سخنی کوتاه دربارهی تاریخمندی احکام قرآن
نویسنده: عبدالرّحمن نظری
آیهی «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللَّهِ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» ﴿المائدة: ٣٨﴾ در این آیه واژهی «السارق و السارقة» صفت مشبّهه است مانند: الکافر، الفاسق، المؤمنون و... یعنی دست مرد و زن دزد را قطع کنید، کسی که دزدی صفت ثابت او شده است نه کسی که اتّفاقی یا موردی دست به دزدی زده است. بدین دلیل علمای گذشته بنا بر مقتضیات زمان خود ۱۰ تا ۵ درهم یا... را برای قطع دست دزد تعیین کردهاند و دزدی کمتر از آن را موجب قطع دست نمیدانستند؛ همچنین احتمال دارد دزدی علّتی داشته و اتّفاقی بوده باشد و چنین فردی در واقع دزد نباشد؛ در این راستا بود که عمر بن خطاب( رض) در زمان خلافتش وقتی که فقر و کمبود مواد غذایی در جامعه گسترش یافته بود، دست دزد را قطع نکرد. بنابراین در هر جامعهای کارشناسان و دانشمندان میتوانند با روشهای علمی شرایط و وضعیّت جامعه را بسنجند تا کسانی که در واقع دزد نیستند و عوامل دیگری سبب دزدی آنان شده است به اشتباه دستشان قطع نشود؛ برای مثال یک یا چند بار از آنان چشمپوشی کنند، روانشناسان و جامعهشناسان ادلّهی علمی دزدی را بررسی کنند و در معالجهی آنها بکوشند. نخست دزد را موعظه کنند و عواقب سوء دزدی را بر شمارند تا اگر مشکل فرهنگی است برطرف شود. اگر دزدی تکرار شد مجازات سبکتری مانند: محروم کردن از برخی منافع اجتماعی، جریمههای نقدی، حبس موقّت و... را برای آنان در نظر بگیرند تا اگر دزدی آنان موقّت و اتّفاقی بوده باشد به اشتباه خود پی میبرند و اصلاح شوند. هم مفهوم آیه هم ضوابط دین اسلام این سماحت و آسانگیری را بر میتابد؛ چنانکه پیامبر(ص) فرموده است: «ادفعوا الحدود ما وجدتم له مدفعا»( رواه ابن ماجه و صححه آلبانی)؛ تا زمانی که دلیلی برای اجرا نکردن حدود شرعی دارید آنها را اجرا نکنید.» و از عمر بن خطاب روایت شده است: «لأن اعطل الحدود بالشبهات احب الی من أن اقیمها بالشبهات»« دوست دارم حدود شرعی را به دلیل شک و شبههای که وجود دارد تعطیل کنم تا اینکه حدود را با شک و شبهه اجرا کنم.» و بر این اساس علمای اصول گفتهاند: «ادفعوا الحدود بالشبهات» زیرا خداوند مهربان هرگز نمیخواهد اعضای بدن بندهای که خود آفریده است قطع شود یا او آزار ببیند مگر مصالح بزرگتری داشته باشد؛ پس وقتی ثابت شد که دزدی صفت ثابت فرد شده است، خداوند حکیم برای معالجه این بیماری اجتماعی و جلوگیری از سرایت آن به دیگر اقشار سالم جامعه و پند و عبرت بقیّه، قطع دست دزد را توصیه میکند و حتماً اگر مجازات سبکتری کارساز بود خداوند آن را توصیه میکرد. چه بسا رویّت دست قطع شده دزدان واقعی درس عبرت شود تا دیگر افراد جامعه حتّی به فکر دزدی هم نیفتند. اکنون این نسخهی خداوند برای معالجه چنین آفت اجتماعی که خود عامل بسیاری از ستمها و بیعدالتی به ملّتهاست و با قطع دست یک یا چند دزد، عموم مردم از آن در امان میمانند، چه مشکلی دارد، مگر ضابطه نداریم که منافع عمومی بر منفعت خصوصی و زیان خصوصی بر زیان عمومی ترجیح داده میشود. چرا قطع دست چند دزد را برای حفظ اموال عموم مردم خلاف عقل و اخلاق بدانیم و آن را با قاعدهی تاریخمندی توجیه کنیم و این حکم را برای دنیای امروز مناسب ندانیم. مگر امروز بشر بیماری دزدی را معالجه کرده است. البتّه یک درصد افراد جامعه که با قوانین غیر عادلانه و توزیع نابرابر ثروت به اندازهی ۹۹ درصد دیگر سرمایه جمع کردهاند و دولتهای استعمارگر و غارتگر با قطع دست دزد مخالفاند آنها که سرمایههای کلان و منابع زیرزمینی گرانبهای کشورهای جهان سوم را به دور از دید رسانهها که غالباً در دست خودشان است، غارت میکنند و مردم آنجاها را فقیر و توسعهنیافته نگه میدارند و مانع رشد اقتصادی و فرهنگی آنان میشوند تا آسانتر منابعشان را غارت کنند و آنان را به خدمت خود در آورند. بله اینان با قطع دست دزد مخالفاند و آن را خلاف عقل بشر میدانند و مانع اجرای چنین قانونی در دادگاههای بینالمللی میشوند تا با خیال آسوده و تحت عنوان دروغ بزرگ توسعه و آبادانی فرهنگی و اقتصادی، ثروت هنگفت کشورهای جهان سوّم را بدزدند و مردان آنها را برای رفاه و خوشگذرانی خود به خدمت بگیرند و باندهای بزرگ دختران ممالک فقیرنشین را برای کسب درآمد بیشتر بفریبند و به کشورهای مرفّه ببرند تا مردانشان از آنان کام بگیرند و توصیهی خداوند: «وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ...»(نور:33) را غیر معقول و تاریخ گذشته بدانند و با اسلحههای مدرنی که خودشان آنها را میسازند گروه گروه ملّتها را بکشند و با سازمانهای مخفی خود آتش جنگ را میان کشورها برافروزند تا اسلحههای کشتار جمعیشان را هم به فروش برسانند؛ آنگاه قصاص را که خداوند آن را مجازات قتل عمد قرار داده است و آن را مایه آرامش و امنیت زندگی نامیده است: «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة: ١٧٩﴾ ضدّ حقوق بشر و خلاف عقل بشر بدانند. سخن در این زمینه فراوان است.
آری، قطع دست این دزدان بینالمللی و قصاص آدمکشها و مسبّبان کشتارهای دستهجمعی، غیرعاقلانه و غیر اخلاقی است! امّا تصرّف ۹۹ درصد از ثروت جهان توسّط یک درصد از افراد روی زمین و کشتن و تخریب شهر و دیار ملّتهای محروم و آواره گرداندن آنان و فقر و فلاکت میلیونها نفر انسان، معقول و قانونی است و با اخلاق تضاد ندارد. آیا اگر حکم خدا بر لایهی اوّلیّهی این آدمکشها و دزدان چپاولگر در دادگاههای بینالمللی اجرا میشد دزدی و آدمکشی و محرومیّت و گرسنگی این گونه در میان کشورهای جهان سوم گسترش مییافت و ملّتهای فقیر چنین وضعیتی داشتند. بیشک در جوامعی که حکم قصاص برای قتل عمد وضع شده است، مردم نسبت به جوامع دیگر امنیّت جانی بیشتری دارند و قتل عمد کمتر اتّفاق میافتد.
در زمانی که چنین افرادی که عمدهی ثروت، قدرت و رسانههای دنیا را در اختیار دارند، و با تبلیغات حرفهای رسانههای خود عقل و فکر مردم را علیه اسلام و مسلمانان سمت و سو میدهند و بیشتر مردم حتّی مسلمانان را تحت تأثیر قرار داده و دید درستی دربارهی دین اسلام ندارند، احکام قرآن را با معیارهای عقلی و اخلاقی حاکم بر جهان بسنجیم و به گمان خود برخی احکام نامعقول و غیر اخلاقی آن را با تاریخمندی توجیه کنیم. همانا مقیاسهای عقلی و اخلاقی در تمام جوامع منضبط و یکسان نیست و بدین دلیل حد و مرز تاریخمندی در احکام قرآن به یک دو حکم محدود نمیشود و حفاظی که برخی دوستان به دور نماز و روزه و... کشیدهاند پایدار نیست و بعید نیست برخی دیگر پنج وعده نماز را در دنیای امروز سبب رکود اقتصادی و روزه ماه رمضان را برای بدن زیانمند و چندهمسری برای مردان بجز زنان را تبعیض جنسیتی و زنای مرد و زن متأهّل را جایز بدانند؛ چون روح عبادات تربیت نفس و روح حرمت زنا اختلاط نسل است که امروزه با رشد علم و با وضع قوانین تربیت محقّق میشود و با رشد وسایل جلوگیری از حاملگی اختلاط نسل پیش نمیآید و زنا مشکلی نخواهد داشت. چنانکه آرش نراقی در یک برنامهی تلویزیونی همجنسگرایی را عملی معقول و اخلاقی جلوه داد و دلیل حرمت عمل قوم لوط را تعرّض به عنف بیان کرد.
به نظر من، احکام قرآن اگر درست درک و اجرا شود معقول و کارآمد هستند و با ضوابط عقل و اخلاق عمومی منافاتی ندارند و لزومی ندارد که ما احکام قرآن را تاریخمند بدانیم؛ البتّه بنده در روایات آحاد منسوب به پیامبر( ص) و اجتهادات علما حتّی علمای صاحبنام و تفسیر آنان از آیات قرآن ناکارآمدی و غیر معقولی و تعارض با ثوابت علمی و به روز نبودن را محتمل میدانم و هرگز مانند آیات قرآن از آنها تمام قد دفاع نمیکنم. بنابراین، این استدلال برخی طرفداران تاریخمندی احکام قرآن را نمیپذیرم که بر روایات آحاد و مظنون از پیامبر(ص) مانند: سنگسار زانی و نجاست سگ و... یا اجتهادات فقها یا تفسیر برخی مفسّران از بعضی آیات قرآن خرده میگیرند و آنها را ردّ میکنند؛ سپس بدین دلیل احکام موجود در قرآن را غیر معقول و تاریخمند میپندارند.
مطالب مرتبط:
تاریخمندى؛ مفهوم پوشیده و مبهم
تاریخمندی نگاهی تقلیلگرایانه به متن