اصفهان، نصفِ جهان است
یاسمین نعمت اللهیپروژۀ «مجموعۀ سالنهای اجلاس سران كشورهای غيرمتعهد» در اصفهان در سایت ۵۰ هکتاری شهید کشوری در پنج فاز سالن اصلی، سالنهای چندمنظوره، ویلاهای اختصاصی، هتل پنجستاره، ساختمانهای خدماتی و اداری- تجاری در نظر گرفته و کلنگ آن سال ۱۳۹۰ به زمین زده شده است. بنا به گفتۀ «مهدی احمدیمهر»، مدیر این پروژه، این مرکز بهعنوان ميدانِ چهارم اين شهر در نظر گرفته میشود و نگينی پرافتخار براي شهر و كشور است؛ چراكه تمام امكاناتِ اين پروژه مطابق با استانداردهای روز دنيا در حال احداث است. ظاهراً اصفهان از میان شهرهای مختلف، به دلایل متعددی برای سایت این پروژه در نظر گرفته شده است؛ از جمله اینکه: «اصفهان شهر اديان الهی، زرتشتی، كليمی، مسيحی، اسلام و تشيع است كه در طول تاريخ همزيستیِ مسالمتآميزی با هم داشته و دارند و معابد، كنيسهها، كليساها و مساجد در اين شهر جلوۀ باشكوهی را از خود هويدا میسازند» یا اینکه «كريدور علمیِ كشور محسوب ميشود؛ زيرا اين شهر با داشتن هجده دانشگاه بزرگِ دولتی، غيرانتفاعی، آزاد اسلامی و حوزههای علميه، درخشش و نورافشانیِ علمیِ بینظيری دارد و مركز سلولهای بنيادی، انرژی هستهای و تحقيقات در علوم مختلف است». و دلایل جالبی از این دست؛ البته نزدیکی به مرکز، پایتخت کشور بودن در سه دورۀ تاریخی و همچنین انتخابشدن بهعنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام هم در این انتخاب بیتاثیر نبوده است. اما بهواقع نقطۀ قوت اصفهان در این پروژه، «نصف جهان» بودن آن است.
احمدیمهر گفته است: «این مرکز به گونهای طراحی شده که گویای عبارت معروف «اصفهان، نصف جهان» باشد؛ چراکه شکل نیمکرهبودنِ آن نماد نصفِ جهان است». وی در ادامه میگوید: «برای اجرای این پروژه طرحهای متفاوتی به روی میز آمد اما در نهایت طرحی که اجرا شد برگرفته از «اصفهان، نصف جهان» است که یک نیمکره به همراه یک هلال از ساختمانهای اطراف است که سمبل «اصفهان، نصف جهان» را برای اولینبار به تصویر میکشد». البته این طرح، نگاهِ سمبلیک به نیمی از جهان نیست و در واقع ترجمان شکلیِ این عبارت است و نیازی به طراحی و مانیفست ندارد. حتی کودکان آموزشندیده در زمینۀ معماری هم همیناندازه که زمین را بشناسند، «نصف جهان» را به همین شکل تصویر میکنند.
آقای احمدیمهر در ادامه میگوید که «در ساختمان آن نیز همانند سقف داخلی آن که نقش سقف مسجد شیخلطفالله است، معماری خاص اصفهان لحاظ شده است». پرسش اینجاست که مگر تنها با وارد کردن و بهنوعی، چسباندنِ نقش به یک بنا، میتوان آن را به معماری یک شهر یا یک بنا نسبت داد؟! اگر اینگونه باشد که با چسباندنِ نقوش شیخ لطفالله، نصفِ جهان که هیچ، میتوان تمام جهان را به اصفهان نسبت داد. درست است که افراد زیادی چه ایرانی و چه غیرایرانی برای دیدن مسجد شیخ لطفالله یا میدان نقشجهان یا بناهای دیگرِ این شهر به اصفهان میروند و لذت هم میبرند، اما آیا پس از ۴۰۰ سال باز هم باید از همان نقوش استفاده کنیم و هویت خود را به زور از آنها بگیریم؟ اصفهان در تعریفِ بهروزِ همین عناصر، چیزی برای ارائه ندارد؟
در قسمتی از پروژه تعدادی ویلا هم ساخته شده که براساس گفتۀ «مصطفی محمدی»، مدیرعامل سازمان عمران شهری شهرداری اصفهان «هر ویلا دارای ۴۷۰ مترمربع زیربنای مفید و براساس ترکیبی از معماری سنتی و مدرنیتۀ ایرانی- اسلامی طراحی و اجرا شده که باعث افتخار کشور و شهر خواهد شد». البته باید دید «مایۀ افتخار بودن» برای یک شهر یا کشور در چه چیزی تعریف میشود؟! ۸ ویلا که در پروژهای طراحی شدهاند، با چه معیاری آنچنان بزرگ و برجسته میشوند که باعث افتخار کشور شوند؟ محمدی در جایی دیگر اشاره کرده است که قرار است اینها خانههایی ایرانی باشند؛ چنانکه از رندرهای منتشر شده از طرح این ویلاها مشخص است، ویلاهای طراحی شده مشتمل بر یک فضای گنبدی پشتِ ایوان ورودی یعنی تزئینات و نشانههای معماری مساجد هستند و در قسمتهایی از سقف نیز از همان نقوش بهکاررفته در مساجد استفاده شده است. پس به همین دلیل میتوان گفت که این خانهای ایرانی است و از تلفیق سنت و مدرنیته ساخته شده است. همین هم که این مکانهای مسکونی در چه تناسبی با فضاهای مذهبیای هستند که دارای این تزئیناتند جای پرسش دارد. و البته جای شکرش باقیست که قسمت تجاری را بدون ارائۀ توضیحی، همانند مالهای بزرگ دنیا ساخته و با قراردادنِ سوراخهایی در سقف مدعی نشدهاند که با نگاهی به بازارهای اصفهان ساخته شده است.
داستان به همین جا ختم نمیشود و بحث هویت شهر نیز به میان میآید: «یکی از پارامترهایی که بر هویت یک شهر موثر است موضوع سبک معماری آن شهر است که حضور هر انسان در فضاهای مقارن با هویت اصیل زندگی است. حساسیت موضوع به قدری است که شهرداری اصفهان باتوجه به توسعۀ پروژههای معماری و عمرانی در شهر، سعی کرده این موضوع را در کانون توجهات خود قرار دهد تا از این لحاظ آسیبی متوجه شهر و شهروندان نشود». حتی اگر از درست یا غلط بودن و خوب یا بد بودنِ چنین پروژهای هم بگذریم باز این سوال مطرح میشود که به چه دلیل هنگامیکه میخواهیم بنایی کاملاً مدرن که به نظر نگارنده بسیار شبیه به طرحهای اجرایی در کشورهایی چون امارات است، بسازیم و شاید یکی از دلایل آن نشاندادنِ پیشرفت تکنولوژی است، حتماً میخواهیم به سختی(!) آن را به «معماری ایرانی- اسلامی» که هنوز هم تعریف مشخصی ندارد نزدیک کنیم؟ چرا نمیتوانیم بگوییم که میخواهیم بنایی بسازیم کاملاً لوکس و جدید با بهترین امکانات و با فرمی که نشاندهندۀ پیشرفت تکنولوژی باشد و مبین توانایی ایرانِ درحالتوسعه در امر ساختوساز؟