نمیدانم چه کلماتی در زبان فارسی برای توصیف سطح وحشتی که مردم غزه روزانه با آن دستوپنجه نرم میکنند وجود دارد. اما یک کلمه است که این روزها از فلسطینیها بسیار میشنوم و هربار شنیدنش تنم را میلرزاند: أشلاء
أشلاء جمع شلو است. قسمتی از بدنی که بهطرز وحشیانهای کشته شده است. مثله شده است. تکهتکه و پارهپاره شده است.
أشلاء را نخستین بار از زبان مردی شنیدم که اعضای بدن فرزندانش را در دست گرفته بود و میگفت: «ای مردم! نگاه کنید این پسر من است.»
یا مرد دیگری که کیسهای سنگین بر دوش می کشید و می گفت: «این همه پسر من است.» تأکید او بر همه، تأکید او بر تمامیت انسان فلسطینی، بر موجودیت انسان فلسطینی بهعنوان یک بدن تاموتمام و نه فروکاسته به اعضای بدن و گوشت وخون.
أشلاء مرا یاد گفتگوی آن کودک خردسال با دستان قطعشده میاندازد که از پدرش پرسید: «بابا، آیا وقتی من بزرگ بشوم، دستانم هم بزرگ می شود (رشد می کند)؟»
أشلاء مرا یاد پسر یازدهساله مجروح فلسطینی میاندازد که با کولهپشتی آبی مدرسهاش به بیمارستانی در خانیونس آمد و وقتی از او پرسیدند چرا از کولهپشتی خون میآید گفت: برادر پنجسالهام احمد را از زیر آوارها آوردهام.
أشلاء مرا یاد تنها بازمانده کشتار خانواده مقاطه می اندازد؛ دخترک دوسالهٔ مجروحی که بر روی تخت بیمارستان با گریه صدا می زد: «ماما، ماما». أشلاء مرا یاد دستها و پاهای زخمی او میاندازد و تنهاییاش، وقتی اشکهای چشمانش را با انگشتان کوچکش پاک میکرد.
در روزهایی که بدنهای زیرآوارمانده فلسطینیها توسط سگها و گربهها خورده میشوند أشلاء مرا یاد جملات آن دخترک به گربهاش می اندازد که می گفت: «ای گربه، خواهش میکنم اگر روزی کشته شدم بدن مرا نخوری.» در جهانی که انسانیتِ انسان فلسطینی هر لحظه انکار میشود، کودکی با خطاب قرار دادن گربهاش به وفاداری او امید میبندد.
أشلاء اسکلت باقیمانده از نوجوان فلسطینی است که پدرش او را از دندانهایش شناخت.
أشلاء بدن بیسر کودک یکسالونیمهٔ فلسطینی احمد النجار است که پدرش در مقابل دوربینها بر دست گرفت و گفت در شب کشتار خیمههای رفح، ارتش اشغالگر صهیونیستی پس از صدور دستور تخلیه به آن منطقه، چادرهایی را که آوارگان در آن پناه گرفته بودند را بمباران کرد. در عرض چند دقیقه بیش از ۵۰ نفر شهید شدند. احمد سرش پیدا نشد و خانوادهاش در زمان تشییع تنها از گردن به پایین او را در اختیار داشتند.
خانوادهاش میگویند که او عاشق ترامپولین، توپ و بازی با گربهها بود. پدرش او را «بابا» یا «بچه» صدا میکرد، زیرا او کوچکترین خواهر و برادرش بود. مادر احمد و خواهرانش هدی و ارکان همگی در آن شب به شهادت رسیدند. هدی و احمد را قبل از دفن در یک کفن گذاشته بودند.
برادران بازمانده احمد، محمد (۱۳ساله) و یمین (۸ ساله) هر دو جسد احمد را در شب قتل عام دیده بودند. هر دوی این کودکان آسیب دیدهاند و از آن زمان نمیتوانند در مورد برادر کوچک خود بدون اینکه گریه کنند صحبت کنند. محمد میگوید: «هر وقت ترامپولین، توپ او و چیزهای دیگری را که با آن بازی می کرد میبینم، ناراحت میشوم و دلم برایش تنگ میشود. من دعا می کنم که او جایگاه خود را در بهشت پیدا کند.»
در حالی که رسانههای حامی صهیونیست مفصل درمورد افسانه سربریده نوزادان اسرائیلی در ۷ اکتبر صحبت کردند، هیچ رئیس دولت یا رسانهای درباره شب قتلعام چادرهای رفح اظهارنظری نکرد. آن کودک نام داشت، خانوادهای داشت که او را دوست داشتند، مادری داشت که او را در آغوش میگرفت و خواهر و برادرهایی که از تولد تا لحظه پایان زندگیش هر روز با او همراه می شدند و با او بازی میکردند.

أشلاء اعضای بدن مثلهشده کودکانی است که ربوده میشوند برهنه میشوند و اعضای بدنشان موردتجاوز سگهای ارتش صهیونیستی قرار میگیرد..
أشلاء اجساد اسرای کشتهشده فلسطینی است که سالیان سال در فریزرهای زندانهای رژیم حبس شدهاند. بدنهایی که دیگر شباهتی به بدن انسان ندارند.
پس از بمباران وحشیانه ارتش صهیونیستی به یک پناهگاه در مدرسه التابعین در شهر غزه، سخنگوی مدرسه التابعین به الجزیره گفته بود: «محدودهٔ مدرسه مملو از اجساد و اعضای بدن است. شناسایی جسد کامل برای امدادگران بسیار دشوار است. اینجا یک دست و یک پا آنجاست. اجساد تکهتکه شدهاند. تیمهای پزشکی در مقابل این صحنه وحشتناک بیپناه ایستادهاند.»
او گفته بود چنین بمبهایی پر از میخ و ترکش هستند. هنگامی که منفجر میشوند، نهتنها باعث آتشسوزی می شوند، بلکه قطعات پرنده آنها گوشت را میشکافند. تصاویری که از مدرسه منتشر شدهاند نشان میدهد که تکههای بدنهای افراد از روی زمین بلند شدهاند.
أشلاء نبشقبر جانباختگان فلسطینی توسط بولدوزرهای رژیم اسرائیل است تا مبادا بدن انسان فلسطینی حتی در خاک تاموتمام باشد. بدنهایی که حتی پس از مرگ نیز بهشکل غیرقابلتصوری مقاومت میکنند.
أشلاء قابل ترجمه نیست. پروفسور نادره شلهوب کوورکیان محقق و فمینیست برجسته فلسطینی میگوید: نظریهپردازی و فهم أشلاء بدون فهم خشونت اپیستمیکی (هستیشناختی) که انسان فلسطینی را ناانسان جلوه می دهد ممکن نیست. او میگوید انسان فلسطینی بسیار پیش از آنچه ازنظر فیزیکی کشته شود ازنظر مفهومی کشته شده است. فهم أشلاء بدون فهم سیاستهای استعماری و نسلکشی که انسانیتِ انسان فلسطینی را انکار میکند ممکن نیست.
«اگر چیزی شبیه انسان نیست، پس انسان نیست، درست است؟ این سطح جدیدی از انسانیتزدایی و عادیسازی است.»
*دکتر آزاده ثبوت، مدرس و محقق پسادکتری در دانشگاه کوینز بلفاست در ایرلند است.