طرح یک ایده: معماری تاریخی به مثابه جگر زلیخا

طرح یک ایده: معماری تاریخی به مثابه جگر زلیخا

شهاب‌الدین تصدیقی| پژوهشگر دورۀ دکتری دانشگاه علم و صنعت

کسی که شطرنج بلد نباشد، شاید بتواند با نگاه‌کردن به بازیِ شطرنجِ دو نفر، به‌تدریج قواعد بازی و تکنیک‌های رایج آن را بیاموزد؛ اما این به شرطی است که در مشاهده‌اش، به دنبال چیز درست باشد. اگر تماشاچی برای فهم شطرنج، به سیر کاهش تعداد مهره‌ها یا مواقع حضور رخ در خانه‌های سیاه یا سفید دقت کند، بعید است تا پایان بازی چیز زیادی دستگیرش شود و اگر زیادی جسور باشد، بگوید «شطرنج یک بازی بی‌قاعده است». معماریِ تاریخی ایران نیز از نگاه من بازی‌ایست که برای فهم آن باید به محل درست آن نگاه کرد تا به دام شطحیات نامفهوم یا رد کلی آن نیفتیم. شخصاً برای فهم معماری ایران دو پیش‌فرض را سرلوحه قرار داده‌ام:

۱.    راه درست برای فهم معماری تاریخی ایران، فهم ذهنیتِ سازندۀ آن است، و وجوه و مقولاتی که آن ذهنیت در طراحی و ساختِ این معماری مورد توجه قرار می‌داد.

۲.    برای ادراک ساختمان‌ها و ابعاد قابل‌اندیشۀ آن، لزوماً تنها یک مدل نبوده است؛ بلکه شاید چند مدل متفاوت از اندیشیدن به ساختمان و معماری در ذهنیت وجود داشته است که بنا به بستر و زمان و مکان تغییر می‌کردند.

آنچه در این سلسله تصاویر می‌آید، ایدۀ من در مورد یکی از این مدل‌های اندیشیدن به معماری است که از دل مطالعۀ توصیفات ساختمان و معماری در کتاب «تاریخ جدید یزد» (اثر کاتب یزدی در قرن ۹ هجری) و برخی مشاهدات خودم از معماری ایران و بخصوص یزد در آمده است.


۱. درک یکپارچه از اثر معماری، احتمالاً تنها در دورۀ مدرن است که بدیل‌های خود را کنار زده است. در دوران قدیم بسیاری از ساختمان‌ها و آثار معماری به‌صورت مجموعه‌ای از اجزای کنار هم به چشم می‌آمدند.

۲. معماریِ پاره‌پاره و جگرزلیخای دوران ایلخانی می‌تواند مثالی گویا از این وضعیت باشد؛ ساختمان به مثابه مجموعه‌ای از اجزاء و اندام‌ها.

۳. نوع توصیف بناها در تاریخ جدید یزد (از قرن ۹ هجری) نیز می‌تواند مؤید این نگاه باشد. بناها در این اثر همچون مجموعه‌ای از چند اندام در کنار هم وصف شده‌اند که نام خود بنا نیز در بین این اندام‌ها جای می‌گیرد؛ بادگیر، طنبی، حظیره، جماعتخانه، زیرزمین، باغچه، قبه و...

۴. ساختار بناهای یزد در این دوره و حضور اندام‌های زائده‌مانند در گوشه‌وکنار آن نیز می‌تواند این فرض را تقویت کند که بنا همچون مجموعه‌ای از اندام‌ها بود (مسجد خضرشاه در چهارمنار).


۵. حتی بناهای به‌ظاهر یکپارچه نیز بعضاً حاصل الحاق اندام‌هایی به یک ساختار قبلی هستند که به کلی الگوی پلان را تغییر دادند (مسجد پیر حسین دامغانی). این یعنی نگاهِ «ساختمان به مثابه مجموعه اندام‌ها» باعث می‌شد به معماری همچون امری همیشه ناتمام و همیشه قابل‌توسعه نگاه شود.

۶. نمونۀ مردمی و عوامانه‌ی این رویکرد را شاید بتوان در معماری قلاع مسکونی همچون «قلعۀ عزآباد یزد» درک کرد؛ ساختاری هزارتو مانند که بر اثر لایه‌لایه اضافه‌شدن اجزاء و اندام‌ها شکل گرفته است تا معماری این بنا را به مثابه «مجموعه‌ای از اندام‌ها» شکل دهد.


۷. آیا این تنها رویه و مدل اندیشیدن به معماری در تاریخ معماری ایران بوده است؟ بسیار بعید است. شیلا بلر و جاناتان بلوم در وصف معماری قرن ۱۰، از «استانده‌سازی پلان» استفاده کرده‌اند و در پلان‌های تیموری متأخر وحدت پلانی بیشتری به چشم می‌خورد. فهم مدل‌های آلترناتیو مسئلۀ مهمی برای تکمیل این ایده است.


منابع تصاویر:

·        عکس‌های ۴ و ۵ (مسجد خضرشاه و مسجد پیرحسین یزد): معماری دوره آل مظفر یزد (خادم‌زاده با همکاری دیگران)، تهران: ۱۳۸۷

·        عکس ۶ (قلعه‌ی عزآباد یزد): http://akhr.ir/8391107

·        عکس ۷ (مجموعه‌ی خواجه احمد یسوی): سبک‌شناسی معماری ایران (معماریان، به تقریر استاد پیرنیا)، تهران: ۱۳۹۴


Report Page